*غزل 271*

1- دارم از زُلفِ سیاهَش گِلِه چَندان که مپرس

 که چُنان زو شده‌ام بی سَر و سامان که مپرس

 2- کـس به امیدِ وَفا، ترکِ دل و دین مَکُناد

      که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

بَهرِ یک جُرعه که آزارِ کَسَش در پی نیست

           زَحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس

3-به یکی جُرعه که آزارِ کَسَش در پی نیست

           زَحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس

4-زاهِد از ما به سَلامَت بگـذر کاین مَیِ لَعل

     دل و دین می‌بَرَد از دست بِدانسان که مپرس

گفت‌وگوهاسـت درین راه که جان بُگدازد

     هر کسی عَربده‌ای این که مَگوی آن که مپرس

5- گفت‌وگوهاسـت درین راه که جان بُگدازد

     هر کسی عَربده‌ای این که مبین آن که مپرس

 6- پارسایـی و سَلامَـت هَوَسَـم بود، ولی

           شیوه‌ای می‌کُنَد آن نرگسِ فَتّان که مپرس

7- گفتم از گویِ فَلَک صـورتِ حالی پُرسم

       گفت آن می‌کشم اندر خَمِ چوگان که مپرس

 8- گفتمش زُلف به خونِ که شکـستی؟ گفتا:

         حافِظ این قصّه دراز است به قُرآن که مپرس

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات ( بحر رمل مثمن مخبون مقصور)

1- دارم از زُلفِ سیاهَش گِلِه چَندان که مپرس

 که چُنان زو شده‌ام بی سَر و سامان که مپرس

موضوع بیت:عشق(بی سر و سامانی عاشق)

مضمون بیت: زلف سياه معشوق

معنی واژگان:گله: شکايت/ بي سر و سامان: پريشان

آرایه ها: تناسب در بي سر و سامان با زلف / ضمير «او» به همان زلف سياه راجع است

واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z»

معنی بیت: از زلف زيبا و تابدار معشوق که مرا بي سر و سامان کرده است، آن چنان گله و شکايت دارم که مپرس.

محصول بيت ــ از زلف سياه جانان آن‌قدر شكايت دارم كه هيچ مپرس. زيرا چنان بى‌سرو سامانم كرده كه حد ندارد يعنى علت شكايتم از او به‌واسطه بى‌سروسامانى بى‌حد و حساب است كه نصيبم كرده است.

…………………………….

2- کـس به امیدِ وَفا، ترکِ دل و دین مَکُناد

      که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

موضوع بیت:عشق(از ما وفا و از او جفا خوش است )

مضمون بیت: نااميدي از وفاي يار

معنی واژگان:اميد: آرزو، اعتماد/ ترک … مکناد: خدا کند که ترک نکند/ چنان: به طوري، به گونه اي

واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «ن»

معنی بیت: مبادا کسی بانتظار وفاداری دلبر دل و دین از دست بدهد که من درین معامله چندان زیان کرده ام و پشیمانم که از حد سؤال بیرونست.

……………………………….

3-به یکی جُرعه که آزارِ کَسَش در پی نیست

           زَحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس

موضوع بیت:زاهدوتعصب جاهلانه در برابر رند (آزار مردم جاهل متعصب به اهل عرفان)

مضمون بیت: مردم نادان و نوشيدن شراب

معنی واژگان:جرعه: مقصود جرعه اي از شراب است/ در پي (اش): به دنبالش/ پس از آن زحمت کشيدن: تحمّل مزاحمت.

معنی بیت: بسبب نوشیدن یک آشام می که بدنبال آن رنجی از من بکس نمیرسد، تحمل دردسر و آزاری از جاهلان میکنم که از حد پرسش فراترست، مقصود آنست که مرا بفسق منسوب میدارند.

………………………………..

4-زاهِد از ما به سَلامَت بگـذر کاین مَیِ لَعل

     دل و دین می‌بَرَد از دست بِدانسان که مپرس

موضوع بیت: زاهد در برابر رند(می محبت از رندان دل و دین می برد )

مضمون بیت: زاهد و شراب

معنی واژگان:سلامت: صلح، خوشي، مسالمت/ مي لعل: شراب گلگون/ دل و دين بردن: از خود بيخود کردن/ بدان سان: به گونه اي، به طوري

معنی بیت: ای پارسا، از آسیب ما خویشتن را برکنار دار و دور شو، چه این بادة لعل فام دل و دین ترا می رباید، بدانگونه که از حد پرسش بیرون است، حافظ در غزل دیگر نیز فرماید:

زاهد از کوچة رندان بسلامت بگذر

                       تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند

…………………………….

5- گفت‌وگوهاسـت درین راه که جان بُگدازد

     هر کسی عَربده‌ای این که مبین آن که مپرس

موضوع بیت:سالک (سالک در راه سلوک به سخن دیگران توجهی ندارد)

مضمون بیت: عشق و دخالت مردم

معنی واژگان:گفت و گوها: سخنان و بحث و جدلها/ درين راه: در راه عشق و شيدايي/ بگدازد: آب مي کند و مي کاهد (مانند شمع)/ عربده: فرياد و نزاع و منازعه، دعوا.

آرایه ها: تناسب درگفت و گو و عربده

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک» و «گ»

معنی بیت: در راه عشق مسائلی است که حل آن جانفرساست، هرکسی در جستن این اسرار قیل و قالی بپا میکند، خدا کند که این عربده ها را نبینی و نشنوی و از آن باز نپرسی.

……………………………

6- پارسایـی و سَلامَـت هَوَسَـم بود، ولی

           شیوه‌ای می‌کُنَد آن نرگسِ فَتّان که مپرس

 موضوع بیت:زهد و پارسایی در برابر رندی – مقام حیرت

مضمون بیت: چشمان يار

معنی واژگان:پارسايي: زهد و پرهيزگاري و تقوي /سلامت: مسالمت /هوسم بود: به خواسته ي من بود/ شيوه کردن: ناز و کرشمه کردن/ نرگس فتّان: چشم زيبا و فتنه انگيز

واج آرایی: تکرار حرف «س»

معنی بیت: میلی بزهد ورزی و ایمنی از بلای عشق داشتم، اما آن نرگس دیدة فتنه انگیز چنان کرشمه ای میکند و دل میبرد که از حد پرسش فراترست، سعدی گوید:

گوشه گرفتم ز خلق و فایدتی نیست

                     گوشة چشمت بلای گوشه نشین است

……………………………

7- گفتم از گویِ فَلَک صـورتِ حالی پُرسم

       گفت آن می‌کشم اندر خَمِ چوگان که مپرس

 موضوع بیت:عشق (عاشق و کشیدن بار جفای فلک)

مضمون بیت: فلک و تقدير خدا

معنی واژگان: صورت حال: چگونگي وضع/ مي کشم: تحمّل زحمت و رنج مي کنم/ خم: انحنا، خميدگي/ چوگان: چوب سرکجي در ميدان چوگان بازي که گوي را با آن مي زنند

قواعد: گوي فلک: اضافه ي تشبيهي يعني سپهر به گويي تشبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در گوي و کشيدن و خم و چوگان / در شعر فارسي معمولاً زلف به چوگان تشبيه مي شود و کلمه ي صورت در مصراع اوّل اشاره است به گويي که در خم چوگان قرار دارد

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: با خود گفتم از کرة سپهر چگونگی حالش را جویا شوم. پاسخ داد که مرا از خود اختیاری نیست و در چنبر چوگان تقدیر رنجی تحمل میکنم که بوصف در نمی آید و از آن نتوان باز پرسید.

…………………………….

8- گفتمش زُلف به خونِ که شکـستی؟ گفتا:

         حافِظ این قصّه دراز است به قُرآن که مپرس

موضوع بیت:عشق(داستان بی پایان زلف)

مضمون بیت :(زلف معشوق) (- شبي خوش است بدين قصّه اش دراز کنيد.)

معنی واژگان:زلف به خون کسي شستن: براي کشتن کسي گيسوان را پُر پيچ و تاب کردن و آراستن يا کسي را با عشق و زيبايي خود کشتن و اکنون شاد و سرمست زلف خود را پر پيچ و تاب کردن.

آرایه ها: تناسب در زلف و شکستن و دراز /تناسب در  قصه و دراز و پرسيدن

واج آرایی: تکرار حرف «ت» و آواي «s» و «z» معنی بیت: بیار گفتم: گیسو را برای ریختن خون کدام عاشق شکسته و تابدار کردی؟ پاسخ داد: داستان گیسوی من بدرازا میکشد، مقصود آنکه در راه عشق عاشقان بسیار جان باخته و خواهند باخت، ترا بقرآن سوگند که ازین مسأله مپرس که از حد پرسش و پاسخ بیرون است.

………………………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا