• * غزل 306*

اگر به کــویِ تـو باشد مَرا مَجالِ وُصول

    رَسَد به دولتِ وَصلَت نوایِ من به اُصول

 1 – اگر به کــویِ تـو باشد مَرا مَجالِ وُصول

    رَسَد به دولتِ وَصلِ تو کارِ من به اُصول

قرار بُرده زِ مَن آن دو سُنبُلِ رَعــنا

     فَراغ بُرده ز من آن دو نرگِسِ مَکحول

2- قرار بُرده زِ مَن آن دو نــرگسِ رَعــنا

     فَراغ بُرده ز من آن دو جادویِ مَکحول

 3- چو بَر دَرِ تو منِ بی‌نَوایِ بی زر و زور

     به هیـچ باب ندارم رَهِ خُروج و دُخول

 کُجا روم، چه کنم، چون شُوَم،چه چاره کنم

     که گشته‌ام ز غم و جورِ روزگار مَلول

4- کُجا روم، چه کنم، چاره از کجا جویم؟

     که گشته‌ام ز غم و جورِ روزگار مَلول

 چو شَمع پیشِ تو من زندگی زِ سَر گیرَم

      در آن نَفَس که به تیغِ غَمَت شوم مَقتول

مـَـنِ شِکستة بــدحال زنــدگـی یابــم

      در آن نَفَس که به تیغِ غَمَت شوم مَقتول

5- مـَـنِ شِکستة بــدحال زنــدگـی یابــم

      در آن زمان که به تیغِ غَمَت شوم مَقتول

6- خـَرابتَر زِ دِلِ من، غَمِ تو جای نیافـت

       که ساخت در دلِ تَنگَم قرارگاهِ نُزول

چو از جَواهِرِ مِهرِ تو صِیقَلی دارد

       بُوَد زِ زنگِ حـوادث هر آینه مَصقول

7- دل از جَواهِرِ مِهرَت چو صِیقَلی دارد

       بُوَد زِ زنگِ حـوادث هر آینه مَصقول

8- چه جُرم کرده‌ام، ای جان و دل به حَضرتِ تو

 که طاعَـتِ منِ بـی‌دل نمـی‌شود مَقبـول

9- به دَردِ عشق بِساز و خَموش کن حافظ

       رُموزِ عشق مَکُن فاش پیشِ اَهلِ عُقول

به دَردِ عشق بِساز و خَموش شو حافظ

       رُموزِ عشق مَکُن فاش پیشِ اَهلِ عُقول

          ******************

وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات(بحر مجتث مثمن مخبون مقصور)

1 – اگر به کــویِ تـو باشد مَرا مَجالِ وُصول

    رَسَد به دولتِ وَصلِ تو کارِ من به اُصول

موضوع بیت:وصال(داروی وصل دوای همۀ دردهاست )

مضمون بیت: رسيدن به يار

معنی واژگان:کوي تو: جايگاه تو/ مجال: فرصت، موقعيت/ وصول: رسيدن/ دولت: خوشبختي/ وصل: رسيدن به معشوق به اصول رسيدن /کار: سر و سامان گرفتن کار.

آرایه ها: نوعی جناس در اصول و وصول / نوعی جناس در وصل و وصول /تناسب در کوي و مجال و وصول

واج آرایی: تکرار حروف «ل» و «و»

معنی بیت: اگر فرصت و اجازة رسیدن به کوی تو را بیابم، کار و بارم از نعمت وصال بنیادی استوار می یابد.

……………………………….

