• *غزل 356*

اگر بَـرخیزَد از دستم که با دِلدار بنشینم

                  ز جامِ وَصل مَی‌نوشم، ز باغِ عِیش گُل چینم

1-  گــَرَم از دست بَـرخیزَد که با دِلدار بنشینم

                  ز جامِ وَصل مَی‌نوشم، ز باغِ عِیش گُل چینم

شَرابِ تَلخِ صوفـــی ســوز بُنیادَم بِخواهُد سوخت

                  لَبَم بَر لَب نه ای ساقیّ و بِستان جانِ شیرینم

2-  شَرابِ تَلخِ صوفـــی ســوز بُنیادَم بِخواهُد بُرد

                  لَبَم بَر لَب نه ای ساقیّ و بِستان جانِ شیرینم

مَگَر دیوانه خواهَم شد که از عشقِ تو شب تا روز

       سخن با ماه می‌گــویم، پـَــری در خواب می‌بینم

3- مَگَر دیوانه خواهَم شد دَرین سَودا، که شب تا روز

       سخن با ماه می‌گــویم، پـَــری در خواب می‌بینم

4-  لَبَت شَکَّر به مَستان داد و، چشمت مَی به مَیخواران

         مَنَم کــز غایـَـتِ حِـرمان ،نــه با آنم نه با اینَم

لَبَت شَکَّر به مَستان داد و، چشمت مَی به مَخموران

         مَنَم کــز غایـَـتِ حِـرمان ،نــه با آنم نه با اینَم

چو هر کس را که یاد آری بَرَد فِیضی زِ اِنعامَت

           ز حالِ بنــده یاد آور که خـِــدمتگارِ دیـرینَم

5-  چو هر خاکی که باد آورد، فِیضی بُرد از اِنعامَت

           ز حالِ بنــده یاد آور که خـِــدمتگارِ دیـرینَم

6-  نه هر کـو نَقشِ نَظمی زد، کَلامَش دلپذیر افتد

              تَذَروِ طُرفه من گیرم که، چالاک است شاهینَم

وَگـَـر باوَر نمی‌داری، رو از صـورَتگَرِ چین پُرس

            که مانی نُسخه می‌خواهَد، ز نوک ِکِلکِ مُشکینَم

7-  اگــر باوَر نمی‌داری، رو از صـورَتگَرِ چین پُرس

            که مانی نُسخه می‌خواهَد، ز نوک ِکِلکِ مُشکینَم

8-  وفاداریّ و حَق گویی نه کارِ هر کسی باشد

                 غُلامِ آصـِـفِ ثانی جـَـلالِ الحَــقِّ و الدّینَم

رُموزِ عشق و سر مستی، ز من بِشنو نه از حافظ

                   که با جام و قَدَح هر شب نَدیمِ ماه و پَروینَم

9- رُموزِ مَستی و رِندی، ز من بِشنو نه از واعِظ

                   که با جام و قَدَح هر دَم نَدیمِ ماه و پَروینَم

    *******************************

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن ( بحر هزج مثمن سالم)

1-  گــَرَم از دست بَـرخیزَد که با دِلدار بنشینم

                  ز جامِ وَصل مَی‌نوشم، ز باغِ عِیش گُل چینم

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت دیدار دوست)

مضمون بیت: آرزوي وصال

معنی واژگان:از دست برخاستن: قادر بودن، توانستن/ دلدار: معشوق

قواعد: جام وصل: اضافه ي تشبيهي است يعني وصال يار به جام شراب تشبيه شده است و مي نوشيدن از اين جام يعني به وصال رسيدن/ باغ عيش: اضافه ي تشبيهي است يعني عيش و شادي و طرب به باغ تشبيه شده است که گل چيدن از اين باغ يعني دست يافتن به شادي و عيش/ جام وصل: تشبیه صریح/ باغ عیش:تشبیه صریح

آرایه ها: می : باستعاره شراب آرزو و همچنین است گل که مقصود گل مراد است/تضاد در برخاستن و نشستن / تناسب در جام و مي و باغ و گل

واج آرایی:تکرار حرف «م»

معنی بیت: اگر برايم ميسّر شود که با معشوق زيبا بنشينم و به وصالش برسم، از ساغر وصل او شراب مي وشم و مست مي گردم و از گلزار عيش و شادي گل مي چينم و بهره مند خواهم شد.

محصول بيت ــ اگر از دستم برآيد كه با دلدار بنشينم (همنشين گردم) از جام طالع باده مى‌نوشم و از باغ وصل گل مى‌چينم. يعنى آن وقت ديگر اقبال به من روى آورده به مراد مى‌رسم.

…………………………

2-  شَرابِ تَلخِ صوفـــی ســوز بُنیادَم بِخواهُد بُرد

                  لَبَم بَر لَب نه ای ساقیّ و بِستان جانِ شیرینم

موضوع بیت:عنایت (طلب جذبۀ ساقی )

مضمون بیت: شراب و ساقي

معنی واژگان:صوفي سوز: آنچه صوفيان را از پاي درمي آورد/ بنياد بخواهد برد: هستي مرا از ميان مي برد/ لب بر لب نه اي ساقي: اي ساقي به من بوسه اي بده، به تعبيري ديگر لب مرا بر لب جام پر از شراب تلخ صوفي سوز بگذار و جان شيرين مرا بگير

آرایه ها: تضاد در تلخ و شيرين

واج آرایی:تکرار حرف «ب » و «ن» و آوای «س»

معنی بیت: بادة تلخ مزه خالصی که هستی و خودی صوفی را بسوزاند، شالودة وجود مرا ویران می کند.

ای ساقی، این می آنگاه بکام من می رسد که لب بر لبم نهی تا من به بهای آن جان شیرین به تو دهم.

…………………………….

3- مَگَر دیوانه خواهَم شد دَرین سَودا، که شب تا روز

       سخن با ماه می‌گــویم، پـَــری در خواب می‌بینم

موضوع بیت:ذکر(در خواب و خیال هم یاد خدا کارساز است )

مضمون بیت: عشقي در مرز جنون

معنی واژگان:مگر: مثل اين که /سودا: عشق، شيفتگي آشفته حالی و غلبة عشق نیز نگاه کنید بغزل 36 بیت (1)/ پري: معمولاً جنّ مؤنث را پري مي گويند، امّا در هر حال موجودي است مانند فرشتگان زيبا و لطيف و دل انگيز و در خواب ديدن پري نوعي جن زدگي و ديوانگي است/ سخن با ماه گفتن هم نوعي ديوانگي است و نيز اشاره اي است به اين که بردن ديوانگان در مهتاب باعث تشديد جنون آنان مي شود/ ماه و پري در مصراع دوم اشاره اي است که معشوق از نظر زيبايي چهره و لطافت و دل انگيري مانند ماه و پري است

آرایه ها: تناسب در ديوانه و سخن با ماه گفتن و پري در خواب ديدن /تناسب در ديوانه و سودا /تناسب در ديو (در ديوانه) و پري

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: همانا ازین آشفته حالی کارم به جنون خواهد کشید، چه هر شام تا بامداد دیوانه وار با ماه آسمان گفتگو می کنم و جن و پری در رؤیا می بینم.

……………………………

4-  لَبَت شَکَّر به مَستان داد و، چشمت مَی به مَیخواران

         مَنَم کــز غایـَـتِ حِـرمان ،نــه با آنم نه با اینَم

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت تجلی جمالی چشم و لب یار)

مضمون بیت: لب و چشم ساقي

معنی واژگان:لبت شکر به مستان داد: با مستان ميخانه سخن شيرين گفتي، بعضي چنين تعبير مي کنند که به مستان ميخانه بوسه دادي که کمي بعيد به نظر مي رسد/چشمت مي به ميخواران: يعني چشمان خمارآلود تو ميخواران را سرمست کرد، چشمان مست تو شراب عشق به ميخواران نوشانيد/ غايت حرمان: نهايت بي نصيبي و محروميت، شدت نوميدي

آرایه ها: در بيت صنعت لف و نشر مرتب است

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: لب تو نقل و شیرینی به سرمستان بادة محبت داد و دیدة تو باده باین میگساران پیمود، تنها منم که از نهایت نومیدی و بی بهرگی نه دمساز لب تو و نه قرین چشم تو باشم.

………………………………

5-  چو هر خاکی که باد آورد، فِیضی بُرد از اِنعامَت

           ز حالِ بنــده یاد آور که خـِــدمتگارِ دیـرینَم

موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت )– نفحات ربّانی

مضمون بیت: انتظار توجّه محبوب

معنی واژگان:فيض: بهره/ انعام: بخشش /ديرين: قديم

آرایه ها:تناسب درخاک و باد

واج آرایی: تکرار حرف «د»

معنی بیت: چون هر گردی که در رهگذار باد بود، از ابر کرم تو نصیبی یافت، از حال این چاکر که خاک راه تست، یادی کن که خدمتگزار قدیمم.

…………………………………..

6-  نه هر کـو نَقشِ نَظمی زد، کَلامَش دلپذیر افتد

              تَذَروِ طُرفه من گیرم که، چالاک است شاهینَم

موضوع بیت:حافظ و شعراو

مضمون بیت: شعر حافظ

معنی واژگان:هرکو نقش نظمي زد: هرکس که به ظاهر کلماتي داراي وزن و قافيه مرتّب کرد/ دلپذير: مورد پسند دل/ تذرو طرفه: قرقاول بي نظير، مقصود مضون عالي و شگفت انگيز است/ چالاک: زرنگ و زيرک /شاهين: مرغ شکاري، مقصود قريحه و طبع شاعرانه است.

قواعد: طرفه : صفت تذرو/ نقش نظم : تشبیه صریح.

آرایه ها: تذرو : در اینجا باستعاره مراد شعر زیبا و مرغوب؛ از شاهین نیز باستعاره قریحه مقصود است/تناسب در نظم و کلام /تناسب در تذرو و شاهين

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «z» و «t»

معنی بیت: هر کس طرح شعری افکند، سخنش مقبول و مطبوع اهل ادب نیست، ترنگ زیبا و بدیع نظم را من شکار توانم کرد که شاهین قریحه ام تیزپر و سبک پوی است.

……………………………..

7-  اگــر باوَر نمی‌داری، رو از صـورَتگَرِ چین پُرس

            که مانی نُسخه می‌خواهَد، ز نوک ِکِلکِ مُشکینَم

موضوع بیت: حافظ وشعراو

مضمون بیت: شعر حافظ

معنی واژگان:صورتگر چين: چينيان به نقاشي مشهور بوده اند، و صورتگر چين در ظاهر همان نقاش چين است امّا در ادبيات بعد از اسلام ماني را نقاش چيني مي دانند و ماني اصلاً ايراني و بنيانگذار آيين مانوي است/نسخه: رونوشت، نمونه/ نوک کلک مشکين: تراوشات قلمي / کلک مشکين: کلک به معني قلم است و مشکين به معني سياه و هم به معني معطّر (به جهت مضامين لطيف و نکته هاي دل پسند)

آرایه ها: تناسب در صورتگر چين و ماني و نوک کلک مشکين

واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع دوّم معنی بیت: اگر باور نمی داری و معتقد نیستی، از نقاش چیره دست چینی سؤال کن تا بدانی که مانی صورتگر مشهور از نوک خامة مشکبار من سرمشق هنر می جوید.

………………………

8-  وفاداریّ و حَق گویی نه کارِ هر کسی باشد

                 غُلامِ آصـِـفِ ثانی جـَـلالِ الحَــقِّ و الدّینَم

موضوع بیت:ولایت (حافظ و ارادت او به درگاه اولیاء)

مضمون بیت: مدح وزير

معنی واژگان:آصف: نام وزير حضرت سليمان بوده است که چون سرزمين فارس را ملک سليمان مي گفتند وزير ملک فارس را آصف مي گفتند، امّا با صفت ثاني آصف همان معني وزير سليمان را مي دهد و آصف ثاني مقصود وزير زمان است که در اينجا جلال الدّين تورانشاه وزير شاه شجاع است.

آرایه ها:تلمیح

معنی بیت: پیمان یاری نگاهداشتن و حق گفتن از هر کسی برنمی آید، من چاکر زرخرید آصف دوم خواجه جلال الحق والدین تورانشاهم که وفا دوست و حق پرست است و وفاداران را می نوازد.

…………………………………..

9- رُموزِ مَستی و رِندی، ز من بِشنو نه از واعِظ

                   که با جام و قَدَح هر دَم نَدیمِ ماه و پَروینَم

موضوع بیت: حافظ و واعظ در برابرهم

مضمون بیت: (مستي و رندي) (قدح واعظ)

معنی واژگان:رموز: رمزها، رازها، اسرار، شگردهاي کار/ رندي: ظاهر بد و باطن نيکو داشتن و از همه ي لحظات عمر براي رسيدن به حق استفاده کردن/ واعظ: مقصود وعظ کننده بر سر منبر است/ جام و قدح: پيمانه ي شراب/ هردم: در همه ي لحظه ها/ ماه: معشوق/ پروين: زيباروياني مانند ساقي و مغبچگان/ در حاشيه ي اين غزل مرحوم علّامه قزويني نوشته اند: (محتمل است به احتمالي ضعيف که اين غزل شايد في الواقع از خود حافظ نبوده بلکه يکي از معاصرين او بوده به استقبال غزل ديگر خواجه به همين وزن و قافيه: به مژگان سيه کردي هزاران رخنه در دينم…

آرایه ها: جام و قدح مربوط به مستي و نديم ماه و پروين مربوط به رندي است (لف و نشر مرتب)

واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «م» و آوای  «z»

معنی بیت: اسرار مستی و قلندری را از من بنیوش نه از واعظ  شهر، چه من هر شام تا بامداد پیوسته با دو هم پیاله خود ماه و پروین با جام و قدح میگساری میکنم، بر وفق نسخة متن در این غزل حافظ از آوردن تخلص خود صرفنظر کرده است و این مستبعد نمی نماید.

……………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا