*غزل 359*

1- خُرَّم آن روز کَزین منزلِ ویران بِرَوَم

           راحتِ جان طَلَبَم وز پِیِ جانان بِرَوَم

گر چه دانم که به جایی نَبَرَد راه غَریب

           من به بــویِ خوشِ آن زُلفِ پَریشان بروم

2- گر چه دانم که به جایی نَبَرَد راه غَریب

           من به بــویِ سَرِ آن زُلفِ پَریشان بروم

3- دلم از وحشتِ زِندانِ سِکَندَر بگرفت

           رَخت بَربَندَم و تا مُلکِ سلیمان بروم

چون صَبا با دِلِ بیمار و تَنِ بی‌طاقت

            به هـــواداریِ آن سَروِ خُرامان بروم

4- چون صَبا با تنِ بیمار و دِلِ بی‌طاقت

            به هـــواداریِ آن سَروِ خُرامان بروم

 در رَهِ او چو قَلَم گر به سَرَم باید رفت

           با دِلِ دَرد کَش و دیدة گِـریان بروم

5- در رَهِ او چو قَلَم گر به سَرَم باید رفت

           با دِلِ زَخم کَش و دیدة گِـریان بروم

6- نَذر کردم گر ازین غَم به دَرآیم روزی

           تا دَرِ مِیکـَده شادان و غَزَل خوان بروم

به هوایِ دَرِ او ذَرِّه صِفَت رَقص کُنان

           تا لبِ چشمة خورشیدِ درخشان بروم

7- به هـواداریِ او ذَرِّه صِفَت رَقص کُنان

           تا لبِ چشمة خورشیدِ درخشان بروم

8- تازیان را غَـمِ احوالِ گِران باران نیست

           پارسایان مَدَدی تا خوش و آسان بروم

ور چو حافظ نَبَرَم رَه ز بیابان بیرون

هَمــــرَهِ کوکبة آصـِفِ دوران بروم

9-ور چو حافظ ز بیابان نَبَرَم رَه بیرون

هَمــــرَهِ کوکبة آصـِفِ دوران بروم

*************************

وزن غزل 359: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (بحر رمل مثمن مخبون محذوف)

1- خُرَّم آن روز کَزین منزلِ ویران بِرَوَم

           راحتِ جان طَلَبَم وز پِیِ جانان بِرَوَم

موضوع بیت: موت طبیعی و اختیاری(مرگ طبیعی اول راحتی عارف-مرگ طبیعی اولین منزل وصال)

مضمون بیت: دلتنگي از شهر يزد

معنی واژگان:خرم: چه خوش است (شبه جمله)/ منزل: جايي در ميان راه سفر که مسافر در آنجا فرود مي آيد (- نزول)/ مقصود از منزل ويران در اين غزل (با توجه به باقي ابيات) شهر يزد است/راحت: آسايش/ جانان: منسوب به جان، معشوق، يار همچون جان

آرایه ها:نوعی جناس در جان و جانان

واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ز» و آواي «آ»

معنی بیت: خوشا روزی که ازین ویرانه سرای دنیا کوچ کنم، آسایش روان بجویم و بدنبال محبوب روانه شوم

…………………………..

2- گر چه دانم که به جایی نَبَرَد راه غَریب

           من به بــویِ سَرِ آن زُلفِ پَریشان بروم

موضوع بیت: عروه الوثقی(چنگ یازی به عروه الوثقی )

مضمون بیت: زلف يار و راهنمايي عاشق دور از وطن

معنی واژگان:به جايي نبرد راه: جايي را نمي داند و جايي را نمي شناسد و به مقصدي نمي رسد/ غريب: دور از وطن.

آرایه ها: تناسب در غريب و پريشان / تناسب در سر و زلف پريشان و بوي / تناسب در غريب و راه به جايي نبردن

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب»

معنی بیت: اگرچه یقین دارم که آواره جائی را نمی شناسد و بمنزلی نتواند رسید ولی من بآروزی دیدار آن گیسوان آشفته راه می سپارم.

…………………………..

3- دلم از وحشتِ زِندانِ سِکَندَر بگرفت

           رَخت بَربَندَم و تا مُلکِ سلیمان بروم

موضوع بیت: موت اختیاری و طبیعی(مرگ طبیعی اولین منزل سفرآخرت)

مضمون بیت: آرزوي سرزمين فارس

معنی واژگان:وحشت: ترس و تنفر و بيزاري/ زندان سکندر: لقب شهر يزد/ رخت بربندم: اسباب سفر را ببندم و مهيّا کنم/ ملک سليمان: لقب سرزمين فارس کشور پارس چه جمشید پادشاه باستانی را برخی همان سلیمان پیامبر پنداشته اند

آرایه ها: زندان اسکندر: گویا باستعاره مراد شهر یزد است و هم اکنون در یزد یکی از امکنه تاریخی را زندان سکندر نام داده اند.

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: از هول و هراس حبس گاه اسکندر شهر یزد خاطرم ملول شد، ساز سفر کنم و خود را بکشور سلیمان ملک پارس برسانم، در این بیت اشارتی است بسفر حافظ بشهر یزد در روزگاری که امرای آل مظفر حاکم آن سرزمین بودند، نگاه کنید بتاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 3 بخش دوم صفحة 1070.

…………………………..

4- چون صَبا با تنِ بیمار و دِلِ بی‌طاقت

            به هـــواداریِ آن سَروِ خُرامان بروم

موضوع بیت: سالک(سلوک به سوی اولیاء)

مضمون بیت: مسافر بيمار و ناتوان و عشق رسيدن به يار

معنی واژگان:صبا: بادي که از شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است و از اين جهت لقب «بيمار» دارد که افتان و خيزان مي رود و از اين جهت داراي «دل بي طاقت» است که پريشان و وزان است/هواداري : طرفداري، عاشقي، عشق.

آرایه ها: سرو خرامان: استعاره است از معشوق يا ممدوح خوش قد و قامت/تناسب در «باد» صبا و «هوا» داري و سرو /ایهام در هواداری

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: من نیز مانند نسیم صبا که چون بیماران افتان و خیزان راه می سپارد، بدوستی و مهرورزی با آن سرو نازان و خوشخرام روانه میشوم.

………………………….

5- در رَهِ او چو قَلَم گر به سَرَم باید رفت

           با دِلِ زَخم کَش و دیدة گِـریان بروم

موضوع بیت: مشکلات را ه سلوک(تواضع و تحمل مصیبت در راه سلوک)

مضمون بیت: عاشق در راه رسيدن به معشوق

معنی واژگان:زخم کش: مجروح که اگر صفت قلم باشد به جهت فاق (شکاف ميان سر قلم) آن است/ ديده ي گريان: چشمي که گريه مي کند که اگر صفت قلم باشد به جهت مرکّب قلم است که به گريه ي قلم تعبير شده است/ در مصراع اوّل به سر رفتن اگر صفت قلم باشد، قلم با سر خود سطرها را طي مي کند

آرایه ها: در اين بيت تشبيه مرکّب وجود دارد.

واج آرایی:تکرار «ر»

معنی بیت: اگر در طریق عاشقی خامه سان بسر راه باید پوئید، من نیز با دل مجروح و چشم اشکبار قدم در راه می نهم.

………………………….

6- نَذر کردم گر ازین غَم به دَرآیم روزی

           تا دَرِ مِیکـَده شادان و غَزَل خوان بروم

موضوع بیت: اولیای الهی (اولیاء خوف و حزن ندارند)

مضمون بیت: نذر حافظ

معنی واژگان:نذر: عهد و پيمان با خدا/ شادان: بانشاط و شادي/غزل خوان: در حال خواندن غزل و سرود و آواز

آرایه ها: نذر کردن و به ميکده رفتن نوعي طنز ظريف دارد/تضاد و تناسب در غم و شادان

واج آرایی: تکرار حروف«د» و «ر» و آواي «z»

معنی بیت: نذر کردم که اگر روزي از اين غم دوري و غربت رها شوم و به آرامش برسم تا درِ ميخانه و خرابات شادمان و ترانه خوان بروم.

زاين سفر گر به سلامت به وطن بازرسم

نذر کردم که هم از راه به ميخانه روم

(غزل 2 / 360)

محصول بيت ــ نذر كرده‌ام اگر روزى از غم خلاص شوم تا در ميكده شاد و غزلخوان بروم يعنى اگر از اين گرفتارى نجات يابم اين طور خواهم كرد :

نذرش مضمون مصرع ثانى است.

…………………………..

7- به هـواداریِ او ذَرِّه صِفَت رَقص کُنان

           تا لبِ چشمة خورشیدِ درخشان بروم

موضوع بیت: مقام فناء فی الله

مضمون بیت: شادي به جهت رسيدن به معشوق

معنی واژگان:هواداري: عشق/ ذرّه صفت: مانند ذرّات غبار/ رقص کنان: در حال رقص/ لب: کنار

قواعد: چشمه ي خورشيد: اضافه ي تشبيهي است يعني خورشيد به چشمه تشبيه شده است. (به جهت درخشش هر دو)

آرایه ها: تناسب و تضاد در ذرّه و خورشيد / تناسب در هوا (در هواداري) و ذرّه و رقص کنان و چشمه ي خورشيد

واج آرایی: تکرار حرف «ش» در مصراع دوم معنی بیت: من بمهرورزی و دوستاری یار ذره سان شادی کنان تا کنار چشمه آفتاب رخشندة وجود گرامی یار خود را خواهم رساند، خواجه در غزل دیگر فرماید:

کمتر از ذره نة پست مشو مهربورز

               تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

…………………………

8- تازیان را غَـمِ احوالِ گِران باران نیست

           پارسایان مَدَدی تا خوش و آسان بروم

موضوع بیت: عنایت (به مدد اولیاء مشکلات سلوک حل می شود)

مضمون بیت: کمک خواستن از مردم پارس

معنی واژگان:تازيان: چند نظر درباره ي اين کلمه هست/ عربان، اشاره به آل مظفّر و خاندان امير مبارزالدّين که عرب بوده اند، تازنده، کساني که بر مرکبهاي راهوار سوارند و مي تازند (به قرينه ي گرانباران). اشاره اي است به محله ي تازيان در شهر يزد/گرانباران: آنان که پياده اند و بارهاي سنگيني را حمل مي کنند/ پارسايان: درباره ي اين کلمه نيز چند نظر وجود دارد: ايرانيان، ساکنان سرزمين پارس، پرهيزگاران/ مدد: کمک /خوش: باشادي و خوشي/ آسان: راحت، بدون دردسر

قواعد: تازیان: صفت فاعلی از تاختن( مثل سپری از سپردن و شکاری از شکردن)

آرایه ها: نوعی تضاد در تازيان (در مفهوم عربان يا ساکنان محله در يزد) با پارسايان (در مفهوم ايرانيان يا ساکنان سرزمين پارس) / نوعی تضاد در گرانبار با خوش و آسان واج آرایی:تکرار حرف «ن» و آواي «آ»

 معنی بیت: کسانی که براسبان رهوار سوارند و می تازند نگران حال آنان که در زیر بار گران حادثه پشتشان خمیده است نمی باشند، ای بندگان پارسا و با تقوی همتی و عنایتی در کار من کنید تا بدعای شما بخوشی و آسانی از اینجا رخت بربندم و بیار و دیار خود پیوندم.

………………………….

9-ور چو حافظ ز بیابان نَبَرَم رَه بیرون

هَمــــرَهِ کوکبة آصـِفِ دوران بروم

موضوع بیت: عروه الوثقی (تمسک به عروه الوثقی)

مضمون بیت: مدح وزير

معنی واژگان:ور: و اگر/ ز بيابان نبرم ره بيرون: نتوانم به تنهايي بيابان ميان يزد و شيراز را طي کنم/ کوکبه: جمعي از سواران و پيادگان که در وقت حرکت شاه يا وزير همراه او حرکت مي کنند و باعث جلال و شکوه ظاهري او مي شوند، ملتزمين رکاب، جلال و شکوه/آصف: وزير حضرت سليمان (و چون سرزمين فارس را ملک سليمان لقب داده اند، وزير پادشاه فارس را آصف مي نامند.) /آصف دوران: وزير زمان حاضر در سرزمين فارس.

آرایه ها:تناسب در کوکبه و آصف دوران /جناس در  ره و همره

واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن»

معنی بیت: و اگر مانند حافظ در بیابان غریب وار راه گم کنم، غم نباشد، چه همراه موکب آصف عصر وزیر ملک سلیمان (شاید مراد خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر شاه شجاع باشد) ره می سپرم و بسر منزل مقصود میرسم.

………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا