- *غزل 314*
1- دوش بیمـاریِ چَشـمِ تو بِبُــرد از دَستَم
لیکِن از لُطفِ لَبَت صورتِ جان میبستم
عشقِ من با خَطِ مُشکینِ تو اِمروزی نیست
دیرگاهی اسـت کـَـز ایــن جامِ هِلالی مَستَم
2- عشقِ من با خَطِ مُشکینِ تو اِمروزی نیست
دیرگاه اسـت کـَـز ایــن جامِ هِلالی مَستَم
3- از ثَباتِ خودم این نکته خوش آمد، که به جور
در سَرِ کــویِ تــو از پایِ طَلَــب نـنشَستــم
4- عافیَت چَشم مَدار از مَنِ میخانه نِشین
که دَم از خدمتِ رِندان زدهام تا هستم
5- در رَهِ عشق از آن سویِ فَنا صد خَطَر است
تا نگوئـی که چـو عُمرَم به سر آمد ،رَستَم
6- بَعد از اینَم چه غَم از تیـر کَج اَنـدازِ حَسود
چون به مَحبوبِ کَمان اَبرویِ خود پِیوَستَم
7- بوسه بَر دُرجِ عَقیقِ تو حَلال است مرا
که به اَفسوس و جَفا، مُهرِ وَفا نشکستم
8- صَنَمی لَشکَریَم غارتِ دل کرد و بِرَفت
آه، اگــر عاطِفَــتِ شاه نگیــرَد دستم
9- رُتبَتِ دانشِ حافظ به فَلَک بَرشُده بود
کرد غَمخــواریِ شِمشادِ بلندت پستم
***********************
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن (بحر رمل مثمن مخبون اصلم)
1- دوش بیمـاریِ چَشـمِ تو بِبُــرد از دَستَم
لیکِن از لُطفِ لَبَت صورتِ جان میبستم
موضوع بیت:عشق (مرگ و حیات عاشق )
مضمون بیت: چشم و لب معشوق
معنی واژگان:دوش: ديشب/ بيماري چشم: خمار آلود بودن چشم/ ببرد از دستم: هوش از سر من به در کرد/ لطف لبت: سخنان لطف آميز تو و به تعبير ديگر از بوسه ي تو/ صورت جان مي بستم: جان تازه اي مي يافتم.
آرایه ها:تناسب در بيماري و از دست بردن/تناسب در لطف و جان /تناسب در چشم و لب /نوعی جناس در دستم و بستم / در صورت جان تشخیص به کار رفته است.
واج آرایی: تکرار آوای «t» و حرف «ل» در مصراع دوم
معنی بیت: دیشب خمارآلودگی چشم تو مرا واله و شیدا کرد ولی از لطافت و شیرینی لب نوشین تو نقش جان در نظرم مصور می شد؛ مقصود آنست که چشمت بکرشمه میکشت و لبت جان تازه می بخشید.
…………………………………..
2- عشقِ من با خَطِ مُشکینِ تو اِمروزی نیست دیرگاه اسـت کـَـز ایــن جامِ هِلالی مَستَم
موضوع بیت:عهد الستی(عشق ازلی است)
مضمون بیت: خط مشکين يار
معنی واژگان:خط مشکين: موهاي نرم و لطيفي که در اطراف چهره ي معشوق پيدا مي شود./ ديرگاهي است: مدّت زيادي است.
آرایه ها: خط مشکین تو :باستعاره مراد سبزة عذار تو/ جام هلالي: استعاره است از همان خط مشکين که شکل جام هلال مانندي را دارد/تشبيه مضمر/ تضاد در امروزي و ديرگاه
واج آرایی: تکرار حرف «ي»
معنی بیت: مهر من بر سبزة لب تو که مانند خطی از مشک است، از امروز آغاز نشده است، دیرزمانی است که ازین جام دایره گون باده می نوشم و مستم.
………………………………..
3- از ثَباتِ خودم این نکته خوش آمد، که به جور
در سَرِ کــویِ تــو از پایِ طَلَــب نـنشَستــم
موضوع بیت:استقامت-ثبات قدم-مقام طلب
مضمون بیت: پايداري عاشق
معنی واژگان:ثبات: پايداري
قواعد: پاي طلب: اضافه ي اقتراني است. آرایه ها:نوعی جناس در خود و خوش /تناسب در ثبات و از پا ننشستن
واج آرایی: تکرار آواي «t»
معنی بیت: این لطیفه از ثبات قدم خود را خوش داشتم و پسندیدم که با همة ستمهای عشق در راه رسیدن بکوی تو دست از طلب بر نداشتم
…………………………
4- عافیَت چَشم مَدار از مَنِ میخانه نِشین
که دَم از خدمتِ رِندان زدهام تا هستم
موضوع بیت:عشق (عافیت طلبی با عاشق بیگانه است)
مضمون بیت: انتظار پارسايي از مست
معنی واژگان:عافيت: سلامت نفس، پارسايي/ چشم مدار: انتظار نداشته باش/ دم زدن: سخن گفتن/ خدمت: چاکري، نوکري،خدمتگزاري/ رندان: کساني که ظاهري بد و باطني نيکو دارند و از لحظات عمر خود در راه رسيدن به حق استفاده مي کنند.
آرایه ها:تناسب در عافيت و دم زدن
واج آرایی: تکرار حرف «م»
معنی بیت: صلاح و تقوی و ایمنی از بلا از من مخواه که تا باشم کمر بخدمتگزاری قلندران میگسار بسته ام و خواهم بست.
