* غزل 336 *
1- مُژدة وَصلِ تو کو ،کَز سَرِ جان برخیزم
طایـِـرِ قُدسَـم و از دامِ جهان، برخیزم
2- به وَلایِ تو، که گَر بَندة خویشم خوانی
از سَـرِ خواجِگیِ کون و مَکان برخیزم
3- یا رَب از اَبـــرِ هِــدایَت بـِـرَسان بـارانی
پیشتر زان که چو گَردی زِ میان برخیزم
بَر سَرِ تُربَتِ ما بی مَی و مُطرِب مَنِشین
تا به بـویَت زِ لَحَد رَقص کُنان بَرخیزَم
4 – بَر سَرِ تُربَتِ من با مَی و مُطرِب بِنِشین
تا به بـویَت زِ لَحَد رَقص کُنان بَرخیزَم
*تو مَپِندارکه از خاکِ سَرِکویِ تو من
به جَفایِ فَلَک و جورِ زمان برخیزم
خیــز و بالا بِنُمای ای بُـتِ شیرین حَرَکات
کَز سَرِ جان و جَهان دَست فَشان برخیزم
5- خیــز و بالا بِنُما ای بُـتِ شیرین حَرَکات
کَز سَرِ جان و جَهان دَست فَشان برخیزم
6- گر چه پیرم، تو شبی تَنگ در آغوشَم کَش
تــا سَحَــرگَه ز کِنارِ تــو جَوان برخیزم
7- روزِ مـَـرگَم نَفَسی مُهلَــتِ دیــدار بِـده
تا چو حافظ ز سَرِ جان و جهان برخیزم
***********
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن(بحر رمل مثمن مخبون اصلم)
1- مُژدة وَصلِ تو کو ،کَز سَرِ جان برخیزم
طایـِـرِ قُدسَـم و از دامِ جهان، برخیزم
موضوع بیت: نفحات ربّانی(مژدۀ دیدار)-موت
مضمون بیت: مژده ي وصل يار
معنی واژگان:مژده: بشارت/ وصل: وصال، رسيدن به معشوق/ از سر جان برخيزم: از جان خود صرفنظر کنم/ طاير قدس: پرنده اي از عالم پاک (اشاره است به نفخ روح از جانب حق در انسان «و نفخت فيه من روحي»)
آرایه ها: دام جهان: اين جهان مادّي به دام تشبيه شده است/ نوعی تضاد و تناسب در طاير و دام
واج آرایی: تکرار حرف «م» و «ز» آواي «s»
معنی بیت: نوید دیدار و خبر خوش وصال تو کجاست که من جان فدای آن کنم و به ترک این نیستی هست نما گویم. من پرندة عرش آشیانم و با بشارت وصل تو از بند جهان خاکی خویشتن را رها خواهم ساخت.
………………………………………………………….
2- به وَلایِ تو، که گَر بَندة خویشم خوانی
از سَـرِ خواجِگیِ کون و مَکان برخیزم
موضوع بیت: پادشاهی و گدایی (گدای دوست پادشاهی تمام عالم را نمی خواهد. )
مضمون بیت: بندگي معشوق
معنی واژگان:ولا: دوستي، محبت/ بولاي تو: قسم به دوستي تو/ بنده: غلام، برده/ خواجگي: خواجه در مقابل بنده و غلام است و معمولاً به صاحب پرده و غلام خواجه مي گويند و مقصود از خواجگي مالکيّت و تسلّط و سلطنت و سروري است/ کون و مکان: مجموعه ي جهان مادّي و معنوي/ بندگي عشق برتر از خواجگي جهان مادّي و معنوي است
قواعد: ولا: مخفف ولاء مصدر مفاعله (موالات)
آرایه ها: تضاد در بنده و خواجه (در خواجگي)
واج آرایی:تکرار حرف «خ»
معنی بیت: به دوستی و مهر تو سوگند می خورم که اگر مرا چاکر خود شماری از فکر سروری یافتن بر جهان آفرینش دست باز می دارم.
……………………………………………………….
3- یا رَب از اَبـــرِ هِــدایَت بـِـرَسان بـارانی پیشتر زان که چو گَردی زِ میان برخیزم
موضوع بیت: توفیق الهی (امیدواری به توفیق الهی)-هدایت(تقاضای هدایت مخصوص )
مضمون بیت: طلب هدايت
قواعد:ابر هدايت: اضافه ي تشبيهي است که هدايت و ارشاد خدايي را به ابر تشبيه کرده است، باران گرد را از برخاستن و محو شدن نجات مي دهد.
آرایه ها: تناسب در ابر و باران /تضاد در باران و گرد
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ز»
معنی بیت: پروردگارا، پیش از آنکه وجود من همچون غباری از فضای هستی برخیزد و ناپدید گردد، از ابر کرم خود قطرة آب عنایتی بر این ذرة ناچیز بیفشان؛ مقصود آن است که خداوندا پیش از آنکه مرگ فرا رسد، هدایتم فرما و رحمتی آور.
…………………………………………………………
4 – بَر سَرِ تُربَتِ من با مَی و مُطرِب بِنِشین
تا به بـویَت زِ لَحَد رَقص کُنان بَرخیزَم
موضوع بیت: ذکر(یاد خدا بر مزار عاشق )
مضمون بیت: عشق و مي و مطرب و زندگي و شادي
معنی واژگان:تربت: خاک قبر/ مطرب: رامشگر/ بوي: آرزو، رايحه/ لحد: تنگناي قبر/ رقص کنان: در حال رقص و شادي، پاي کوبان/ برخاستن: به پا خاستن، حشر
آرایه ها: تناسب در تربت و لحد /تناسب در مي و مطرب و رقص کنان و برخاستن / ایهام در بوی
واج آرایی:تکرار حروف «ب» و «ن» و «ر» معنی بیت: بر خاک من با جام باده و رامشگر گام رنجه کن و فرود آی تا من به آرزوی وصال تو از نهانگاه گور با وجد و شوق برخیزم و در بزم شریک شادی تو شوم.
……………………………..
5- خیــز و بالا بِنُما ای بُـتِ شیرین حَرَکات
کَز سَرِ جان و جَهان دَست فَشان برخیزم
موضوع بیت: تجلی (تمنّای تجلی جمالی)
مضمون بیت: قد و قامت معشوق
معنی واژگان:بالا بنما: قد و قامت خود را نشان ده/ بت شيرين حرکات: زيبايي که داروي رفتاري مطبوع و دلپذير است/ از سر چيزي برخاستن: ترک آن چيز را کردن /دست فشان: رقص کنان و شادي کنان.
آرایه ها: تناسب در بالا نمودن و شيرين حرکات و دست فشان و برخيزم
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب» و آواي «آ»
معنی بیت: ای زیبای خوش رفتار بر پا بایست و با قامت بلند خود جلوه گری آغاز کن، تا من پای کوبان و دست افشان از شور و اشتیاق دست از جان و جهان بشویم و به ترک هر دو گویم.
…………………………………
6- گر چه پیرم، تو شبی تَنگ در آغوشَم کَش
تــا سَحَــرگَه ز کِنارِ تــو جَوان برخیزم
موضوع بیت: وصال (تأثیر وصال)
مضمون بیت: آرزوي عاشق پير
معنی واژگان:تنگ: محکم و سفت و سخت/ در آغوش کشيدن: شراب وصل چشاندن
آرایه ها: تضاد در پير و جوان / تناسب و نوعی تضاد در شب و سحرگه
واج آرایی:تکرار حروف «ک» و «گ» و «ر»
معنی بیت: اگرچه پيرم، شبي مرا سخت و محکم در آغوش بگير تا سحرگاه از آغوش تو جوان و سرزنده برخيزم.
گفتم ز لبِ نوش لبان، پير را چه سود؟
گفتا: به بوسه ي شکرينش جوان کنند
(غزل 7 / 198)
محصول بيت ــ اگر چه پيرم اما تو شبى محكم به آغوشم گير: مرا به كنارت گير، تا كه سحرگه از كنارت جوان برخيزم. مراد: تنگ به آغوشم گير تا از نوجوان شوم.
……………………………….
7- روزِ مـَـرگَم نَفَسی مُهلَــتِ دیــدار بِـده
تا چو حافظ ز سَرِ جان و جهان برخیزم
موضوع بیت: حسن عاقبت (تمنّای حسن عاقبت با دیدار یار)
مضمون بیت: ديدار معشوق
معنی واژگان:نفسي: يک لحظه/ مهلت: فرصت/ ديدار: ملاقات.
آرایه ها: متناسب در رگ و جان و جهان و برخاستن / تضاد در مرگ و نفس
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: هنگام مردن به من رخصت ملاقات ارزانی دار تا حافظ وار به فرخندگی این دیدار جان فدا کنم و دست از جهان بشویم، حافظ در غزل دیگر فرماید:
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
……………………………….