• *غزل 320*

1-  دیشب به سِیلِ اشک رَهِ خواب می‌زَدَم

                    نَقشی به یادِ خَطِّ تـو بـَـر آب می‌زدم

2- اَبرویِ یار در نَظَر و خِــرقِه سـوخته

                       جامی به یادِ گوشة مِحراب می‌زدم

3-هر مُرغِ فِکر کَز سَرِ شاخِ سُخَن بِجَست

                 بازَش زِ طُــرِّة تـو به مِضــراب می‌زدم

4-  رویِ نِگار در نَظَــرَم جِلوه می‌نُمود

                          وز دور بوسه بر رُخِ مَهتاب می‌زدم

5-چشمم به رویِ ساقی و گوشَم به قَول چَنگ

            فالی به چشم و گـوش، در ایـن باب می‌زدم

6-  نَقشِ خیالِ رویِ تو تا وَقتِ صبحدَم

                  بر کارگاهِ دیـدة بـی‌خـواب مـی‌زدم

7-  ساقی به صوتِ این غَزَلَم کاسِه می‌گرفت

               می‌گفتم این سُـرود و مَـیِ ناب می‌زدم

خوش بود وَقتِ حافظ و فالی به بَختِ نیک

                  بــر نامِ عُمــر و دولــتِ اَحباب می‌زدم

خوش بود حالِ حافظ و فالی به بَختِ نیک

                  بــر نامِ عُمــر و دولــتِ اَحباب می‌زدم

8- خوش بود وَقتِ حافظ و فالِ مُراد و کام

                  بــر نامِ عُمــر و دولــتِ اَحباب می‌زدم

****************************

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن(بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

1-  دیشب به سِیلِ اشک رَهِ خواب می‌زَدَم

                    نَقشی به یادِ خَطِّ تـو بـَـر آب می‌زدم

موضوع بیت:اشک عاشق(گریه مقدمۀ بیداری است)

مضمون بیت: اشک عاشق و زيبايي معشوق

معنی واژگان: ره خواب زدن: خواب را از ديدگان دور کردن/ خطّ: مقصود خطّ عذار معشوق است که باعث زيبايي چهره ي اوست/ نقش بر آب زدن: يکي به معني ديدن چهره ي معشوق در اشک است و ديگري به معني کار بيهوده کردن

قواعد:سيل اشک: اضافه ي تشبيهي است يعني اشک شاعر به سيل تشبيه شده است.

آرایه ها: خط تو : باستعاره مراد سبزة عذار تو /ایهام در نقش بر آب زدن/تناسب در سيل و اشک و آب./ نوعی جناس در خواب و آب / تناسب در نقش و خط

واج آرایی: تکرار حرف «د» و آوای «t»  و نزدیکی مخرج آن ها

معنی بیت: شب دوشین از سیل سرشک خوابم نمی برد و بیاد سبزة عذار تو نقشی بر آب می بستم که نمی گرفت و کاری بیحاصل بود.

…………………………………….

2- اَبرویِ یار در نَظَر و خِــرقِه سـوخته

                       جامی به یادِ گوشة مِحراب می‌زدم

موضوع بیت:ولایت (رسیدن به اولیاء )

مضمون بیت: ابروي يار و خيال او

معنی واژگان: سوختن خرقه: اشاره است به اين که ترک زهد ريايي کرده بودم و از ديدگاه ديگري سوختن خرقه نشانه ي شادي است، (ماجري کم کن و بازآ که مرا مردم چشم – خرقه از سر بدر آورد و به شکرانه بسوخت) /ياد گوشه ي محراب: به ياد روزگار اعتکاف و پرهيزگاري ريايي، ضمناً گوشه ي محراب اشاره به همان ابروي يار است که به ياد آن شاعر جام شرابي مي نوشد و نشانه ي شادي اوست با در نظر گرفتن گوشه ي ابروي يار

آرایه ها: ابروي يار را معمولاً به خميدگي بالاي محراب تشبيه مي کنند/تناسب در ابرو و گوشه و نظر و محراب / نوعی جناس در يار و ياد

 واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «ي»

معنی بیت: در آن حال که ابروی دوست در برابر چشم من نمایان بود و خرقة تن را از شدت وجد سوخته و ترک خودی و هستی کرده بودم، ساغری بیاد گوشة محراب ابروی یار می نوشیدم( ممکن است این معنی نیز مراد باشد جامی بیاد ایام زهد و گوشه نشینی در محراب عبادت می نوشیدم)

………………………………………….

3-هر مُرغِ فِکر کَز سَرِ شاخِ سُخَن بِجَست

                 بازَش زِ طُــرِّة تـو به مِضــراب می‌زدم

موضوع بیت:وحدت(عشق دفع خواطر کثرت می کند)

مضمون بیت: مضمون آفريني شاعر عاشق

معنی واژگان: هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست: هر مضمون تازه اي که مي خواست از دايره ي فکري من خارج شود/ مرغ فکر : طایر اندیشه/ شاخ سخن : شاخة درخت سخن/ طرّه: موهاي زلف که بر روي پيشاني ريخته است و در اينجا ذکر جزء و اراده ي کل است يعني زلف يار/ مضراب: نوعي دام است براي گرفتن مرغ و ماهي/ بازش: دوباره آن را/ بازش ز طرّه ي تو به مضراب مي زدم: دوباره آن را با دام سر زلف تو به دام مي انداختم، يعني با تصور زلف تو آن مضمون نو را به قالب شعر در مي آورم/مضراب : دام

قواعد:مرغ فکر: اضافه ي تشبيهي است يعني فکر را به مرغ تشبيه کرده است/ شاخ سخن: اضافه ي استعاري است يعني سخن به درختي تشبيه شده است که آن درخت داراي شاخه است

آرایه ها: تناسب در  مرغ و شاخ و جستن و مضراب /ایهام در کلمه ي «باز» که اشاره است به باز شکاري/ تناسب در طرّه و مضراب به معني دام / تناسب در زدن با مضراب به معني ديگر مضراب يعني زخمه

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «s» و «z»

معنی بیت: هر طایر اندیشه که از شاخسار کلام بر می پرید و به قالب لفظ در نمی آمد، آن را با دام زلف تو می گرفتم و برشتة سخن می کشیدم.

………………………………..

4-  رویِ نِگار در نَظَــرَم جِلوه می‌نُمود

                          وز دور بوسه بر رُخِ مَهتاب می‌زدم

موضوع بیت:مقام قرب

مضمون بیت: چهره ي معشوق و جنون عاشق

معنی واژگان:نگار: معشوق زيبارو/ جلوه مي نمود: جلوه گر مي شد، نمودار مي شد/ مهتاب: در اينجا مقصود خود ماه است و معمولاً کسي اگر بخواهد بر چهره ي ماه بوسه زند بايد از دور چنين کاري را انجام دهد/ ضمناً در عقايد قدما هم چنين بوده است که ديوانه و مجنون در مهتاب ديوانه تر و مجنون تر مي شوند.

آرایه ها: تشبيه مضمر در بيت وجود دارد يعني چهره ي معشوق به ماه تشبيه شده است/تناسب در نظر و جلوه و مهتاب

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: چهرة زیبای یار در آینه دیده ام پیدا بود و از دوردست بر رخسار ماه که همانند چهرة معشوق در چشم من می نمود، بوسه ای نثار می کردم.

………………………………

5-چشمم به رویِ ساقی و گوشَم به قَول چَنگ

            فالی به چشم و گـوش، در ایـن باب می‌زدم

موضوع بیت:مقام قرب دیدار

مضمون بیت: اميد عاشق

معنی واژگان:چهره ي ساقي زيبا و نغمه ي چنگ نشانه ي شادي بود و من خود را با اين دو دلخوشي مي دادم که روزي به وصال يار زيباي خود برسم و نغمه ي شادي سر مي دهم/ فال زدن: پيش بيني آينده را کردن/ در اين باب: يعني در باب عشق و شيفتگي/ قول: ترانه و آواز.

آرایه ها: تکرار چشم و گوش/ تناسب چشم و گوش

واج آرایی: تکرار حرف «ش»

معنی بیت: دیده بر چهرة ساقی دوخته و گوش به ترانة چنگ سپرده بودم و باچشم و گوش خود دربارة رسیدن بوصال یار تفألی می زدم و این حال را به شگون می گرفتم.

…………………………

6-  نَقشِ خیالِ رویِ تو تا وَقتِ صبحدَم

                  بر کارگاهِ دیـدة بـی‌خـواب مـی‌زدم

موضوع بیت:مقام قرب (شب دیدار)

مضمون بیت: ديده ي بي خواب عاشق و خيال معشوق

معنی واژگان:نقش: تصوير/ خيال روي تو: چهره ي خيالي تو/ کارگاه دیده : نگارخانة دیده،

قواعد: کارگاه دیده : تشبیه صریح

آرایه ها: تناسب در نقش و خيال و کارگاه و ديده / کارگاه: در اينجا چشم به کارگاه نقش زدن بر پارچه هاي بافته شده تشبيه شده است

واج آرایی: تکرار حروف « د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها

معنی بیت: صورت خیالی چهرة ترا تا برآمدن صبح در نگارخانة چشم بیدار خود مصوّر می نمودم و می نگاشتم.

……………………………….

7-  ساقی به صوتِ این غَزَلَم کاسِه می‌گرفت

               می‌گفتم این سُـرود و مَـیِ ناب می‌زدم

موضوع بیت:اولیای الهی (تقدیر ساقی از سالکان راه)

معنی واژگان:به صوت اين غزل: به خاطر شنيدن اين غزل/ کاسه گرفتن: پُر کردن جام مي، احترام گذاشتن/ سرود: ترانه/ مي ناب: شراب خالص/ مي زدم: مي نوشيدم

آرایه ها: تناسب در صوت و کاسه و گفتن و سرود /تناسب در ساقي و کاسه گرفتن و مي ناب و زدن

معنی بیت: ساقی مجلس بر آوای این چامه پیاله شراب بر کف میگرفت و در مجلس جام را بگردش می آورد، من نیز این ترانه را می خواندم و بادة صافی از دست ساقی می نوشیدم.

…………………………………………………………..

8- خوش بود وَقتِ حافظ و فالِ مُراد و کام

                  بــر نامِ عُمــر و دولــتِ اَحباب می‌زدم

موضوع بیت:فال نیکو

مضمون ابیات: غزل حافظ و تفأل او

معنی واژگان: خوش وقت: داراي صفات وقت و حال/ فال زدن: اميدوار شدن به آينده ي نيک/ مراد و کام: مقصود و آرزو/ دولت: خوشبختي/ احباب: دوستان و ياران.

قواعد: احباب : جمع حبیب

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z» در بیت اول/ تکرار حروف «د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها در بیت دوم.

معنی بیت: روزگار حافظ به خوشی میگذشت و بنام زندگانی دوستان و باقبال نیکشان فالی که متضمن مراد و رسیدن آنان بکام دل باشد میگرفتم.

………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا