- *غزل 369*
مــا ز یـاران چشمِ یاری داشتیم
خود غَلَط بود آن چه می پِنداشتیم
1-مــا ز یـاران چشمِ یاری داشتیم
خود غَلَط بود آن چه ما پِنداشتیم
تا درختِ دوستی کِی بَر دهد؟
حالیا رفتیم و تُخمی کاشتیم
2- تا درختِ دوستی بَرکِی دهد؟
حالیا رفتیم و تُخمی کاشتیم
تا درختِ دوستی بَرگی دهد؟
حالیا رفتیم و تُخمی کاشتیم
3- گفت و گو آیینِ دَرویشی نبود
ور نه با تو ماجِـراها داشتیم
شیوة چَشمَت فریبِ جَنگ داشت
ما ندانستیم و صُلح اِنگاشتیم
شیوة چَشمَت فریبِ جَنگ داشت
ما غَلَط دیدیم و صُلح اِنگاشتیم
4- شیوة چَشمَت فریبِ جَنگ داشت
ما غَلَط کردیم و صُلح اِنگاشتیم
گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دِلفُروز
ما دَم و هِمــَّت بَرو بگمـــاشتیم
5- گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دِلفُروز
ما دَمِ هِمــَّت بَرو بگمـــاشتیم
6-نُکتهها رفت و شِکایت کس نکرد
جانــِبِ حُـــرمَت فرونگذاشتیم
*نورِ چَشم و آبرویِ خویش را
دیده از خاکِ رَهَت انباشتیم
*کوسِ عِشقت بر فَلَک خواهیم زد
چون مَلَک اینَک عَلَم افراشتیم
*چون نهادی دل به مِهرِ دیگران
دیده از ماهِ رُخَت برداشتیم
7-گفت خود دادی به ما دِل، حافظا
ما مُحَصِّل بـــر کسی نَگماشتیم
*******************************
وزن غزل 369: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (بحر رمل مسدس مقصور)
1-مــا ز یـاران چشمِ یاری داشتیم
خود غَلَط بود آن چه ما پِنداشتیم
موضوع بیت:عنایت (چشم عنایت از اولیای الهی داشتن)
مضمون بیت: نااميدي از دوستان
معنی واژگان:ياران: دوستان/ چشم داشتن: انتظار داشتن/ ياري: کمک/خود:واقعاً، در واقع/ غلط: اشتباه/ پنداشتن: تصور کردن.
قواعد: خود:(قيد تأکيد)
آرایه ها: نوعی جناس در يار و ياري
واج آرایی:تکرار حرف «ي» در مصراع اول معنی بیت: ما را از دوستان انتظار مدد بود، آن تصور و پندار نیکی که ما از یاری یاران داشتیم، همانا درست نبود.
………………………………….
2- تا درختِ دوستی بَرکِی دهد؟
حالیا رفتیم و تُخمی کاشتیم
موضوع بیت: همنشینی
مضمون بیت: درخت دوستي
معنی واژگان: برّ: ميوه، نتيجه/حاليا: اکنون/
قواعد:درخت دوستي: (اضافه ي تشبيهي) دوستي به درخت تشبيه شده است/ حالیا: قید زمان، مأخوذ از حالیاً عربی با تشدید یاء و تنوین
آرایه ها: تناسب در درخت و بر و تخم و کاشتن
واج آرایی: تکرار حرف «ت»
معنی بیت: نمیدانم که نهال محبت چه زمان بارور خواهد شد، اکنون بامیدی گام پیش نهادیم و تخم دوستی افشاندیم.
…………………………….
3- گفت و گو آیینِ دَرویشی نبود
ور نه با تو ماجِـراها داشتیم
موضوع بیت: ادب(ادب درویشی)
مضمون بیت: درخت دوستي
معنی واژگان:گفت و گو: بحث و جدل/ آيين: روش/ درويشي: تصوّف، صوفيگري/ ورنه: وگرنه/ ماجري: بحث و جدل /داوری و گفتگو و عرض حال و دعوی، نیز نگاه کنید بغزل 17 بیت (7) و غزل 275 بیت (5).
آرایه ها: ترادف معنایی در ماجری و گفت وگو
واج آرایی:تکرار حرف «ی»
معنی بیت: جدال و قیل و قال از شیوة درویشی و وارستگی دورست و اگر چنین نبود با تو عرض حالها و داوریها داشتیم.
…………………………………..
4- شیوة چَشمَت فریبِ جَنگ داشت
ما غَلَط کردیم و صُلح اِنگاشتیم
موضوع بیت: خوش گمانی (گمان خوب به محبوب داشتن)
مضمون بیت: عشوه ي يار
معنی واژگان:شيوه: ناز و غمزه/ فريب جنگ: از نظر شرعي فريب دادن اشخاص نوعي گناه است، امّا در جنگ با دشمن فريب دادن او گناهي ندارد/ غلط کرديم: اشتباه کرديم/ صلح: آشتي/ انگاشتن: تصور کردن
آرایه ها: تضاد در جنگ و صلح / نوعی تناسب در شيوه و فريب
واج آرایی:تکرار «ش»
معنی بیت: ناز و کرشمة دیدة تو در نهان با ما بجنگ بود، ما باشتباه افتادیم و این شیوه را آشتی و مصالحه پنداشتیم.
…………………………….
5- گُلبُنِ حُسنَت نه خود شد دِلفُروز
ما دَمِ هِمــَّت بَرو بگمـــاشتیم
موضوع بیت: نازو نیاز
مضمون بیت: عاشق است که زيبايي معشوق را جلوه مي دهد
معنی واژگان:گلبن: درخت گل، بوته ي گل/حسن: زيبايي/ خود: خودبخود، به تنهايي/ دلفروز: روشن کننده ي دلها، زيبا و مشعشع، شادکننده/ دم: نفس/ همّت: توجّه قلب با تمام نيرو در جهت خير و صلاح کاري يا کسي، دعاي خير/ گماشتن: واداشتن، صرف کردن
قواعد: گلبن حسن: تشبیه صریح
واج آرایی:تکرار حرف «م» در مصراع دوم] معنی بیت: نهال زیبائی تو بخود چنین زیبا و دلنواز نبود، بلکه نفس همت و دعای ما نگهبان و حافظ او شد تا بدینگونه دلفروز گشت.
……………………………
6-نُکتهها رفت و شِکایت کس نکرد
جانــِبِ حُـــرمَت فرونگذاشتیم
موضوع بیت: ادب(ادب درویشی )
مضمون بیت: صبر در برابر جفاي معشوق
معنی واژگان:نکته ها: لاف و گزاف و گوشه و کنايه و طعنه ها/ حرمت: احترام/ فروگذاشتن: ترک کردن
واج آرایی:تکرار حرف «ت»
معنی بیت: سخنان سربسته و خرده ها و اعتراضها پیش آمد ولی ما زبان شکایت نگشودیم و احترام را رعایت کردیم و جانب ادب را نگاه داشتیم.
………………………………
7-گفت خود دادی به ما دِل، حافظا
ما مُحَصِّل بـــر کسی نَگماشتیم
موضوع بیت: نازونیاز
مضمون بیت: معشوق شوخ حافظ
معنی واژگان:دادي به ما دل: عاشق ما شدي/ محصّل: حاصل کننده، مأمور گرفتن چيزي/ گماشتن: واداشتن، متصدّي کردن
قواعد: محصل: اسم فاعل از تحصیل مصدر باب تفعیل از مجرد حصول، در اصطلاح دیوانی بمعنی مأموری که خراج (مالیات) یا طلبها را مطالبه کند و بستاند
آرایه ها:دل دادن کنایه از عاشق شدن
واج آرایی:تکرار «د»
معنی بیت: یار پاسخ داد که ای حافظ، تو خود دل بما سپردی وگرنه ما برای دلستانی پیش تو مأمور و گماشته ای نفرستادیم.
…………………………………