- *غزل 297*
1- زَبانِ خامــه ندارد ســرِ بیانِ فِراق
وگرنه شَرح دهم با تو داستانِ فراق
2- دریــغِ مُدَّتِ عُمـرَم که بر امیدِ وِصال
به سَر رسید و نیامَد به سَر زمانِ فراق
3- سَری که بر سَرِ گردون به فَخر میسودَم
به راستــان ،که نهــادم بر آستـانِ فراق
4- چگــونه باز کنـم بال در هوای وصال
که ریخت مرغِ دلم پَر در آشیانِ فراق
5- کنون چه چاره که در بحرِ غم به گردابی
فُتــاد زورقِ صبــرم ،ز بـادبــان ِفــراق
6- بسی نماند که کشتیِّ عمر غرقه شود
ز موجِ شوقِ تو در بَحـرِ بیکرانِ فراق
7- اگر به دستِ من افتــد، فـراق را بِکُشـَم
که روز هَجر سیه باد و خان و مانِ فراق
رفیقِ خیلِ خیالیم و هم رَکیبِ شکیب
قَرینِ آتشِ هجران و هم قـِـرانِ فـراق
8- رفیقِ خیلِ خیالیم و همنشینِ شکیب
قَرینِ آتشِ هجران و هم قـِـرانِ فـراق
9- چگونه دَعویِ وَصلَت کنم به جان که شُدَست
تنــم وکیــلِ قضــا و دلــم ضِمــانِ فـراق
10- ز سـوزِ شوق دلم شد کباب دور از یار
مُدام خونِ جگر میخورم ز خوانِ فراق
11- فَلَک چو دید سَرَم را اسیرِ چَنبَرِ عشق
بِبَست گَــردَنِ صَبرَم به ریسمانِ فِراق
فَلَک مَگَرچو سَرَم دید اسیرِ چَنبَرِ عشق
بِبَست گَــردَنِ صَبرَم به ریسمانِ فِراق
12- به پایِ شوق گر این رَه به سَر شُدی حافظ
به دَست ِهَجــر ندادی کســی عِنانِ فراق
***************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ( بحر مجتث مثمن مخبون مقصور)
1- زَبانِ خامــه ندارد ســرِ بیانِ فِراق
وگرنه شَرح دهم با تو داستانِ فراق
موضوع بیت: حدیث فراق
مضمون بیت: فراق يار و ناتواني بيان آن
معنی واژگان:زبان خامه: خامه به معني قلم است / سر .. داشتن: قصد … داشتن/ بيان: شرح دادن و روشن کردن موضوع/ فراق: دوري از يار، هجران.
قواعد: زبان خامه: اضافه ی تخصیصی/ زبان خامه اضافه ي استعاري است که نوک قلم به زبان تشبيه شده است.
آرایه ها: زبان خامه: استعاره ی مکنیه/تناسب در خامه و زبان و بيان و شرح و داستان
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»] معنی بیت: زبان قلم در این اندیشه و سودا نیست که قصهی پر غصهی جدایی را شرح دهد و اگر چنین نبود سرگذشت فراق را نیک بیان میکردم.
…………………………..
2- دریــغِ مُدَّتِ عُمـرَم که بر امیدِ وِصال
به سَر رسید و نیامَد به سَر زمانِ فراق
موضوع بیت: حدیث فراق(حدیث بی پایان فراق)
مضمون بیت: فراق و وصال
معنی واژگان:دريغ: افسوس/ مدّت: دوران/ وصال: رسيدن به معشوق/ به سر رسيدن: به پايان رسيدن/به سر آمدن: پايان يافتن
آرایه ها: تناسب در مدّت و زمان و عمر /ترادف در به سر رسيدن و به سر آمدن / تضاد در وصال و فراق
معنی بیت: آن سر که از بالش و نازش بر آسمان میرسید، سوگند به رهروان راستین که آن را بر درگاه فراق و آستان جدایی گذاشتم و سودم
……………………………………….
3- سَری که بر سَرِ گردون به فَخر میسودَم
به راستــان ،که نهــادم بر آستـانِ فراق
موضوع بیت:حدیث فراق (فراق طاقت عاشق را طاق می کند)
مضمون بیت: سر عاشق و آستان فراق
معنی واژگان:گردون: فلک، آسمان/ مي سودم: مي سائيدم/ راستان: مردان صادق در راه عشق، افراد درست
قواعد: براستان: به حرف اضافه مفید معنی قسم
آرایه ها:تضاد و نوعی تناسب در سر و آستان / براستان و بر آستان جناس دارند (البته وقتي حرف اضافه ي «به» بر سر راستان چسبده نوشته شود.)/ نوعی تضاد در گردون و آستان
واج آرایی: تکرار حرف «س»
معنی بیت: اینک گریزی نیست، چه زورق شکیبایی من که بادبان فراق بر آن افراشته بود، در دریای عشق به غرقابی گرفتار آمده است.
……………………………
4- چگــونه باز کنـم بال در هوای وصال
که ریخت مرغِ دلم پَر در آشیانِ فراق
موضوع بیت: حدیث فراق
مضمون بیت: وصال ناممکن
معنی واژگان:هواي وصال: فضاي وصال، فضاي رسيدن به معشوق.
قواعد: مرغ دل: اضافه ي تشبيهي که دل به مرغ تشبيه شده است/ آشيان فراق: اضافه ي تشبيهي است که فراق به آشيانه تشبيه شده است/ مرغ دل: تشبیه صریح/ آشيان فراق: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در باز کردن و بال و هوا و مرغ و پر ريختن و آستان /تضاد در وصال و فراق
معنی بیت: اي معشوق، در حالي که بال و پر مرغ دلم در آشيانه ي دوري از تو ريخت و ناتوان شد، چگونه مي توانم در هواي وصالت پر بگشايم و پرواز کنم؟
محصول بيت ــ در هواى وصال چهگونه بال و پر باز كنم كه مرغ دلم در آشيان فراق پر ريخت : فراق بال و پر مرغ دلم را ريخت پس در هواى وصالت چهگونه پرواز نمايد. الحاصل جدائى چنان مرغ دلم را زبون كرده كه مجال حركت ندارد.
……………………………………
5- کنون چه چاره که در بحرِ غم به گردابی
فُتــاد زورقِ صبــرم ،ز بـادبــان ِفــراق
موضوع بیت: حدیث فراق(حدیث فراق صبر عاشق را از بین می برد)
مضمون بیت: فراق و صبر بي حاصل
معنی واژگان: زورق: نوعي قايق
قواعد:بحر غم: درياي غم و اندوه (اضافه ي تشبيهي)/ زورق صبر: اضافه ي تشبيهي است يعني صبر به زورق تشبيه شده است/ زورق صبر: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در بحر و گرداب و زورق و بادبان
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و آواي «آ»
معنی بیت: در حالي که زورق صبر و شکيبايي من از بادبان دوري و هجران يار، در درياي بي کران اندوه گرفتار گرداب شده است، ديگر چه چاره اي مي توانم بکنم؟
محصول بيت ــ حال چه چاره كه زورق صبرم در درياى غم به گردابى افتاد از بادبان فراق يعنى فراق و اشتياق مرا به غم و غصه انداخت، الحاصل غم و غصه با صبر در يك جا جمع نمىشود.
…………………………….
6- بسی نماند که کشتیِّ عمر غرقه شود
ز موجِ شوقِ تو در بَحـرِ بیکرانِ فراق
موضوع بیت:حدیث فراق(عمر به پایان رسید و فراق همچنان برقرار است)
مضمون بیت: عمر و عشق و فراق
معنی واژگان: بحر بيکران: درياي بي انتها.
قواعد:کشتي عمر: اضافه ي تشبيهي است يعني عمر عاشق به کشتي تشبيه شده است/ موج شوق: اضافه ي تشبيهي است يعني عشق و شيفتگي به موج تشبيه شده است/ بحر بيکران فراق: هم اضافه ي تشبيهي است يعني فراق به بحر بيکران تشبيه شده است/ کشتي عمر: تشبیه صریح
آرایه ها:تناسب در کشتي و غرقه و موج و بحر بيکران / نوعی تضاد و تناسب در شوق و فراق
واج آرایی: تکرار آواي «gh»
معنی بیت: کم مانده است که زورق زندگانی من از هیجان اشتیاقی که به دیدار تو دارم در دریای ناپیدا کران جدایی غرق شود.
…………………………….
7- اگر به دستِ من افتــد، فـراق را بِکُشـَم
که روز هَجر سیه باد و خان و مانِ فراق
موضوع بیت: عشق (عاشق و غم فراق)
مضمون بیت: نفرين به فراق
معنی واژگان:هجر: دوري از يار/سياه بودن /روز: بدبخت بودن و ناکام بودن.
آرایه ها: هجر حالت تشخيص دارد يعني هجر به يک شخص تشبيه شده است، همچنين فراق/ خان و مان: خانه و آنچه در خانه است.
معنی بیت: اگر روزي دوري و هجران به دست من بيفتد، او را خواهم کشت که اميد دارم روزگار فراق سياه و خان و مان او تباه گردد.
محصول بيت ــ فراق و هجران را كه به دنيا آورد؟ عجبا كه روز هجران و خانمان فراق سياه گردد يعنى هر دو ماتمزده و مصيبت زده گردند.
……………………………..
8- رفیقِ خیلِ خیالیم و همنشینِ شکیب
قَرینِ آتشِ هجران و هم قـِـرانِ فـراق
موضوع بیت: حدیث فراق-خیال(در خیال وصل )
مضمون بیت: حالت عاشق دور از معشوق
معنی واژگان:خيل خيال: لشکري از تخيلات/ شکيب: صبر و شکيبايي/ قرين: همنشين/ هم قران: دو تن که سرنوشت آنها مانند يکديگر باشد، حريف
قواعد: هم قران: صفت مرکب از پیشوند(هم) و اسم(قران)
آرایه ها: تناسب در رفيق و همنشين و قرين و هم قران /تناسب در خيال و شکيب و هجران و فراق / نوعی جناس در خيل و خيال
واج آرایی: تکرار حروف «خ» و «ش» و «ن» و «ق»
معنی بیت: دوست و دمساز جمع خیال یار در رؤیا گشتیم و هم صحبت صبر و بردباری، همنشین سوز دوری شدیم و با جدایی در یک جا فراهم آمدیم.
………………………………
9- چگونه دَعویِ وَصلَت کنم به جان که شُدَست
تنــم وکیــلِ قضــا و دلــم ضِمــانِ فـراق
موضوع بیت:وصال(وصال ناممکن)
مضمون بیت: عاشق ناميد از وصل و خو گرفته با سرنوشت و فراق
معنی واژگان:دعوي کردن: ادّعا کردن/ وصل: وصال، رسيدن به معشوق/ به جان: از صميم دل، از ته دل/ وکيل: کارگزار، نماينده/ قضا: سرنوشت، تقدير / ضمان: ضامن، متعهد/ در حقيقت عاشق تسليم سرنوشت و فراق شده است و ديگر چندان علاقه اي به وصل ندارد
آرایه ها:تناسب در دعوي و وکيل و قضا و ضمان /تناسب در جان و تن و دل
واج آرایی: تکرار آواي «t» و «d»
معنی بیت: ادعای رسیدن به وصال تو را به بهای جان هم نتوانم کرد،چه تن من گماشته و فرمان پذیر تقدیرست و دلم در ضمانت فراق و گروگان جدایی است.
………………………………
10- ز سـوزِ شوق دلم شد کباب دور از یار
مُدام خونِ جگر میخورم ز خوانِ فراق
موضوع بیت: حدیث فراق
مضمون بیت: عشق و فراق و غمها
معنی واژگان:سوز: سوزش /شوق: عشق/ مدام: هميشه/ خون جگر: غم و غصه/ خوان: سفره ي غذا
قواعد: خوان فراق: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در سوز و کباب و دل و جگر و خوان / نوعی جناس در خون و خوان
معنی بیت: دل من جدا از دوست از آتش اشتیاق و آرزومندی سوخت، پیوسته از مائده ی جدایی نوالۀ من خون دل و غصه است.
………………………………….
11- فَلَک چو دید سَرَم را اسیرِ چَنبَرِ عشق
بِبَست گَــردَنِ صَبرَم به ریسمانِ فِراق
موضوع بیت: حدیث فراق(فراق صبر عاشق را از بین می برد)
مضمون بیت: اسير عشق و صبر و فراق
معنی واژگان:چنبر: حلقه، قيد/ ريسمان: طناب
قواعد: گردن صبر: (اضافه ي اقتراني) / چنبر عشق: تشبیه صریح/ ریسمان فراق: تشبیه صریح
آرایه ها: گردن صبر: استعاره ی مکنیه/تناسب در اسير و چنبر و بستن و گردن و ريسمان / تناسب در سر و گردن
واج آرایی: تکرار آواي «s»
معنی بیت: چون گردون سر مرا در حلقه ی عشق گرفتار دید،گردن شکیب مرا با رشته ی جدایی استوار بست.
……………………………….
12- به پایِ شوق گر این رَه به سَر شُدی حافظ
به دَست ِهَجــر ندادی کســی عِنانِ فراق
موضوع بیت:شوق (شوق وصال بر فراق غالب آید)
مضمون بیت: شوق و هجر
معنی واژگان: به سر شدي: به پايان مي رسيد/ عنان: زمام، افسار
قواعد:پاي شوق: (اضافه ي اقتراني)
آرایه ها: عنان فراق: استعارة مکنیه/تناسب در پا و راه و عنان و به دست دادن /تضاد در پا و سر/تناسب در پا و سر و دست / تناسب و ترادف در هجر و فراق
معنی بیت: اگر راه وصال به پای اشتیاق پیموده می شد.(به کنایه یعنی اگر آرزومندی و شوق تنها کافی بود) هیچکس زمام ناکامی و محرومی و دوری عاشق را به دست جدایی نمی سپرد.
………………………….