- *غزل 296*
طالِـع اگر مَدَد دهد دامَنَش آورم به کَف
گر بِکَشَد زَهی طَرَب ور بِکُشَد زَهی شَرَف
1- طالِـع اگر مَدَد دهد دامَنَش آورم به کَف
گر بِکَشَم زَهی طَرَب ور بِکُشَد زَهی شَرَف
2- طَرفِ کَرَم ز کس نَبَست این دلِ پرامیدِ من
گر چه سُخَن هَمی بَرَد قصّة من به هرطرف
از خَـمِ اَبـرویِ وِی ام هیـچ گُشایشی نشد
وَه که درین خیالِ کژ، عمرِ عزیز شد تلف
3- از خَـمِ اَبـرویِ توام هیـچ گُشایشی نشد
وَه که درین خیالِ کج، عمرِ عزیز شد تلف
ابرویِ دوست کِی شود دست کَشِ خیالِ ما
کس نزدست ازین کمان تیرِ مُراد بر هدف
4- ابرویِ دوست کِی شود دست کَشِ خیالِ من
کس نزدست ازین کمان تیرِ مُراد بر هدف
5- چَند به ناز پَروَرَم مِهرِ بتانِ سنگ دل
یاد پـدر نمیکنند این پسرانِ ناخَلَف
من به خیالِ زاهدی گوشه نشین و طُرفه آنک
مُغبچهای ز هـر طرف رَه زندم به چنگ و دف
6- من به خیالِ زاهدی گوشه نشین و طُرفه آنک
مُغبچهای ز هـر طرف میزندم به چنگ و دف
7- بـی خبرنـد زاهدان، نَقش بخوان و لا تَقُل
مَستِ ریاست مُحتَسِب، باده بِده و لا تَخَف
8- صوفیِ شهر بین که چون لقُمة شُبهه میخورد
پاردُمَش دراز باد آن حَیـَوانِ خـوش عَلَـف
حافظ، اگر قدم زنی در رهِ خاندانِ عِشق
بــدرقة رَهَـت شود، همّتِ شِحنــة نجف
9- حافظ، اگر قدم زنی در رهِ خاندان به صدق
بــدرقة رَهَـت شود، همّتِ شِحنــة نجف
*******************************
وزن غزل : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن ( بحر رجز مثمن مطوی مخبون)
1- طالِـع اگر مَدَد دهد دامَنَش آورم به کَف
گر بِکَشَم زَهی طَرَب ور بِکُشَد زَهی شَرَف
موضوع بیت:وصال (در آرزوی وصال)
مضمون بیت: بخت عاشق و وصال معشوق
معنی واژگان:طالع: بخت، اقبال/ مدد دهد: کمک کند/ گر بکشم: اگر دامن او را بگيرم و به طرف خود بکشم يا او را به سوي خود جلب کنم/ زهي طرب: منتهاي خوشي و شادي است/ ور بکشد: و اگر مرا به سوي خويش بکشد (و بر طبق قرائت ديگر اگر او مرا بکشد)/ زهي شرف: منتهاي سربلندي و افتخار من است.
قواعد: زه و زهی برای تعجب است خواه از خوبی چیزی یا بدی آن، در این مورد برای اسم بعد بتأویل میرود
آرایه ها: نوعی جناس در بکشم و بکشد
معنی بیت: اگر بخت یار شود، دامن یار را به چنگ خواهم آورد، اگر من دامن او را به سوی خود توانم کشید چه شادمانی بزرگی است و اگر یار دامن از دست من بغمزه و ناز بیرون کشد و برود مایة بسی سرافرازی است، چه نشان می دهد که وی را با من بهرحال سر و کاری است.
………………………………
2- طَرفِ کَرَم ز کس نَبَست این دلِ پرامیدِ من
گر چه سُخَن هَمی بَرَد قصّة من به هرطرف
موضوع بیت:عشق (ناکامی در عشق)
مضمون بیت: ناکامي
معنی واژگان:طرف بستن: سود بردن نیز نگاه کنید به غزل 12 شمارۀ(4)/ کرم: بزرگواري و بخشش/ سخن: مقصود سخنان دلاويز و اشعار لطيف است/ قصّه: هم به معني داستان است و هم شکايت.
آرایه ها: جناس و تصدير در طرف و طرف
معنی بیت: دل امیدوار من بهرة رادی و بخشش از کسی نیافت، اگر چه شعر داستان تنگدستی مرا به هر گوشه و کنار رساند.
……………………………
3- از خَـمِ اَبـرویِ توام هیـچ گُشایشی نشد
وَه که درین خیالِ کج، عمرِ عزیز شد تلف
موضوع بیت:وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: ابروي يار
معنی واژگان:خم ابرو: خميدگي ابروي معشوق که معمولاً شعرا آن را به طاق محراب تشبيه مي کنند که در مقابل آن دعا مي خوانند و حل مشکلات را از خدا مي خواهند/ گشايش: حل مشکلات با اشاره به گشادگي ابرو که در موقع شادي و بهجت بوجود مي آيد/وه: واي/ خيال کج: تصور بيهوده با اشاره به همان ابرو که کج بودنش نشان زيبايي است/ تلف: از ميان رفته.
قواعد: وه: از اصوات است برای بیان تعجب بمعنی شگفتا یا در شگفتم.
آرایه ها:تناسب در خم و ابرو و کج
معنی بیت: از کمان ابروی تو هیچ فتوحی دست نداد و مشکلی نگشود، شگفتا که در این گمان نادرست، عمر گرامی نیست شد.
…………………………………..
4- ابرویِ دوست کِی شود دست کَشِ خیالِ من
کس نزدست ازین کمان تیرِ مُراد بر هدف
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (عشق بي حاصل) (ابروي يار).
معنی واژگان:دستکش: رام، مطيع، آنچه بتوان به آن دست کشيد/ کمان: مقصود همان ابرو است.
قواعد: تير مراد: اضافه ي تشبيهي است که آرزو به تير تشبيه شده است/ دستکش: صفت مرکب از مادة فعل امر بمعنی مفعولی.
آرایه ها: تناسب درکمان و تير و هدف و زدن
واج آرایی: تکرار حرف «ک»
معنی بیت: خیال من هم دسترسی به ابروی یار ندارد هیچ کس از خم ابروی وی تیر آرزو بر آماج کام و هدف مقصود نیفکنده است.
………………………………..
5- چَند به ناز پَروَرَم مِهرِ بتانِ سنگ دل
یاد پـدر نمیکنند این پسرانِ ناخَلَف
موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت از محبوب)
مضمون بیت: شکایت از محبوب
معنی واژگان: ناخلف: نااهل و ناشایسته و بدکردار/
قواعد: ناخلف: صفت پسران.
معنی بیت: تا کي بايد عشق اين معشوقان زيباروي بي رحم را در دل با ناز و نوازش بپرورم؟ اين زيبارويان مانند پسران نااهلي هستند که هرگز از پدر خود يادي نمي کنند.
محصول بيت ــ مهر و محبت محبوبان سنگدل را تا كى با ناز و نوازش در دل بپرورانم در حالى كه اين پسران ناخلف هيچ يادى از پدر نمىكنند: يعنى قدر مهرپرورى ما را نمىدانند كه هيچ وقت از ما ياد نمىكنند.
…………………………………………….
6- من به خیالِ زاهدی گوشه نشین و طُرفه آنک
مُغبچهای ز هـر طرف میزندم به چنگ و دف
موضوع بیت:دگرگونی احوال (عشق معشوق سرکش است و عاشق را از انزوا در می آورد)
مضمون بیت: زهد ناپايدار
معنی واژگان:خيال زاهدي: فکر زهد و پرهيزگاري/ طرفه: شگفت آور جالب توجه/ آنک: آن است که/ مغبچه: پسر زيبارويي که در ميخانه ها براي شراب خواران شراب مي آورد، شاهد /مي زندم: راهزني فکري مي کند، فکر را منحرف مي کند.
آرایه ها:تضاد در زاهدي و چنگ و دف / نوعی جناس در طرف و دف / تناسب در زاهد و گوشه نشين / نوعی جناس در طرفه و طرف
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: من به گمان پارسایی گوشه گرفتم و شگفت آنست که شاهدی سرودخوان از هر سو با نوای چنگ و دف (بفتح اول دایره زنگی) رهزن دلم می شود؛ نیز نگاه کنید به این بیت از غزل 170 حافظ فرماید:
مغبچة میگذشت راهزن دین ودل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
…………………………………
7- بـی خبرنـد زاهدان، نَقش بخوان و لا تَقُل
مَستِ ریاست مُحتَسِب، باده بِده و لا تَخَف
موضوع بیت:زهد و رندی در برابر هم
مضمون بیت: موسيقي و شراب
معنی واژگان:نقش: نوعي ترانه و تصنيف است/ لاتقل: چيزي مگو، سخني مگو، قول در آواز نياور/ ريا: تظاهر، خود را نيکو جلوه دادن/ محتسب: کسي که در شهر متصدي امر به معروف و نهي از منکر بوده است و بيش از همه شرابخواران را مي گرفته و حد مي زده است/ باده: شراب/ لاتخف: نترس
قواعد: لا تَقُل: فعل نهی است از مصدر قول بمعنی مگو/ لاتخف: فعل نهی است از مصدر خوف بمعنی مترس
آرایه ها:نوعی تضاد در محتسب و باده / نوعی ترادف و تناسب در بيخبر و مست
واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع اول و حروف «ت» و «ب» در مصراع دوم
معنی بیت: پارسایان ناآگاهند، ترانه و قولی بخوان و با آنان چیزی مگو، بازدارندة از منکر خود از بادة ریا سرمست گشته است، شراب بما بده و بیم مدار
……………………………..
8- صوفیِ شهر بین که چون لقُمة شُبهه میخورد
پاردُمَش دراز باد آن حَیـَوانِ خـوش عَلَـف
موضوع بیت:صوفی خانقاه (مذمت صوفی)
مضمون بیت: صوفي رياکار
معنی واژگان:صوفي: مقصود درويش رياکار زمانه است که حافظ با او سر ناسازگاري دارد/ لقمه ي شبهه: غذايي که در حلال بودن آن شک و ترديد وجود دارد در اینجا از لقمة شبهه مقصود لقمۀ حرام است/ پاردم: چرمي که به پالان مي دوزند و در زير دم حيوان قرار دارد/ پاردم دراز بودن: کنايه از چاقي و تن پروري حيوان است/ حيوان خوش علف: جانور شکموو خوش خوراک
قواعد: حیوان خوش علف: موصوف و صفت ترکیبی حیوان در اینجا بفتح اول و دوم خوانده میشود.
آرایه ها: تناسب در خوردن و پاردم و حيوان و خوش علف
واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «د»
معنی بیت: پشمینه پوش شهر را بنگر که چگونه از خوردن نوالة حرام باکی ندارد، این جانور پرخواره را رانکی و افسار دراز باد تا هر چه بیشتر در پرورش جنبة حیوانی خود بکوشد و در مرغزار شهوت بچرد و فربه شود.
……………………………..
9- حافظ، اگر قدم زنی در رهِ خاندان به صدق
بــدرقة رَهَـت شود، همّتِ شِحنــة نجف
موضوع بیت:همت(همت اولیاء سالک را به مقصد می رساند)-ولایت (ولایت حافظ)
مضمون بیت: حافظ و حضرت علي و خاندان او
معنی واژگان:خاندان: مقصود اهل بيت رسول اکرم و اميرالمؤمنين علي عليه السلام است/ صدق: راستي/ بدرقه: راهنما، نگهبان مسافر/ همّت: توجه قلب با تمام قواي روحاني، دعاي خير/ شحنه: شخصي که باعث نظم شهر است/ شحنه ي نجف: حاکم و ضابط و عامل شهر نجف، کنایه منظور حضرت علي عليه السلام است.
آرایه ها:تناسب در خاندان و صدق و همّت و شحنه ي نجف /تناسب در قدم زدن و راه و بدرقه
معنی بیت: ای حافظ، اگر راه خاندان پیامبر را صادقانه بپوئی ، عنایت و توجه امیر نجف، حضرت علی (ع)، نگاهبان تو خواهد شد.
………………………………..