* غزل 335 *
1- در خَراباتِ مُغان گَر گُذَر افتَد بازَم
حاصِلِ خِرقه و سَجّاده رَوان دَربازَم
2- حَلقة توبه گَر امروز چو زُهّاد زنم
خازِنِ مَیکـَـده فردا نکند دَر، بازم
وَر چـو پَروانه دهد دَست، فَراغِ بالی
جُز بَرآن عارِضِ شَمعی، نَبُوَد پروازم
3- وَر چـو پَروانه دهد دَست، فَراغِ بالی
جُز بِدان عارِضِ شَمعی، نَبُوَد پروازم
4- صُحبَتِ حور نخواهم، که بُوَد عِینِ قُصور
با خیالِ تــو اگـــر با دِگـَـری پَردازَم
5- سِرِّ سودایِ تو در سینه بِماندی پَنهان
چَشمِ تـَـر دامن اگر فاش نکـردی رازم
6- مُرغ سان، از قَفَسِ خاک، هَوایی گَشتَم
به هوایــی که مَگَر صِید کند شَهبازَم
هَمچو چَنگ ار به کِناری ندهی کامِ دِلَم
چو نِی آخِر زِ لبانَت نَفَسی بنوازم
7- هَمچو چَنگ ار به کِناری ندهی کامِ دِلَم
از لَبِ خــویش چو نِی یک نَفَسی بِنوازَم
8- ماجـِـرایِ دِلِ خـون گَشته نَگویـَم با کس
زان که جُز تیغِ غَمَت نیست کَسی دَمسازَم
9- گَر به هر موی سَری بَر تَنِ حافظ باشد
هَمچــو زُلفَت همه را در قَدَمَت اندازم
*************
وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن (بحر رمل مثمن مخبون اصلم)
1- در خَراباتِ مُغان گَر گُذَر افتَد بازَم
حاصِلِ خِرقه و سَجّاده رَوان دَربازَم
موضوع بیت: مقام خرابات (ره یافتگان به خرابات از عبادت قشری گذشته اند.)
مضمون بیت: ميخانه و خرقه و سجاده
معنی واژگان:خرابات مغان: ميخانه اي که مغان (زرتشتيان) بر سر پا کرده اند، مرکز بي ريايي و مرکز جلوه هاي معشوق/ گذر: عبور، گذار/ باز: دوباره/ حاصل خرقه و سجاده: مقصود اعتبار ظاهري است که از راه عبادت و تقواي ريايي به دست آمده است و نيز ثواب اخروي که از راه عبادت و تقواي عرفي به دست آمده است و نيز ثواب اخروي که از راه عبادت و تقواي عرفي به دست آمده است و نيز خود خرقه و سجاده که مي تواند رهن مي واقع شود/ روان: بي درنگ، فوراً/ دربازم: از کف مي دهم.
آرایه ها: جناس در بازم و بازم در «دربازم»
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و «s» و «z»] معنی بیت: اگر بار دیگر به میکده ی معرفت (خرابات مغان) راه یابم سرمایه ی طاعتی را که با دلق زاهدانه و جانماز عابدانه فراهم آورده ام، بی درنگ در قمار محبت خواهم باخت و صرف میگساری خواهم کرد. خواجه حافظ به این غزل شیخ سعدی نظر داشته است:
از تو با مصلحت خویش نمی پردازم
همچو پروانه که می سوزم و در می سازم
…………………………….
2- حَلقة توبه گَر امروز چو زُهّاد زنم
خازِنِ مَیکـَـده فردا نکند دَر، بازم
موضوع بیت: مقام خرابات (ره یافتگان به خرابات از توبه و عبادت قشری گذشته اند.)-استقامت(استقامت در راه عشق بدون برگشت)
مضمون بیت: توبه و ميخانه
معنی واژگان:حلقه: مقصود حلقه ي در است که معمولاً گدايان مي زنند و در اينجا «توبه» به خانه يا به در خانه تشبيه شده است که حلقه دارد/ زهّاد: زاهدان و پرهيزگاران (ولي در اينجا تعريضي ظريف هست که زاهدان بايد از زهد ريايي توبه کنند)/ امروز: اکنون/ خازن: در حقيقت صاحب ميخانه است که وجود شراب را از خريدار شراب دريافت مي کند، يا کسي که صراحي شراب را از خم و خمخانه به مجلس مي آورد و يا خمهاي شراب به گنجهايي تشبيه شده است که خازن (خزانه دار) دارد/ فردا: مقصود آينده است.
آرایه ها: حلقه ی توبه: استعارة مکنیه/تناسب در حلقه زدن و خازن و در و باز کردن / نوعی تضاد یا طباق در امروز و فردا
واج آرایی: تکرار حروف «ز» و «د»
معنی بیت: اگر امروز حلقه ی در بازگشت و توبه را بکوبم و زاهد شوم و از عشق روی بتابم، فردا نگهبان میخانه در بر روی من نخواهد گشود چه میخانه مقام عاشقان است نه جایگاه عاقلان.
……………………………….
3- وَر چـو پَروانه دهد دَست، فَراغِ بالی
جُز بِدان عارِضِ شَمعی، نَبُوَد پروازم
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت پرواز (پرواز به سوی یار)
مضمون بیت: چهره ي يار
معنی واژگان:دهد دست: ميسّر شود/ فراغ بال: آسودگي خاطر، حافظ از کلمه ي بال استفاده ي ظريفي کرده است که با پروانه و پرواز مناسبت داشته باشد/ عارض شمعي: چهره ي درخشان
قواعد: عارض شمعی: موصوف و صفت نسبی از شمع
آرایه ها: تناسب در پروانه و بال و شمع / نوعی جناس در پروانه و پرواز
واج آرایی:تکرار آوای «ز»
معنی بیت: اگر پروانه آسا دل آسودگی و فرصتی به دست آید، جز بر گرد آن چهره ی برافروخته چون شمع تابناک پرواز نکنم.
………………………………….
4- صُحبَتِ حور نخواهم، که بُوَد عِینِ قُصور
با خیالِ تــو اگـــر با دِگـَـری پَردازَم
موضوع بیت: مراتب عبادت کنندگان (مقام احرار)
مضمون بیت: وفاداري
معنی واژگان:صحبت: همنشيني/ حور: زنان زيباي بهشتي، زنان سياه چشم بهشتي (که در فارسي مفرد حساب مي شود)/ عين قصور: کوتاهي محض، خطاي مطلق/ اشاره است به آيات متعدد قرآن که سخن از حور و قصور (قصرهاي بهشت) و عين (حورالعين) به ميان درآمده است/ با دگري پردازم: به ديگري توجّه کنم.
آرایه ها: تناسب در حور و قصور
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: با وجود چهر ه ی تو در آینه ی خیال اگر به کس دیگر بنگرم عین کوته فکری است و از این روست که همنشینی با سیه چشمان بهشتی را هم خواستار نیستم.سعدی گوید:
حور فردا که چنین روی بهشتی بیند
گرش انصاف بود معترف آید به قصور
………………………….
5- سِرِّ سودایِ تو در سینه بِماندی پَنهان
چَشمِ تـَـر دامن اگر فاش نکـردی رازم
موضوع بیت: کتمان اسرار (اشک افشای راز عاشق می کند)
مضمون بیت: اشک رسواکننده ي عاشق
معنی واژگان:سرّ سوداي تو: راز عشق تو/ چشم تر دامن: چشمي که اشک مي ريزد و گونه ها را تر مي کند، البته تر دامن به معني معصيت کار هم هست که از جهتي مناسب بيت است.
قواعد: چشم تر دامن: موصوف و صفت
آرایه ها: تضاد در پنهان و فاش /ترادف در سرّ و راز / تناسب در سرّ و سينه و پنهان و راز
واج آرایی: تکرار حروف«س» و «ن»
معنی بیت: اگر دیده ی گریان سر عشق را آشکار نمی کرد، راز شیفتگی من بر جمال تو همچنان در فضای سینه می ماند.
……………………………
6- مُرغ سان، از قَفَسِ خاک، هَوایی گَشتَم
به هوایــی که مَگَر صِید کند شَهبازَم
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت پرواز (هوای پرواز به سوی دوست)
مضمون بیت: (دور شدن از عالم مادّه) (آرزوي عاشق).
معنی واژگان:مرغ سان: مانند مرغ، مانند پرنده اي/ قفس خاک: کره ي خاکي به قفس تشبيه شده است/ هوايي گشتم: پرواز کردم. عاشق شدم/ به هوايي: به اين اميد/ مگر: شايد/ شهباز: باز سفيد و بزرگي که در زمان قديم براي شکار تربيت مي کردند، در اينجا مقصود معشوق است.
آرایه ها:تناسب در مرغ و قفس و هوايي و صد و شهباز / نوعی تضاد در مرغ و قفس/جناس در هوايي در مصراع اول با هوايي در مصراع دوم /ایهام در هوایی گشتن
واج آرایی:تکرار آوای «s»
معنی بیت: از تنگنای قفس خاک پرنده وار هواگیر شدم و به پرواز آمدم و از دام تعلق رستم، در این اندیشه و خیال که شاهباز عالم قدس شاید مرا صید کند.
……………………………………………………….
7- هَمچو چَنگ ار به کِناری ندهی کامِ دِلَم
از لَبِ خــویش چو نِی یک نَفَسی بِنوازَم
موضوع بیت: رؤیت (طلب دیدار به هر صورت ممکن)
مضمون بیت: عاشق قانع
معنی واژگان:چنگ: نام سازي است زهي که موقع نواختن آن را بايد در کنار گرفت/ کنار: در آغوش کشيدن و به وصال رساندن/ ندهي کام دلم: مرا به آرزو نرساني/ بنوازم: نوازشم کن
آرایه ها: تناسب در چنگ و ني/تناسب در لب و ني و نفس و نواختن / مصراع اوّل نشانه ي آغوش و کنار و مصراع دوّم نشانه ي بوسه
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: اگر مانند چنگ با یک بار در آغوش گرفتن مرا به مراد دل نمی رسانی، یک دم بنوازش همچون نی لب بر لبم نه. سعدی گوید:
همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو بهر ضرب که خواهی بزن و بنوازم
…………………………….
8- ماجـِـرایِ دِلِ خـون گَشته نَگویـَم با کس
زان که جُز تیغِ غَمَت نیست کَسی دَمسازَم
موضوع بیت: کتمان سِرّ (حفظ اسرار عاشقی)
مضمون بیت: همدم عاشق
معنی واژگان:ماجري: داستان/ دل خون گشته: دل پر غم و غصّه/ تيغ: شمشير /دمساز: همدم.
قواعد: شمشير غم اضافه ي تشبيهي است.
آرایه ها: تناسب در خون و تيغ و دم «در دمساز»
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: سرگذشت دل خونین را با کسی در میان نمی نهم، چه خون گشتگی دل من به شمشیر عشق توست و جز تیغ غم مرا یاری همدم نباشد.
………………………………..
9- گَر به هر موی سَری بَر تَنِ حافظ باشد
هَمچــو زُلفَت همه را در قَدَمَت اندازم
موضوع بیت: ایثار (گذشت و جانبازی در راه یار)
مضمون بیت: فداکاري عاشق
معنی واژگان: در قدمت اندازم: در پای تو نثار کنم.
آرایه ها:تناسب در موي و زلف / بيت نشانه اي از درازي زلف معشوق است که تا پاي او مي رسد.
واج آرایی:تکرار حرف«ر»
معنی بیت: اي معشوق، اگر حافظ به تعداد موهاي خود سري بر بدن داشته باشد، همه ي آن سرها را مانند زلف بلند افتاده در پايت نثار قدمت خواهد کرد.
محصول بيت ــ اگر به هر موى تن حافظ سرى بودى. يعنى به اندازه و تعداد موهاى تن و سرش، حافظ سر داشت. همه آنها را در قدمت مىانداختم مانند زلفت. يعنى تمام آنها را فداى راه تو مىكردم.
از غايب به متكلم التفات كرده.
………………………………….