2- قرار بُرده زِ مَن آن دو نــرگسِ رَعــنا

     فَراغ بُرده ز من آن دو جادویِ مَکحول

موضوع بیت:قرارو بیقراری(بیقراری عاشق از چشم محبوب)

مضمون بیت: چشمان يار

معنی واژگان:قرار: آرامش/ دو نرگس رعنا: آن دو چشم دلربا (نرگس استعاره از چشم است.) /فراغ: آسايش، آسودگي/ دو جادوي مکحول: آن دو چشم جادوگر سرمه کشيده شده

قواعد: مکحول: اسم مفعول از کحل ،کحل(به ضم اول)سرمه، صفت دو جادو؛ /در نسخه بدل به جاي «نرگس رعنا» «سنبل رعنا» آمده که با کلمه ي قرار تناسب بيشتري دارد

آرایه ها: دو جادو در اینجا به استعاره مراد دو چشم سحرانگیز یار؛ همچنین است دو نرگس رعنا که به استعارة مقصود دو دیدة زیبا و خوش نمای یارست/تناسب در  نرگس و جادو و مکحول / نوعي ترصيع در اين بيت وجود دارد

واج آرایی: تکرار حرف «ر»، حرف «د» در مصراع دوم.

معنی بیت: آن دو چشم زيبا و افسونگر سرمه کشيده ي يار، آرام و قرار و صبر را از من ربوده است.

محصول بيت ــ آن دو سنبل رعنا قرار و آرام مرا بده و آن دو نرگس مكحول (سرمه كشيده) آرامش را از من سلب نموده.

……………………………….

3- چو بَر دَرِ تو منِ بی‌نَوایِ بی زر و زور

     به هیـچ باب ندارم رَهِ خُروج و دُخول

موضوع بیت:وصال(راه نیافتن به وصال)

مضمون بیت: سرگشتگي عاشق

معنی واژگان:بينوا: بيچاره، بي چيز/ بي زر و زور: فقير و ناتوان/ به هيچ باب: به هيچ وجه/ دخول: ورود

آرایه ها:تناسبِ در و باب و خروج و دخول و بينوا

معنی ابیات: وقتي من بيچاره ي بي زر و زور به هيچ وجه، امکان ورود و خروج بر درگاه تو را ندارم

  محصول ابيات ــ چون من بر در تو بى‌نواى بى‌زر و زورم: فقير و حقيرى هستم كه به هيچ وجه راه خروج و دخول ندارم.

4- کُجا روم، چه کنم، چاره از کجا جویم؟

     که گشته‌ام ز غم و جورِ روزگار مَلول

 موضوع بیت:عشق (عشق و سرگشتگی)

مضمون بیت: سرگشتگي عاشق

معنی واژگان: جور: ظلم ملول: دلگير.

واج آرایی: تکرار حرف «ب» در بيت سوم و تکرار حرف «م» در بيت چهارم

معنی ابیات: کجا بروم، چه کنم و چه چاره اي بينديشم؟ که از اندوه و ستم روزگار دل تنگ و آزرده ام.

محصول ابيات ــ كجا بروم و چه بكنم و چاره‌ام چيست. كه از غم جور روزگار ملول گشته‌ام.

……………………………..

5- مـَـنِ شِکستة بــدحال زنــدگـی یابــم

      در آن زمان که به تیغِ غَمَت شوم مَقتول

 موضوع بیت:عشق (شهیدعشق)

مضمون بیت: زندگي عاشق

معنی واژگان:شکسته: دل شکسته، ناتوان/ بدحال: ناخوش/ مقتول: کشته

قواعد:تيغ غم: اضافه ي تشبيهي است که غم عشق به شمشير تشبيه شده است.

آرایه ها: تناسب در شکسته و تيغ و مقتول / تناسب در غم و بدحال و شکسته/ نوعی تضاد در زندگي يافتن و مقتول

واج آرایی: تکرار حرف «ت»

معنی بیت: من فرسودة زار و نزار حیات تازه آن گاه به دست آورم که با شمشیر عشق کشته شوم.

……………………………………..

6- خـَرابتَر زِ دِلِ من، غَمِ تو جای نیافـت

       که ساخت در دلِ تَنگَم قرارگاهِ نُزول

موضوع بیت:مقام دل(جایگاه غم عشق در دل است )

مضمون بیت: دل عاشق و غم يار

معنی واژگان:دل تنگ: دل غمگين و ملول/ قرارگاه: مستقرّ، جايگاه ماندن/نزول: فرود آمدن

آرایه ها:نوعی تضاد در خراب و ساخت / تناسب در دل و تنگ /تناسب در  جاي و جايگاه و نزول

واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ت»

معنی بیت: چون گنج عشق تو سرایی ویران تر از دل تنگ من ندید، آن را اقامتگاه خود ساخت.

……………………………………………….

7- دل از جَواهِرِ مِهرَت چو صِیقَلی دارد

       بُوَد زِ زنگِ حـوادث هر آینه مَصقول

موضوع بیت: مشکلات راه سلوک (سختی ها دل عاشق را مصفا می کند)

مضمون بیت: دل عاشق

معنی واژگان: صيقل: مادّه ي جلا دهنده ي و برّاق کننده و درخشان کننده/ مصقول: درخشان شده و صيقلي شده.

قواعد: مصقول: اسم مفعول از صقل به فتح اول و سکون دوم/جواهر مهر: اضافه ي تشبيهي است يعني عشق به گوهر تشبيه شده است.

آرایه ها: زنگ حوادث: حادثه ها و اتفاقات بد به زنگاري تشبيه شده است که معمولاً بر روي فلزات و آينه قرار مي گيرد و آنها را تيره و تار مي کند/ هرآينه: امّا استعمال اين ترکيب با داشتن کلمه ي «آينه» لطف و ظرافت خاصي به بيت بخشيده زيرا معمولاً زنگار آينه را با مادّه ي صيقلي کننده جلاي دوباره مي داده اند/ ایهام تناسب در کلمه ي «مهر» زيرا معني ديگر خورشيد است که با آينه و صيقل تناسب دارد./ تناسب در صيقل و مهر و زنگ و آينه و مصقول /نوعی تضاد در زنگ و آينه / تناسب در جواهر و صيقلي و مصقول / نوعی جناس در صيقل و مصقول

واج آرایی: تکرار حروف «ص» و «ز» و نزدیکی مخرج آن ها

معنی بیت: چون دلم از فیض گوهر عشق تو روشنگری یافته است، از زنگار رویدادهای بد زدوده خواهد ماند.

……………………………………

8- چه جُرم کرده‌ام، ای جان و دل به حَضرتِ تو

 که طاعَـتِ منِ بـی‌دل نمـی‌شود مَقبـول

 موضوع بیت:توبه(آمرزش خواهی)

مضمون بیت: جرم عاشق و پذيرفته نشدن طاعت او

معنی واژگان:جرم: گناه/ حضرت: دربار، پيشگاه /طاعت: بندگي/ بيدل: عاشق/ مقبول: مورد قبول، پذيرفته شده.

آرایه ها: نوعی تضاد در جرم و طاعت /نوعی تضاد در  دل و بيدل / تناسب در حضرت و طاعت و قبول

واج آرایی: تکرار حرف «د» و آوای «t»  و نزدیکی مخرج آنها.

معنی بیت: ای دل و جان من، در پیشگاه تو چه گناهی کرده ام که فرمانبرداری من عاشق پسند تو نیست.

…………………………………….

9- به دَردِ عشق بِساز و خَموش کن حافظ

       رُموزِ عشق مَکُن فاش پیشِ اَهلِ عُقول

موضوع بیت:عقل و عشق (کتمان اسرار عاشقی)

مضمون بیت: (دعواي عشق و عقل) (سکوت عاشق)

معنی واژگان:بساز: مدارا کن، بسوز و بساز/ خموش کن: خاموش باش، ساکت باش، سکوت کن/ رموز: رمزها، اسرار/ فاش کردن: آشکار کردن/ اهل عقول: پيروان عقل، عاقلان.

آرایه ها: نوعی تضاد در عشق و عقل / نوعی تضاد در رموز و فاش کردن

واج آرایی: تکرار حرف «ش»

معنی بیت: ای حافظ، با رنج عاشقی سازگار شو و دهان فروبند، رازهای عشق را نزد خردمندان آشکار مکن که در نمی یابند.

………………………………………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا