• *غزل 355*

1- حالیـا مَصلَحَــتِ وقـــت در آن می‌بینم

           که کَشَم رَخت به مِیخانه و خوش بنشینم

2-  جامِ مَی گیرم و از اهلِ ریا دور شوم

            یعنی از اهـلِ جهان ،پاکدِلی بُگزینم

جُز صُراحیّ و کتابم نبود یار و نَدیم

           تا حَـریفان دَغا را زِ جهان، کم بینم

3- جُز صُراحیّ و کتابم نبود یار و نَدیم

           تا حَـریفان دَغا را به جهان، کم بینم

4- سَر به آزادگــی از خَلق برآرم چون سَرو

          گر دهد دَست که دامن ز جهان دَرچینم

بس که در خِرقة آلوده زَدَم لافِ صَلاح

           شَــرمسارِ رُخِ ساقــیّ و مَیِ رَنگینم

5- بس که در خِرقة آلوده زَدَم لافِ صَلاح

           شَــرمسار از رُخِ ساقــیّ و مَیِ رَنگینم

6- سینة تنگِ مَــن و، بارِ غَـمِ او هَیهات

           مَردِ این بارِ گِران نیست دِلِ مِسکینَم

*دل و جانم به خیالِ سَرِ زُلفِ تو بسوخت

             خواهی ار نیز گُواه این نَفَسِ مُشکینَم

من اگــر رِندِ خَراباتَم و گر حافِظِ شهر

           این مَتاعَم که تو می‌بینی و کمتر زینم

7- من اگــر رِندِ خَراباتَم و گر زاهِدِ شهر

           این مَتاعَم که همی‌بینی و کمتر زینم

8- بَنــدة آصِفِ عَهـــدَم ،دلم از راه مَبَر

           که اگر دَم زَنَم، از چَرخ بخواهد کینَم

9- بَر دلم گَردِ سِتَم‌هاست، خدایا مَپسَند

           که مُکَــدَّر شود آیینـــة مِهـرآیینم

     **************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن ( بحر رمل مثمن مخبون اصلم)

1- حالیـا مَصلَحَــتِ وقـــت در آن می‌بینم

           که کَشَم رَخت به مِیخانه و خوش بنشینم

موضوع بیت:ولایت (ولایت میخانۀ وحدت ذات و صفات الهی است)-غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: زمانه و مصلحت وقت

معنی واژگان:حاليا: اکنون/ مصلحت وقت: صلاح زمان، کار موافق با موقعيت/ رخت کشيدن: وسائل زندگي خود را به جايي بردن، کوچ کردن/ خوش نشستن: به صورت موقت (خوش نشين) در جايي بودن، قرار و آرام گرفتن، سرمست شدن و مستانه نشستن

قواعد: حالیا : قید زمان

آرایه ها: تناسب در رخت کشيدن و خوش نشستن /ایهام در خوش نشستن

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: اکنون صلاح وقت در اين است که به ميخانه بروم و در آنجا به عيش و مستي بپردازم و خوش بنشينم.

محصول بيت ــ الان مصلحت وقت را در آن معنى مى‌بينم كه رخت و اسبابم را به ميخانه بكشم و در آن‌جا قرار بگيرم و خوش‌حال بنشينم. يعنى مجاور ميخانه بشوم.

……………………………….

2-  جامِ مَی گیرم و از اهلِ ریا دور شوم

            یعنی از اهـلِ جهان ،پاکدِلی بُگزینم

موضوع بیت: همنشینی (همصحبتی با عارفان پاکدل)

مضمون بیت: جام شراب

معنی واژگان:اهل ريا: ظاهرسازان و رياکاران، کساني که ظاهري نيک و باطني بد دارند (برخلاف رندان)/ پاک دل: مقصود شراب است که پاک و زلال و باصفاست و پاک کننده و صفا دهنده ي دلهاست

آرایه ها:تضاد در  پاک دل و اهل ريا / ترادف در جام مي و پاک دل

واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «ل»

معنی بیت: ساغر باده نوشم و از مردم دوروی پرهیز کنم، مقصودم آنست که صحبت صافی دلی مانند جام را بر مصاحبت اهل ریا ترجیح دهم.

…………………………….

3- جُز صُراحیّ و کتابم نبود یار و نَدیم

           تا حَـریفان دَغا را به جهان، کم بینم

موضوع بیت:قرآن (انس با قرآن )

مضمون بیت: شراب و کتاب

معنی واژگان:صراحي: شيشه ي شراب/ يار: دوست/ نديم: همنشين/ حريفان دغا: دوستان دغلکار، دشمنان دوست رو /کم: کمتر

قواعد: دغا : حریفان موصوف آن

آرایه ها:تناسب در  يار و نديم و حريف

واج آرایی: تکرار حرف «ي»

معنی بیت: جز مینای باده و دفتر شعر دوستی  و همدمی بر نمی گزینم تا همکاران فریبنده و دغل را هیچ دیدار نکنم.

……………………………….

4- سَر به آزادگــی از خَلق برآرم چون سَرو

          گر دهد دَست که دامن ز جهان دَرچینم

موضوع بیت:اولیای الهی ( اولیاء وترک تعلقات دنیوی)

مضمون بیت: ترک تعلّقات و آزادگي

معنی واژگان:آزادگي: بزرگواري و توجّه نداشتن به وابستگيهاي بي ارزش دنيا/ سربرآرم: ممتاز و سربلند مي شوم/دست دادن: ميسّر شدن/ دامن از جهان درچيدن: صرفنظر کردن و کناره گيري کردن از اين دنياي مادّي، در ضمن درخت سرو مانند شخصي بلندقدّ است که دامن خود را فراهم گرفته و بالا گرفته است

آرایه ها: تناسب در آزادگي و سرو و سربرآوردن و دامن درچيدن / نوعی جناس در سر و سرو

واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»

معنی بیت: اگر ممکن شود که خویشتن را از بند تعلقات دنیوی برهانم و گوشه ای گیرم، از میان مردم به راستی و آزادگی سروسان سر برافرازم؛ سعدی گوید:

گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم

                وگر زدست نیاید چو سرو باش آزاد

……………………….

5- بس که در خِرقة آلوده زَدَم لافِ صَلاح

           شَــرمسار از رُخِ ساقــیّ و مَیِ رَنگینم

موضوع بیت:توبه (پشیمانی از کرده های زشت در برابر حضرت حق)

مضمون بیت: خرقه ي آلوده

معنی واژگان:خرقه ي آلوده: لباس زهد و تقوي که آلوده ي به گناه و معصيت است/ صلاح: درستکاري، حافظ با کلمه ي «صلاح» ميانه اي ندارد، زيرا معمولاً فاسدان از صلاح سخن مي گويند و خلاصه صلاح در زبان حافظ اغلب بار منفي دارد

آرایه ها: ایهام تناسب در مي رنگين زيرا شخص شرمسار هم چهره ي سرخ فام دارد/ صلاح و لاف با هم هماهنگي لفظي دارند/ اشاره اي هم هست در نوشيدن باده زير خرقه

واج آرایی: تکرار حرف «ر» در مصراع دوم معنی بیت: از بس که با دلق آغشته به می ادعای زهد و تقوا کردم، از روی ساقی و شراب سرخ فام شرمنده ام، چه به من می گویند تو که اهل عشقبازی و میگساری بودی، چرا لاف زهد زدی؟

……………………………….

6- سینة تنگِ مَــن و، بارِ غَـمِ او هَیهات

           مَردِ این بارِ گِران نیست دِلِ مِسکینَم

موضوع بیت:شرح صدر(غم عشق شرح صدر می خواهد)

مضمون بیت: سنگين بار غم عشق

معنی واژگان:سينه ي تنگ: اشاره است به دل کم حوصله و بي ظرفيت/ هيهات: دور است، بعيد است/ بار گران: بار سنگين

قواعد: هیهات: شبه جمله یا از اصوات است برای استبعاد ، نیز نگاه کنید به غزل 38 بیت (3).

آرایه ها: بار غم: غم و اندوه به بار سنگين تشبيه شده است که البته مقصود غم عشق است/تناسب در سينه و دل با هم و تنگ و گران

واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «ن»

معنی بیت: بعید می نماید که در فضای اندک سینة من بار گران غم عشق او بگنجد، دل ناتوان من توان بردن این بار سنگین را ندارد

……………………………

7- من اگــر رِندِ خَراباتَم و گر زاهِدِ شهر

           این مَتاعَم که همی‌بینی و کمتر زینم

موضوع بیت:رندی(رندی حافظ)

مضمون بیت: بي ريايي و خَفض جناح

معنی واژگان:رند: کسي که ظاهري بد و باطني نيکو دارد و از همه ي دقايق عمر خود در راه رسيدن به حق استفاده مي کند/خرابات: ميخانه، ميخانه هايي که خارج از شهر در خرابه هاي خارج شهر دائر شده بود (از ترس محتسب) و بعداً به هر ميخانه اي اطلاق شد/ متاع: به معني کالاست همان است که در مکالمات امروزي مي گوييم «اين همان تحفه است»/ اين بيت نشانه اي است از عدم ريا و خفض جناح يعني کمتر دانستن خود از آنچه به ظاهر برداشت مي شود.

آرایه ها:تناسب و تضاد در رند و زاهد

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: من اگر قلندر میخانه یا پارسای شهر باشم، همین کالایم که می نگری و کم ارزش ترم از آنچه تو گمان می بری.

……………………………..

8- بَنــدة آصِفِ عَهـــدَم ،دلم از راه مَبَر

           که اگر دَم زَنَم، از چَرخ بخواهد کینَم

موضوع بیت:ولایت  (ولی پشتیبان عاشقان است )

مضمون بیت: مدح وزير

معنی واژگان:بنده: چاکر/ آصف عهد: وزير زمانه (= تورانشاه، وزير شاه شجاع و حامي سرسخت حافظ)/ دلم از راه مبر: مرا به راه ديگري مبر و نظرم را به سوي ديگري برمگردان/دم زنم: سخني بگويم/ چرخ: فلک/ کين خواستن: انتقام گرفتن

آرایه ها:تلمیح

واج آرایی:تکرار حرف «ه»

معنی بیت: من چاکر آصف روزگار خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر ملک سلیمان، سرزمین پارسم، مرا گمراه مساز و بیراهه مبر که اگر لب به شکایت بگشایم ، انتقام مرا از فلک می گیرد.

…………………………….

9- بَر دلم گَردِ سِتَم‌هاست، خدایا مَپسَند

           که مُکَــدَّر شود آیینـــة مِهـرآیینم

موضوع بیت:تخلیه وتحلیه و تجلیه

مضمون بیت: دل چون آيينه و گرد ستمها

معنی واژگان: مپسند: روامدار/ مکدّر: تيره و تار /مهرآيين :عاشق، مانند خورشيد (درخشان) /خدایا : در صفحه ی 422 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در دو نسخه  «خدا را» به جای «خدایا» آمده که بر متن ترجیح دارد.

آرایه ها: نوعی تضاد در گرد و آيينه /نوعی جناس در  آيين و آيينه /نوعی تضاد در  مکدّر و آيينه / گرد ستمها: ظلمها و ستمها به گرد تشبيه شده است/ایهام در مهرآیین

واج آرایی: تکرار حرف «ي»

معنی بیت: غبار ظلم ها بر آینة دلم نشسته است، برای خدا راضی مشو که آینة دل مهر روش من از ملالت تیره و تار گردد؛ ظاهراً در این بیت مخاطب آصف عهد است و با مقایسة بیت پیش صنعت التفات از غایب به مخاطب مراعات شده است.

……………………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا