• *غزل 275*

صــوفی گُلـی بِچین و مُرَقَّع به خار بَخش

      وین زهدِ تَلخ  را ،به میِ خوشگوار بخش

1-صــوفی گُلـی بِچین و مُرَقَّع به خار بَخش

      وین زهدِ خُشک را ،به میِ خوشگوار بخش

2- طامــات و شَطــح، در رَهِ آهنگِ چنگ نِه

           تَسبیح  و  طَیلَسان ، به مَی و مَیگُسار بخش

3- زُهدِ گِران، که شاهد و ساقی نمی‌خَرَند

           در حَلــقة چَمَـن، به نَسیمِ بهار بخش

4- راهم شَرابِ لَعل زد، ای میرِ عاشقان

           خـونِ مرا به چاهِ زَنَخدانِ یار بخش

5- یا رب به وقتِ گُل گُنَهِ بنده عفو کن

           وین ماجرا به سَروِ لَبِ جویبار بخش

ای آن که رَه به مَشرَبِ مقصود برده‌ای

           زان بحر قطره‌ای به من خاکسار بخش

6- ای آن که رَه به مَشرَبِ مقصود برده‌ای

           زین بحر قطره‌ای به من خاکسار بخش

7- شُکرانه را که چَشمِ تو رویِ بُتان ندید

           ما را به عفـو و لطفِ خداوندگار بخش

شُکرانه را که چَشمِ تو رویِ بُتان ندید

           ما را به لطفِ و رَحمَتِ خداوندگار بخش

8- ساقــی، چو شاه نوش کــند بادة صبوح

      گو جامِ زَر، به حافظِ شب زِنده دار بخش

*******************************

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات ( بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور)

1-صــوفی گُلـی بِچین و مُرَقَّع به خار بَخش

      وین زهدِ خُشک را ،به میِ خوشگوار بخش

موضوع بیت:خرابات و خانقاه در برابر هم(گذشتن از زهد و رسیدن به بادۀ تجلی)

مضمون بیت: صوفي و زيبايي و مستي

معنی واژگان:صوفي: اين لفظ غالباً در ديوان حافظ در مفهوم منفي به کار مي رود يعني درويش رياکار/ گل: مظهر زيبايي و گل چيدن در حقيقت در معني توجّه به زيبايي است/ مرقّع: خرقه ي صوفيانه، نیز نگاه کنید بغزل 239 بیت7 دلق/ خار: مظهر زشتي و خشونت/ زهد خشک: پارسايي ظاهري و متعصّبانه/ مي خوشگوار: شراب خوش طعم سبک خوار.

آرایه ها: هماهنگی در زهد خشک با خار / تضاد در گل و خار

واج آرایی: تکرار حروف «خ» و «ش»

معنی بیت: ای پشمینه پوش، گلی از بوستان عشق بچین تا بهره ای از عمر برده باشی و دلق وصله بر وصله را بخار بده و دور افکن و این زهد آمیخته با تعصب را بباده گوارا بخش و می صاف معرفت بنوش.

…………………………………..

2- طامــات و شَطــح، در رَهِ آهنگِ چنگ نِه

           تَسبیح  و  طَیلَسان ، به مَی و مَیگُسار بخش

موضوع بیت: خرابات و خانقاه در برابر هم(گذشتن از زهد و رسیدن به بادۀ تجلی)

مضمون بیت: محو رياکاري و روي آوردن به بيريايي

معنی واژگان:طامات: ادّعاي بي مورد کرامت و معجزه/ شطح: سخنان بي پروايي که صوفيان در مورد خدا و دين بر زبان مي آورند/ در ره … نهادن: در راه … کنار گذاشتن و از دست دادن/ آهنگ چنگ: ترانه اي از چنگ (يکي از آلات موسيقي) که به گوش مي رسد/ طيلسان: ردايي که صوفيان و زاهدان بر دوش مي انداختند، نوعي شنل/ ميگسار: ساقي (اصل کلمه به معني شرابخوار است که در اينجا هم به تعبيري مي توان به همين معني دانست)

آرایه ها: تناسب در طامات و شطح و تسبيه و طيلسان / تناسب در چنگ و آهنگ /تناسب  در مي و ميگسار/ ایهام تناسب در کلمه ي «ره» که معني ديگر آن «نغمه» و «نوا» است

معنی بیت: ادعای کشف و کرامت و لاف و گزاف صوفیانه و اقوال شگفت انگیز را در راه نغمة چنگ بنه و بکناری بگذار، تسبیح و ردای فقیه و قاضی را ببادة نوشین بده و ساغر بستان و بنوش

………………………………

3- زُهدِ گِران، که شاهد و ساقی نمی‌خَرَند

           در حَلــقة چَمَـن، به نَسیمِ بهار بخش

موضوع بیت: زهد و رندی  در برابر هم(گذشتن از زهد و رسیدن به رندی)

مضمون بیت: پارسايي خشک و نسيم بهار

معنی واژگان:زهدگران: پارسايي خشک و متعصّبانه که مزاحم ديگران است و عيش را آنان را منغّص مي کند/ شاهد: زيبارو، معشوق زيبارو/ نمي خرند: براي آن ارزشي قايل نيستند/ حلقه ي چمن: باغ که همچون محفل و مجلس عيش است.

آرایه ها: تناسب در گران و خريدن /تناسب در چمن و نسيم و بهار

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: پارسائی متعصبانه را که در نظر معشوق زیبا و ساقی بزم بهائی ندارد، در جمع گلهای بهاری بباد بده.

…………………………..

4- راهم شَرابِ لَعل زد، ای میرِ عاشقان

           خـونِ مرا به چاهِ زَنَخدانِ یار بخش

موضوع بیت:اولیای الهی (استمداد از آنان برای رسیدن به مقصود)

مضمون بیت: شرابخواري و تاوان آن

معنی واژگان:شراب لعل: شراب گلگون/ لعل: از احجار کریمه یا سنگهای گرانبهاست با رنگ سرخ درخشنده /راه زدن: از راه به در بردن/ ميرعاشقان: سرور عاشقان که ممکن است ذات خداوندي باشد يا پير و مراد و يا به طنز و کنايه صوفي باشد/ چاه زنخدان: گودي زيبا وسط چانه.

قواعد: شراب لعل: موصوف و صفت

آرایه ها: تضاد در راه و چاه /تناسب در شراب لعل و خون

معنی بیت: ای فرمانفرمای بیدلان و ای سر حلقة عاشقان، بادة لعل فام رهزن دلم شد و راز عشق مرا فاش کرد، بچاه زنخدان یار خون مرا ببخش و از کشتنم درگذر.

……………………………….

5- یا رب به وقتِ گُل گُنَهِ بنده عفو کن

           وین ماجرا به سَروِ لَبِ جویبار بخش

موضوع بیت:زهد در برابر باده پرستی

مضمون بیت: بهار و گناه

معنی واژگان:وقت گل: فصل بهار/ ماجرا: جريان، مقصود گناه است، ماجرا در اصطلاح عرفانی، آن را گویند که اگر از درویشی خردة در وجود آید، بازخواست کنند تا آن غبار از دل آن برادر دینی دور شود ( نقل از لغت نامة دهخدا) نیز نگاه کنید بغزل 17 بیت(7)/ وقتي خطايي از يک صوفي سر مي زد و اين خطا در خانقاه افشا مي شد، صوفي بايد بر روي يک پا در کفش کن خانقاه بايستد (که در اين بيت بجاي صوفي سرو به يک پا در لب جويبار مي ايستد)

آرایه ها: تناسب در ماجري و جويبار که در آن آب جريان دارد

واج آرایی: تکرار حرف «ب»

معنی بیت: پروردگارا موسم بهار و گل از خطای بندة خود که میگساری میکند درگذر و بر این داوری بآبروی سر و قامت یار بخشایش آور.

…………………………….

6- ای آن که رَه به مَشرَبِ مقصود برده‌ای

           زین بحر قطره‌ای به من خاکسار بخش

موضوع بیت: اولیای الهی (استمداد از آنان برای رسیدن به مقصود)

مضمون بیت: تقاضاي قطره اي از درياي حقيقت و معرفت

معنی واژگان:ره … بردن: رسيدن/ مشرب: آبشخور، سرچشمه/ مقصود: آرزو/ بحر: دريا، در اينجا چشمه ي حقيقت و معرفت به دريا تعبير شده است/ خاکسار: افتاده، فروتن، بي ادّعا

قواعد: مشرب مقصود: تشبیه صریح

آرایه ها: نوعی تضاد در مشرب و بحر و قطره همه با خاک

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: ای آنکه بآبشخور مراد رسیده ای، ازین دریا یک قطره بمن بیدل خوار افتاده کرم کن.

……………………………..

7- شُکرانه را که چَشمِ تو رویِ بُتان ندید

           ما را به عفـو و لطفِ خداوندگار بخش

موضوع بیت:ولایت  (استمداد از ولی برای رسیدن به مقصود)

مضمون بیت: عاشق و عفو و لطف خدا

معنی واژگان:شکرانه را: براي شکرگزاري/ بتان: زيبارويان/ عفو: بخشش/ لطف: مهرباني

آرایه ها: بت: باستعاره مراد شاهد زیبا و نکو روی

معنی بیت: ای زاهد متعصب بشکر آنکه روی نیکوان را ندیدی که عاشق شوی، ببخشایش و مهربانی خداوند بر ما رحمت آور که دل از دست داده ایم.

……………………………………..

8- ساقــی، چو شاه نوش کــند بادة صبوح

      گو جامِ زَر، به حافظِ شب زِنده دار بخش

موضوع بیت: اولیای الهی (استمداد از آنان برای رسیدن به مقصود)

مضمون بیت: حافظ و حسن طلب

معنی واژگان:نوش کردن: نوشيدن توأم با شادي و خوشي/ باده ي صبوح: شراب صبحگاهي/ جام زر: جام طلا (که شاه در آن شراب مي خورد)

آرایه ها: نوعی تضاد در صبوح با شب، در شب زنده دار / تناسب در ساقي و نوش کردن و باده ي صبوح و جام / صنعت «حسن طلب» در بيت

واج آرایی: تکرار حرف «ش» و آواي «s» و «z»] معنی بیت: ای ساقی، چون شهریار شراب صبحگاهی بنوشد بگو که ساغر زرین بحافظ عطا کند که هر شب تا بامداد در کار دعاگوئی است.

………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا