• *غزل 348*

1- دیده دَریا کنــم و صَبر به صَحرا فِکَنَم

            و اندرین کار دِلِ خویش به دریا فکنم

2- از دِلِ تَنگِ گُنَهــکار، برآرم آهی

                کاتش اندر گُنَهِ، آدم و حَوّا فکنم

3-مایة خوشدِلی آن جاست که دِلدار آن جاست

       می‌کنم جَهـــد، که خـود را مَگَر آن جا فکنم

بَندِ بُرقَع بِگُشا ، ای مَـِه خورشیدکُلاه

               تا چو زُلفَت سَرِ سودازده در پا فکنم

4- بِگُشا بَندِ قَبــا، ای مَـِه خورشیدکُلاه

               تا چو زُلفَت سَرِ سودازده در پا فکنم

5- خورده‌ام تیرِ فَلَک، باده بِدِه تا سَرمَست

            عُقــده دربَنـدِ کَمَر تَرکَشِ جَوزا فکنم

6- جُرعة جام، بَرین تَختِ رَوان افشانم

                غُلغُلِ چَنگ، در این گُنبَدِ مینا فکنم

7- حافظا، تکیه بر ایام چو سَهو است و خَطا

           من چــرا عِشرَتِ امــروز به فـَـردا فکنم؟

******************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ( بحر رمل مثمن مخبون محذوف)

1- دیده دَریا کنــم و صَبر به صَحرا فِکَنَم

            و اندرین کار دِلِ خویش به دریا فکنم

موضوع بیت:رؤیت (پیشی گرفتن به سوی دولت دیدار)

مضمون بیت: طغيان عاشق

معنی واژگان:ديده دريا کردن: اشک فراوان ريختن/ صبر به صحرا افکندن: صبر و شکيبايي را ترک کردن/ دل به دريا فکندن: بدون توجه به مخاطرات اقدام به کاري کردن

آرایه ها: دل به دریا زدن کنایه از بدون توجه به مخاطرات اقدام به کاري کردن/ اغراق/ تکرار دریا/ نوعی تضاد در دریا و صحرا /تناسب در  دیده و دل

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»

معنی بیت: از گریة بسیار چشم را دریا می سازم و شکیبایی را به دور می افکنم و در کار عشقبازی و مهرورزی از سر جان بر می خیزم و دل به دریا می زنم؛ مراد از این کار به کنایه عشق ورزی و شاهد بازی است، سعدی گوید :

چون من به نفس خویشتن این کار می کنم

                   بر فعل دیگران به چه انکار می کنم؟

……………………….

2- از دِلِ تَنگِ گُنَهــکار، برآرم آهی

                کاتش اندر گُنَهِ، آدم و حَوّا فکنم

موضوع بیت: گریۀ سحری (آه عاشق در دل شب سبب پاکی است)

مضمون بیت: آه عاشق گنه کار

معنی واژگان:تنگ: بي حوصله و نگران/ آه برآوردن: آه کشيدن، آه آتشين کشيدن/ گنه آدم و حوا» خوردن از گياه ممنوعي که باعث بيرون راندن آنها از بهشت شد (گندم يا سيب) و نزد خدا گناه محسوب شد و آتش افکندن در آن به مفهوم ناچيز نشان دادن آن است.

آرایه ها: نوعی جناس در گنه و گنه کار / تناسب در گناه و آتش /تناسب در گناه و آدم و حوا / گناهکاري دل، عاشق شدن آن است

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: چنان برای توبه کردن از دل غمگین گناه آلود آهی سوزناک بر کشم که نه تنها گناه خود بلکه گناه نافرمانی حضرت آدم و حوا را از فرمان پروردگار در آتش آه خود بسوزم و بخشایش و عفو الهی را سبب شوم.

…………………………….

3-مایة خوشدِلی آن جاست که دِلدار آن جاست

       می‌کنم جَهـــد، که خـود را مَگَر آن جا فکنم

موضوع بیت: طلب

مضمون بیت: آه عاشق گنه کار

معنی واژگان:مايه ي خوشدلي: اصل شادي/ دلدار: معشوق/ جهد کردن: کوشش کردن/ مگر: شايد

آرایه ها:تناسب در مایه ی خوشدلی و دلدار

واج آرایی: تکرار آواي «آ» و کلمه ي «آنجا»

معنی بیت: اصل و مايه ي شادي و سرور جايي است که معشوق زيبا در آنجاست؛ پس نهايت تلاشم در اين است که به جايگاه او برسم و کامياب شوم (خدا کند که برسم).

محصول بيت ــ مايه و سبب خوش‌دلى آن‌جا است كه دلدار آن‌جا است. يعنى دلدار هر كجا باشد خوش‌دلى در آن‌جا است پس سعى مى‌كنم شايد بتوانم خودم را به آن‌جا برسانم: به آن‌جا كه دلدار است بروم تا خوش‌دل گردم.

…………………………….

4- بِگُشا بَندِ قَبــا، ای مَـِه خورشیدکُلاه

               تا چو زُلفَت سَرِ سودازده در پا فکنم

موضوع بیت: طلب (طلب تجلی)

مضمون بیت: تقاضاي وصال

معنی واژگان:بگشا بند قبا: پذيراي عاشق شو، نزد عاشق خود بمان و از در تسليم درآ/ مه خورشيد کلاه: زيبارويي که خورشيد درخشان تاج سر اوست (نهايت زيبايي)/ سر سودازده: سري که از عشق سرشار است/ زلف سر در پا فکنده: زلف بلند زيبا

قواعد: خورشید کلاه: صفت ترکیبی از دو اسم، مه موصوف

آرایه ها:نوعی تضاد و تناسب در سر و پا /تناسب در  زلف و کلاه /تناسب در قبا و کلاه / تناسب در زلف و سر

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: ای ماه رخسارکه خورشید بلند تاج تارک توست، کمر قبا را باز کن به کنایه یعنی درنگی بنما تا مانند گیسوی دراز تو که سر بر پای تو دارد، من نیز سر بر قدمت نهم.

…………………………………

5- خورده‌ام تیرِ فَلَک، باده بِدِه تا سَرمَست

            عُقــده دربَنـدِ کَمَر تَرکَشِ جَوزا فکنم

موضوع بیت: بادۀ تجلی (بادۀ تجلی تدارک همۀ غم ها است )

مضمون بیت: مستي و توانايي

معنی واژگان:خورده ام تير فلک: از گردش آسمان آسيب ديده ام/ باده: شراب/ سرمست: شاد و خوشحال /عقده: گره بند/ کمر ترکش: کمربندي که تيردان به آن بسته است/جوزا: نام صورت فلکي جبّار است که در کتب نجومي به شکل مردي است که حمايلي بر دوش و کمر دارد و به کمربند آن ترکشي (= تيرداني) وصل است.

قواعد: کمر ترکش: اسم مرکب از دو اسم

آرایه ها: تناسب در تير و خوردن و ترکش و جوزا /تناسب در  فلک و جوزا

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت»

معنی بیت: از کمان سپهر تیر حادثه ای به من خورده است، اینک ساغر بده تا در سرمستی در کمربند جوزا (دو پیکر صورت برج سوم ) گرهی اندازم و در کارش عقده ای افکنم و از شمشیر زدنش باز دارم، نیز نگاه کنید به غزل 329 بیت (1).

…………………………………

6- جُرعة جام، بَرین تَختِ رَوان افشانم

                غُلغُلِ چَنگ، در این گُنبَدِ مینا فکنم

موضوع بیت: بادۀ تجلی عشق (عالم را پر از شور ومستی کردن)

مضمون بیت: مستي و توانايي

معنی واژگان:جرعه: آشام، چند قطره از آب يا شراب يا هر مايع ديگر /جام: مقصود جام شراب است/ تخت روان: مرحوم دکتر غني آن را به زمين تعبير کرده است و مقصود از روان بودن آن بي ثبات بودن است و مرحوم دکتر معين آن را به آسمان تعبير کرده است/ رسم جرعه فشاني بر خاک معتبرتر به نظر مي رسد که اتفاقاً مرحوم دکتر معين در اين باره مقاله اي مفصل دارد/غلغل چنگ: (صداي چنگ که تاري زهي است)/ گنبد مينا: آسمان/ اين بيت دنباله ي بيت 5 است و نشان دهنده ي آن است که با مجلس شادي و سرمستي به چنگ فلک مي توان رفت.

قواعد: تخت روان : موصوف و صفت،

 آرایه ها: تخت روان :  به استعاره مقصود فلک گردان است/گنبد مینا:  به استعاره مراد آسمان یا سپهر مینایی است/تناسب در جرعه و جام و افشاندن /تناسب در  غلغل و چنگ و گنبد (که باعث پژواک «انعکاس صدا» مي شود) / نوعی تناسب در تخت روان و گنبد مينا

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: یک جرعه از ساغر خود به شیوة میگساری رادمردان آزاده بر تختگاه گردان فلک می ریزم که با همة عظمت و بلندی در مقام عشق حکم زمین را دارد و بانگ و نالة چنگ را به گنبد نیلگون آسمان می رسانم ، شیخ الرئیس قاجار گوید:

آسمان مستی ما دید و للارض نصیب

         گفت: ته جرعه ای از جام کرامم هوسست

……………………………..

7- حافظا، تکیه بر ایام چو سَهو است و خَطا

           من چــرا عِشرَتِ امــروز به فـَـردا فکنم؟

موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: غنيمت دانستن دم

معنی واژگان:تکيه: اعتماد/ سهو و خطا: اشتباه و ناروا/ عشرت: شادي، شرکت در مجلس بزم/ افکندن: موکول کردن

آرایه ها: تناسب در ايّام و امروز و فردا

واج آرایی:تکرار حرف «آ»

معنی بیت: اي حافظ، وقتي اعتماد کردن به روزگار، سهو و اشتباه است؛ پس چرا من عيش و شادي امروز را به فردا موکول کنم؟

محصول بيت ــ اى حافظ چون اعتماد به ايام اشتباه و خطاست پس عشرت امروز را چرا موكول به فردا كنم: در عيش و ذوق دنيا چرا تأخير نمايم.

………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا