*غزل 346 *
1- من نه آن رِندَم که تَرکِ شاهِد و ساغَر کنم
مُحتَسِب دانـد ،که من این کارها کمتر کنم
2- من که عِیبِ توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مَی وَقتِ گُل دیوانه باشم، گَر کنم
عِشق دُردانهست و من غَوّاص و دَریا مَیکَده
سَـر فـُـروبُردَم دراینجا تا کُجا سَر بَرکُنَم
3- عِشق دُردانهست و من غَوّاص و دَریا مَیکَده
سَـر فـُـروبُردَم در آن جا تا کُجا سَر بَرکُنَم
4- لاله ساغَرگیر و نرگِس مَست و بر ما نامِ فِسق
داوَری دارَم بَســی، یــا رب که را داوَر کُــنَم
بازکَش یک دم عِنان ای تُرکِ شَهرآشوبِ من
تا ز اَشکِ چِهـــره راهَت پُـرزَر و گوهَر کنم
5- بازکَش یک دم عِنان ای تُرکِ شَهرآشوبِ من
تا ز اَشک و چِهـــره راهَت پُـرزَر و گوهَر کنم
6- من که از یاقوت و لَعلِ اَشک دارَم گَنجها
کِی نَظَر در فِیضِ خورشیدِ بُلَنداَختَر کنم
7- چون صَبا مَجموعة گُل را به آبِ لُطف شُست
کَج دِلَم خوان گـَـر نَظَر بر صَفحة دفتر کنم
عَهد و پِیمانِ فَلَک را نیست چندان اِعتِبار
عَهد با پِیمانه کردم، شَرط با ساغَر کنم
8- عَهد و پِیمانِ فَلَک را نیست چندان اِعتِبار
عَهد با پِیمانه بنــــدم، شَرط با ساغَر کنم
9- من که دارم در گِدایی گَنجِ سُلطانی به دست
کـِـی طَمَـع در گَردِشِ گَردونِ دون پَروَر کنم
10- گَر چه گَردآلودِ فَقـرَم، شَرم باد از هِمَّتَم
گر به آبِ چِشمة خورشید دامَن تَر کنم
11- عاشقان را گر در آتش میپَسَندَد لُطفِ دوست
تَنگ چشمم، گــر نَظَــر در چشمة کوثر کنم
*وقتِ گُل گویی که تائب شو؟به چشم و سر ولی
می روم کاین مشورت با شاهد و ساغر کنم
*من که امروزَم بهشت نقد حاصل می شود
وعدۀ فردایِ زاهد را چرا باور کنم
*دوش می گفتی که لعلم قند می بخشد ولی
تا نبینم در دهانِ خود کجا باور کنم
*گر چو بیدِ بی ثَمَرصوفی صفت سَر در کشم
بعد از این از شَرمِ رویِ گُل کجا سَر بَر کُنَم
*گوشۀ مِحرابِ ابرویِ تو می خواهم زِ بَخت
تا در آنجا همچو حافظ درسِ عشق از بر کنم
دوش لَعلَت عِشوهای میداد، حافظ را، وَلی
من نه آنـَم کَز وِی این افسانهها باور کنم
12-دوش لَعلَش عِشوهای میداد، حافظ را، وَلی
من نه آنـَم کَز وِی این افسانهها باور کنم
*******************************
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ( بحر رمل مثمن محذوف)
1- من نه آن رِندَم که تَرکِ شاهِد و ساغَر کنم
مُحتَسِب دانـد ،که من این کارها کمتر کنم
موضوع بیت: استقامت(استقامت در راه عشق)
مضمون بیت: رندي حافظ و شاهد و ساغر
معنی واژگان:رند: کسي که ظاهري بد و باطني نيکو دارد و از تمام دقايق عمر خود براي رسيدن به حق استفاده مي کند/ شاهد: زيبارو /ساغر: جام شراب/ محتسب: کسي که در شهر مأمور امر و نهي شرعي است و شرابخواران و بدکاران را حدّ شرعي مي زند و معمولاً آنها را مي شناسد. حافظ، امير مبارزالدين شاه متعصّب و سختگير زمان خود را ملقب به لقب محتسب کرده است.
آرایه ها: تناسب در رند و شاهد و ساغر / تضاد در رند و محتسب
واج آرایی:تکرار حرف «ک»
معنی بیت: من آن قلندر میگسار نیستم که عشقبازی با زیبایان و باده نوشی را کنار بگذارم، محتسب که نهی از منکر میکند، نیک می داند که من این گونه کارها یعنی ترک شاهد و ساغر نمی گویم.
……………………………
2- من که عِیبِ توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مَی وَقتِ گُل دیوانه باشم، گَر کنم
موضوع بیت: استقامت (استقامت در راه عشق)-غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: فصل بهار و توبه
معنی واژگان:عيب کردن: ايراد گرفتن، سرزنش کردن/ وقت گل: فصل بهار
آرایه ها:تکرار توبه
واج آرایی:تکرار حرف «ک»
معنی بیت: من که بر توبه کنندگان بارها خرده گرفته ام، اگر از میگساری در فصل بهار توبه کنم، عاقل نباشم.
………………………..
3- عِشق دُردانهست و من غَوّاص و دَریا مَیکَده
سَـر فـُـروبُردَم در آن جا تا کُجا سَر بَرکُنَم
موضوع بیت: سالک (راه بی پایان سلوک)
مضمون بیت: عشق و ميخانه
معنی واژگان:دردانه: دانه ي مرواريد، دانه ي درشت و قيمتي مرواريد/ غوّاص: کسي که به زير آب مي رود و از ته دريا مرواريد به دست مي آورد
قواعد: غواص : صیغة مبالغه از غوص بفتح اول.
آرایه ها:تضاد در سر فرو بردن و سر برکردن / تشبيه عشق به مرواريد و شاعر به غواص و ميخانه به دريا
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: میخانه دریائیست که من بامید صید مروارید عشق در آن غوطه میزنم و دست از جان میشویم و سر به زیر آب فرو میبرم و خود ندانم که در کجا سر از آب بر خواهم آورد.
……………………
4- لاله ساغَرگیر و نرگِس مَست و بر ما نامِ فِسق
داوَری دارَم بَســی، یــا رب که را داوَر کُــنَم
موضوع بیت: عشق و رسوایی
مضمون بیت: مستي طبيعت
معنی واژگان:لاله ساغرگير: چون لاله به شکل جام شراب است لاله را ساغرگير مي نامد/ نرگس مست: معمولاً نرگس را به چشم مست يا چشم خمارآلود تشبيه مي کنند و از اين جهت نرگس را مست مي نامند/ فسق: کار حرام و کاري خارج از حيطه ي دستورات دين/ داوري دارم: شکايت دارم/ داور: قاضي
آرایه ها: صنعت تشخیص در لاله و نرگس يعني لاله و نرگس به شخص تشبيه شده است./ نوعی جناس در داوري و داور/ساغر گرفتن و مست بودن فسق دانسته شده است
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: لاله باده نوش است و نرگس خمارآلود ولی بما نسبت کژ رفتاری و ترک فرمان خدای می دهند، پروردگارا، بسیار دادخواهی و تظلم دارم و نمیدانم چه کسی را در این داوری دادرس توانم کرد.
…………………………………………
5- بازکَش یک دم عِنان ای تُرکِ شَهرآشوبِ من
تا ز اَشک و چِهـــره راهَت پُـرزَر و گوهَر کنم
موضوع بیت: عنایت (طلب دیداریار)
مضمون بیت: انتظار ديدار معشوق
معنی واژگان:عنان باز کشيدن: توقّف کردن، ايستادن/ ترک: زيباروي خوش قد و قامت/ شهر آشوب: کسي که با زيبايي خود شهري را به آشوب کشد.
آرایه ها: اشک به مرواريد (= جواهر) تشبيه شده است و چهره ي زرد عاشق به طلا تشبيه شده است/ لف و نشر مشوش در مصراع دوم/ يعني در مقابل تو چهره بر زمين بگذارم و اشک بريزم.
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ش» و «ک»] معنی بیت: ای زیبای من که بحسن خود در شهر فتنه انگیخته ای، یک نفس درنگ کن تا من مروارید اشک و زرچهرة زرد نثار راهت کنم.
…………………………..
6- من که از یاقوت و لَعلِ اَشک دارَم گَنجها
کِی نَظَر در فِیضِ خورشیدِ بُلَنداَختَر کنم
موضوع بیت: اشک عاشق (قدردانی از اشک که راهگشاست)
مضمون بیت: اشک عاشق
معنی واژگان:ياقوت و لعل: هر دو جواهرهاي سرخ رنگ هستند که معمولاً اشک خونين را به آنها تشبيه مي کنند/ نظر کردن: توجّه کردن/ فيض: عطا و بخشش /خورشيد بلنداختر: خورشيدي که بزرگترين ستاره ي آسمان است و خوشبخت ترين و سعادتمندترين آنهاست/ تابش خورشيد را عامل ايجاد سنگهاي قيمتي مي دانند
قواعد: ياقوت و لعل و اشک اضافه ي تشبيهي است.
آرایه ها: تناسب در ياقوت و لعل و خورشيد و /تناسب در ياقوت و لعل و گنج
واج آرایی:تکرار حرف «م» در مصراع دوم
معنی بیت: من که از پرتو خورشید عشق گنجهای یاقوت و لعل سرشک اندوخته ام، دیگر توجهی بفیض بخشی و تأثیر خورشید بلند آسمان ندارم، حافظ در غزل دیگر فرماید:
طالب لعل و گهر نیست و گرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کانست که بود
…………………………………….
7- چون صَبا مَجموعة گُل را به آبِ لُطف شُست
کَج دِلَم خوان گـَـر نَظَر بر صَفحة دفتر کنم
موضوع بیت: علم لَدُّنی و علم حصولی- مقام مشاهده
مضمون بیت: فصل بهار
معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد/ مجموعه: مقصود گلبرگهاي گل است و استعمال کلمه ي مجموعه در اين مورد با ظرافت توأم است زيرا دفتري که در آن اشعار منتخب نوشته شده باشد «مجموعه» ناميده مي شد/ آب لطف: مقصود باران بهاري است که باعث لطافت و ظرافت مي شود/ کج دل: بد سليقه و کج ذوق و بي ذوق/ دفتر: کتاب، يا دفتر شعر/ اشاره اي هم هست به اينکه بعضي از عرفا نوشته هاي خود را در پايان عمر مي شستند و آنها را محو و نابود مي کردند
آرایه ها: تناسب در مجموعه و آب و شستن و صفحه و دفتر
واج آرایی:تکرار حرف«ر»
معنی بیت: چون باد بهاری دفتر گل را به آب پاک باران شستشو داد و بر صفای گلزار افزود، اگر من با وجود مجموعة گل چشم بر صفحة کتاب بدوزم و از سیر چمن بازمانم، بی ذوق و کج سلیقه ام.
……………….
8- عَهد و پِیمانِ فَلَک را نیست چندان اِعتِبار
عَهد با پِیمانه بنــــدم، شَرط با ساغَر کنم
موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن – عهد (پیمان عاشقی با محبوب)
مضمون بیت: پناه بردن به هستي
معنی واژگان:اعتبار: اهميّت، اعتماد، اطمينان/ پيمانه و ساغر: هر دو يعني جام شراب /شرط : پیمان.
آرایه ها:نوعی جناس در پيمان و پيمانه / در کلمه ي عهد نوعي تصدير هست چون در اوّل (صدر) هر دو مصراع آمده است.
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ» معنی بیت: اکنون که بر عهد و پيمان روزگار چندان اعتمادي نيست، من با پيمانه و ساغر شراب پيمان مي بندم و قول و قرار مي گذارم.
محصول بيت ــ به عهد و پيمان فلك چندان اعتبارى نيست. يعنى فلك پيمان شكن است. پس جايز نيست كه به عهدش اعتماد شود. بنابراين ازين به بعد عهد را با پيمانه مىبندم و هر شرطى بكنم با ساغر مىكنم، خلاصه بعد از اين عهد و پيمانم با ساغر و پيمانه خواهد شد.
يعنى از اينها منفك و جدا نمىشوم.
………………………….
9- من که دارم در گِدایی گَنجِ سُلطانی به دست
کـِـی طَمَـع در گَردِشِ گَردونِ دون پَروَر کنم
موضوع بیت: مقام فقر- گدایی و پادشاهی
مضمون بیت: بي اعتنا به فلک
معنی واژگان:گدايي: مقصود فقر عرفاني است که احساس نياز به درگاه بي نياز است/ گنج سلطاني: خزانه ي پادشاه که مقصود دل عارف است/ گردون: آسمان، فلک/ دون پرور: مساعد و موافق با مردمان سفله و پست.
آرایه ها:نوعی تضاد در گدايي و سلطاني (البته ياء گدايي مصدري و ياء سلطاني ياء نسبت است)/ نوعي هماهنگي و سجع و جناس درگردون و دون
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ک» و «گ» و آواي «آ» در مصراع اول
معنی بیت: من که در عالم فقر و قناعت گویی استغنای پادشاهان را دارم، هرگز امیدی و چشم داشتی از دور چرخ سفله نواز ندارم.
……………………………….
10- گَر چه گَردآلودِ فَقـرَم، شَرم باد از هِمَّتَم
گر به آبِ چِشمة خورشید دامَن تَر کنم
موضوع بیت:مقام فقر
مضمون بیت: گداي بلند همت
معنی واژگان:گرد آلود فقر: مقصود فقر و گدايي ظاهري است يعني «بي چيزي» به گرد آلود بودن و يا «فقر» به «گرد و غبار» تشبيه شده است/ همّت: اراده، در اينجا مفهوم وجدان بلند همت از آن استنباط مي شود. قواعد:چشمه ي خورشيد: اضافه ي تشبيهي ست، يعني خورشيد به چشمه تشبيه شده است
آرایه ها: دامن ترکردن: در مفهوم شستن گرد از دامن است امّا «ايهام» دارد به معني آنکه اين کار را گناه هم مي داند/ تناسب در گردآلود و آب و چشمه و تر کردن
واج آرایی:تکرار حروف «گم و «د» «ش»
معنی بیت: اگرچه غبار تهیدستی بر چهرة من نشسته است ولی از همت بلند خود مرا شرمساری باد، اگر بخواهم بآب چشمة خورشید کرم و احسان بزرگان گرد فقر را پاک کنم و دامن همت به منت کسان بیالایم.
…………………………….
11- عاشقان را گر در آتش میپَسَندَد لُطفِ دوست
تَنگ چشمم، گــر نَظَــر در چشمة کوثر کنم
موضوع بیت: مقام تسلیم
مضمون بیت: تسليم در مقابل تصميم معشوق
معنی واژگان:لطف: مهرباني، توجّه مرحمت آميز/تنگ چشم: بخيل، ممسک، تنگ نظر، کوته بين/ نظر کردن: توجّه کردن/ چشمه ي کوثر: حوضي است در بهشت/ – در آتش از خيال رخش دست مي دهد- ساقي بيا که نيست ز دوزخ شکايتي/ از در خويش خدا را به بهشتم مفرست – که سر کوي تو از کون و مکان ما را بس
آرایه ها: نوعی تضاد در آتش با چشمه ي کوثر / تناسب در چشم و نظر
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: اگر عنایت یار سوز و گداز عاشقان را در آتش هجران خوش میدارد، من کوتاه نظرم اگر از این پس بآب گوارای چشمة بهشتی التفات و توجهی داشته باشم.
……………………………..
12-دوش لَعلَش عِشوهای میداد، حافظ را، وَلی
من نه آنـَم کَز وِی این افسانهها باور کنم
موضوع بیت:عشق( از عاشق وفا از معشوق جفا )
مضمون بیت: معشوق پيمان شکن حافظ
معنی واژگان:لعل: لب، لبان/ عشوه دادن: فريب دادن /افسانه: قصّه، داستان، آنچه توأم با افسون و فريب باشد.
آرایه ها:تشخیص در عشوه دادن لب،لعل استعاره از لب
واج آرایی: تکرار حرف «ش» در مصراع اوّل و تکرار حرف «ن» در مصراع دوم
معنی بیت: دیشب لعل لبش حافظ را فریب می داد که بوسه خواهم داد ولی من ساده دل نیستم که به این حکایت نامعقول معتقد شوم.
………………………………