……………………………………..
5- در رَهِ عشق از آن سویِ فَنا صد خَطَر است
تا نگوئـی که چـو عُمرَم به سر آمد ،رَستَم
موضوع بیت:سالک (منازل بی پایان سلوک)-تکامل ( تکامل سالک بی نهایت است )
مضمون بیت: آن سوي فنا
معنی واژگان:از آن سوي فنا: پس از مرحله ي فنا/ مقصود از فنا، فناي في الله است و مقصود از خطرها کنايه از بازگشت حس بشري و عادات مذمومه و سقوط عاشق از سير الي اله به چاه هواهای جسماني است/رَستم: نجات پيدا کردم
آرایه ها: نوعی تناسب در فنا و عمر به سرآمدن
واج آرایی: تکرار آواي «s»
معنی بیت: پس از مرگ که فنای صوری است باز روح در طریق عشق راه می سپارد و خطرها و دشواری ها همچنان در کمین خواهد بود، زنهار مگو که چون زندگانی من در این جهان پایان یافت، رستگار شده ام.
…………………………………
6- بَعد از اینَم چه غَم از تیـر کَج اَنـدازِ حَسود
چون به مَحبوبِ کَمان اَبرویِ خود پِیوَستَم
موضوع بیت:دوست و دشمن (با دوست باکی از دشمن نیست )
مضمون بیت: محبوب کمان ابرو
معنی واژگان:تير کج انداز: کسي که هرچه تير مي اندازد به هدف نمي خورد/ محبوب کمان ابرو: معشوقي که ابرويش مانند کمان است.
قواعد: کج انداز : صفت مرکب از مادة فعل امر بمعنی مفعولی یعنی کج افکنده، تیرموصوف است
آرایه ها:تناسب در تير و کج انداز و کمان /تناسب در ابرو و پيوستن (= ابروي پيوسته)
معنی بیت: پس از این از تیری که حسود از کمان تهمت افکنده و بآماج نخواهد رسید، مرا اندیشه ای نخواهد بود، چه بوصال یار کمان ابروی خود رسیده ام.
………………………………………..
7- بوسه بَر دُرجِ عَقیقِ تو حَلال است مرا
که به اَفسوس و جَفا، مُهرِ وَفا نشکستم
موضوع بیت:عهد(وفای به عهد)
مضمون بیت: عاشق وفادار و بوسه از معشوق
معنی واژگان: افسوس: استهزا، مسخره کردن و ناچيز گرفتن/ مهر شکستن در مفهوم تقلب کردن و بدون اجازه بر سر درج و صندوقچه اي رفتن است
قواعد: مهر وفا: اضافه ي تشبيهي يا استعاري است يعني وفاداري به مهر تشبيه شده است.
آرایه ها: دُرج عقيق: استعاره است براي لبان معشوق /تناسب در درج و عقيق و مهر و شکستن/نوعی جناس در جفا و وفا
واج آرایی: تکرار حرف «س»
معنی بیت: بوسیدن حقة عقیقی دهان تو بر من رواست، چه بستم و درشتخوئی اغیار پیمان وفا را نشکستم و درج محبت من بهمان مهر و نشان است که بود، حافظ در غزل دیگر فرماید:
گوهر مخزن اسرار همانست که بود
حقة مهر بدان مهر و نشانست که بود
……………………………….
8- صَنَمی لَشکَریَم غارتِ دل کرد و بِرَفت
آه، اگــر عاطِفَــتِ شاه نگیــرَد دستم
موضوع بیت:عشق(عشق مجاز مقدمۀ عشق حقیقی است )
مضمون بیت: زيبارويي لشکري و شاه
معنی واژگان:صنمي لشکري: زيبارويي منسوب به سپاه/ غارت دل کرد: مرا عاشق کرد، دلم را برد/ عاطفت: لطف و توجّه/ دست گرفتن: به داد رسيدن، کمک کردن.
قواعد: صنمی لشکری : موصوف و صفت ،
آرایه ها: صنمی لشکری : باستعاره مراد زیباروئی که در دلبری دلیر بود/تناسب در لشکر و غارت و شاه
واج آرایی:تکرار آواي «t» و حرف «د» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: زیبائی که در دلبری چون سپاهی گستاخ و دلیر بود، دلم را بتاراج برد و رفت، دریغا اگر مهربانی پادشاه مددگار من نشود و داد مرا از وی بازنستاند.
………………………………….
9- رُتبَتِ دانشِ حافظ به فَلَک بَرشُده بود
کرد غَمخــواریِ شِمشادِ بلندت پستم
موضوع بیت:علم حصولی و علم شهودی(علم شهودی آفت و مانع ظاهری علم حصولی است )
مضمون بیت: قد بلند يار
معنی واژگان:رتبت: درجه /بر شده بود: بالا رفته بود/ پست: کوتاه، خوار و زار/ شمشاد : درختی است بلند و چوب آن نهایت محکمی دارد(لغت نامة دهخدا)
آرایه ها: شمشاد بلند: استعاره است از قد بلند معشوق/تضاد در بلند و پست
واج آرایی: تکرار حروف «ت » و «د» و نزدیکی مخرج آن ها، تکرار حرف «ب»
معنی بیت: مقام علمی حافظ بفلک رسیده بود ولی چون بشمشاد قامت سرافراز تو مهر ورزید، غم عشق قدوی را خمیده و کوتاه کرد.
………………………….