- *غزل 283*
1- سَحَر زِ هاتِفِ غِیبَم رسید مژده به گوش
که دورِ شاهِ شُجاع است مَی، دلیر بنوش
2- شد آن که اهـلِ نَظَـر بر کِناره میرفتند
هِزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگِ چنگ بــگوییم، آن حکایتها
که از نهفتنِ آن دیگِ سینه میزد جوش
3- به صـوتِ چنگ بــگوییم، آن حکایتها
که از نهفتنِ آن دیگِ سینه میزد جوش
4- شرابِ خانگیِ تَـرسِ مُحتَسِب خورده
به رویِ یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش
5- ز کویِ مَیکَده دوشَش به دوش میبردند
امامِ شهـر که سجّاده میکشیـد به دوش
ز کویِ مَیکَده دوشَش به دوش میبردند
امام خواجه که سجّاده میکشیـد به دوش
6- دِلا دلالَت خیــرت کــنم به راهِ نَجـات
مکن به فِسق مُباهات و زُهد هم مفروش
7-محــل نورِ تَجلّیــست رایِ اَنــوَرِ شاه
چو قُربِ او طَلَبی، در صَفایِ نیّت کوش
8-به جُــز ثَنایِ جَلالـَـش مساز وِرد ِضمیــر
که هست گوشِ دِلَش محرمِ پیامِ سُروش
9- رُمــوزِ مَصلَحـَتِ مُلک خُسـرَوان دانند
گِدایِ گوشه نشینی تو حافظا مخروش
*****************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ( بحر مجتث مثمن مخبون مقصور)
1- سَحَر زِ هاتِفِ غِیبَم رسید مژده به گوش
که دورِ شاهِ شُجاع است مَی، دلیر بنوش
موضوع بیت:وحی و الهام (مژدۀ وصل)
مضمون بیت: دوران شاه شجاع و شادي حافظ
معنی واژگان: هاتف: ندادهنده/ مژده: بشارت/ دور: دوران، روزگار/ دلير: بي باک بودن / شاه شجاع: (فرزند «امير مبارزالدين، شاه متظاهر و رياکار مظفري که ميخانه هاي شيراز را بست و سختگيريهاي شرعي را آغاز نهاد،» و کور کننده ي او) که با آغاز سلطنت او ميخانه هاي شيراز بازگشوده شد ، بیست و پنج سال سلطنت کرد و در سال 768 درگذشت شاه شجاع فاضل و شعر دوست و ادب پرور بود (نقل باختصار از لغت نامة دهخدا)
آرایه ها: تناسب در هاتف و مژده و گوش
واج آرایی:تکرار آواي «ز» و «ش»
معنی بیت: سحرگاهان از فرشته ي عالم غيب مژده اي به گوشم رسيد که روزگار شاه شجاع است. بي پروا شراب بنوش.
محصول بيت ــ هنگام سحر از هاتف غيب مژده به گوش رسيد كه دور شاه شجاع است، باده را شجاعانه و بىپروا بخور. چون شخص پادشاه عياش و باده نوش است پس مزاحم مىخوارگان نمىشود، حاصل اين كه اجازه باده نوشى را به مردم داده است و كسى را اذيت نمىكند.
………………………………….
2- شد آن که اهـلِ نَظَـر بر کِناره میرفتند
هِزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
موضوع بیت:بخت مساعد(فراهم آمدن زمینۀ رازگویی )
مضمون بیت: پايان دوران استبداد و تعصّب
معنی واژگان:شد: گذشت، پايان يافت/ اهل نظر: روشنفکران و صاحب نظران/ برکناره مي رفتند: گوشه گيري را اختيار کرده بودند/ هزارگونه سخن: سخنان زيادي.
آرایه ها: تناسب در سخن و دهان و لب و خاموش
معنی بیت: آن روزگار که صاحبنظران از گوشه و کنار با نگرانی راه می پیمودند و گفتنی بسیار داشتند و ناگزیر لب از سخن فرو بسته بودند، گذشت.
………………………………
3- به صـوتِ چنگ بــگوییم، آن حکایتها
که از نهفتنِ آن دیگِ سینه میزد جوش
موضوع بیت: بخت مساعد(فراهم آمدن زمینۀ رازگویی)
مضمون بیت: آزادي بعد از استبداد و تعصّب
معنی واژگان:صوت چنگ: آواي چنگ (موسيقي)/ نهفتن: پنهان کردن.
قواعد: ديگ سينه: اضافه ي تشبيهي است يعني سينه به ديگ تشبيه شده است که وجه شبه آن جوشش و غليان است.
آرایه ها: تناسب در صوت و حکايتها و گفتن و جوشش / تضاد در گفتن و نهفتن
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: آن داستانهای غم انگیز که از پنهان داشتن آن دیگ سینه جوش برمیآورد و تاب نگاهداری آنها را نداشت، اینک با نوای چنگ بگوش دوستان میرسانیم.
…………………………….
4- شرابِ خانگیِ تَـرسِ مُحتَسِب خورده
به رویِ یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش
موضوع بیت: بخت مساعد(فراهم آمدن زمینۀ عشق و مستی )
مضمون بیت: شادي از آزادي بعد از استبداد و تعصّب
معنی واژگان:شراب خانگي: شرابي که در خانه درست شده باشد، نه شرابي که از بازار تهيه شده باشد/ محتسب: کسي که در شهرها مأمور امر و نهي شرعي بوده و يکي از کارهاي او تنبيه مستان و باده خواران بود/ حافظ به امير مبارزالدين پدر شاه شجاع لقب «محتسب» داده بود/ ترس محتسب خورده: از ترس محتسب به صورت پنهاني خورده/ به روي يار بنوشيم: در حضور معشوق و با نظر کردن به چهره ي دلاراي او و به سلامتي او/ بانگ نوشانوش: فريادهاي نوش باد نوش باد.
قواعد: ترس محتسب خورده: صفت مرکب از مادة فعل ماضی به معنی فاعلی، شراب موصوف
آرایه ها: تناسب در شراب و نوشيدن و نوشانوش
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب» و آواي «آ»] معنی بیت: بادة در خانه ساخته که بیم از پاسبان شرع را تحمل کرده و پنهان مانده است، اینک بر جمال یار و در پیش وی با آوای نوش باد و گوارا باد دوستانه مینوشیم.
………………………………..
5- ز کویِ مَیکَده دوشَش به دوش میبردند
امامِ شهـر که سجّاده میکشیـد به دوش
موضوع بیت:خرابات و خانقاه در برابر هم(امام شهر از مسجد روی به خرابات آورد)- بخت مساعد(فراهم آمدن زمینۀ عشق و مستی برای همه )
مضمون بیت: :(زاهدان ريايي) (همرنگ جماعت شدن متظاهرين)
معنی واژگان:دوش: ديشب/ دوش: شانه/ امام شهر: رهبر مذهبي شهر/ سجاده مي کشيد به دوش: سجاده به معني جانماز است و مقصود از سجاده به دوش کشيدن اظهار زهد و تقوي کردن و خود را زاهد و باتقوي نشان داده است.
آرایه ها: مراعات صنعت تجنیس میان دوش و دوش
واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ک» و «د»]
معنی بیت: امام شهر را که سجّاده به دوش مي کشيد و تظاهر به زهد و تقوا مي کرد، ديشب از کوي ميخانه در حالي که مست لايعقل بود، بر روي دوش مي بردند.
محصول بيت ــ ديشب از محله ميخانه حضرت امام خواجه را كه سجاده بهدوش مىكشيد يا سجاده بهدوش داشت روى دوش مىبردند يا با دوش حركت مىدادند و از محله مىبردند. يعنى حضرت امام كه به صورت زهاد و عباد سجاده بهدوش انداخته و براى خودش راه مىرود باده نوش شده است.
جايز است دوش اولى به معناى «شانه» باشد. پس اين طور معنا مىشود: دوش بهدوش مىبردندش.
………………………………………………..
6- دِلا دلالَت خیــرت کــنم به راهِ نَجـات
مکن به فِسق مُباهات و زُهد هم مفروش
موضوع بیت: عوام گریزی
مضمون بیت: درس زندگي متعادل اخلاقي
معنی واژگان:دلا: اي عزيز من/ دلالت کردن: راهنمايي کردن/ خير: خوبي، خوب/. نجات: رستگاري/ فسق: گناه/ مباهات کردن: افتخار کردن/ زهد فروختن: زهد و تقواي خود را به رخ اين و آن کشيدن.
آرایه ها: جناس در دلا و دلالت /نوعی تضاد در فسق و زهد
واج آرایی: تکرار آواي «t» و «d»
معنی بیت: ای دل، ترا براه رستگاری نیک رهنمائی کنم، بترک فرمان خدای نازش و فخر مکن و پارسائی خود را هم برخ مردم مکش و از ریاکاری بپرهیز.
……………………………………
7-محــل نورِ تَجلّیــست رایِ اَنــوَرِ شاه
چو قُربِ او طَلَبی، در صَفایِ نیّت کوش
موضوع بیت:مقام مُخلَصین(صفای نیّت راه رسیدن به قرب)
مضمون بیت: وسيله ي تقرب به شاه شجاع
معنی واژگان: تجلی: روشن و هویدا شدن و جلوه کردن/نور تجلّي: پرتو ذات و صفات الهي/ راي انور: انديشه ي درخشان
قواعد: تجلی: مصدر باب تفعل
آرایه ها:تناسب در قرب و نور و تجلّي و صفا و نيت
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: انديشه و تدبير روشن شاه جايگاه تجلّي نور خداست؛ پس اگر خواهان نزديکي به درگاه شاه هستي، در پاکي و صفاي نيّت نهايت کوشش را داشته باش.
محصول بيت ــ رأى انور شاه محل نور تجلى است. يعنى شاه اهل كشف و صاحب نفس قدسى است. پس اگر قربت او را مىخواهى در صفاى نيت سعى كن: اگر مرادت رفتن به نزدشاه است با صفاى باطن برو، زيرا او مشرف على القلوب است پس هر چه از ضميرت بگذرد آگاه است.
…………………………..
8-به جُــز ثَنایِ جَلالـَـش مساز وِرد ِضمیــر
که هست گوشِ دِلَش محرمِ پیامِ سُروش
موضوع بیت:ذکر(ذکرالله-یاد او کارهمیشگی عاشق)-وحی و الهام (گوش سالک دریافت کنندۀ اخبارغیبی است)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:ثنا: مدح و تحسين/ جلال: بزرگي و بزرگواري / ورد ضمير: دعايي که در دل باشد و از دل برآيد/ محرم: آشنا/ سروش: فرشته اي که از جانب خدا به دل انسان الهام مي کند.
قواعد: گوش دل: اضافه ي استعاري
آرایه ها: تناسب در ثنا و ورد و گوش و پيام و سروش / ترادف در دل و ضمير / تناسب در ثنا (با تغيير نقطه ها = بنا) بامساز
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z» و حرف «ش» معنی بیت: به جز ستايش عظمت و بزرگي شاه چيز ديگري را بر زبان جاري مکن و به آن مينديش، زيرا گوش دل او جايگاه پيام فرشته است.
محصول بيت ــ به جز ثناى جلال و عظمت شاه مذكور ورد ضمير مكن. يعنى خاطرت هميشه فقط متوجه و مقيد ثناى او باشد، زيرا كه گوش دل شاه محرم خبر فرشته است، پس هر چه از دل تو بگذرد به او الهام مىشود.
……………………………………….
9- رُمــوزِ مَصلَحـَتِ مُلک خُسـرَوان دانند
گِدایِ گوشه نشینی تو حافظا مخروش
موضوع بیت:مقام رضا(به کار خداوندی خرده مگیر)-خداوندوحکمت او
مضمون بیت: حافظ گوشه نشين و شاه مملکت
معنی واژگان:رموز: جمع رمز، اسرار/ مصلحت: صلاح انديشي/ ملک: پادشاهي/ مخروش: بانگ و فرياد مکن.
آرایه ها: نوعی تضاد در رموز / نوعی تضاد در خسرو و گدا/ مصراع اول به گونه اي ديگر ضرب المثل شده است. صلاح مملکت خويش خسروان دانند
معنی بیت: شهریاران از اسرار خیر و صلاح مملکت آگاهند، ای حافظ، تو فقیری خلوت نشینی، خاموشی گزین و آرام باش.
……………………………………….