*غزل 268*
گُلعـِـذاری، زِ گُلـِـستانِ جَهان ما را بس
زین چَمَن سایة آن سَروِ چَمان، ما را بس
1- گُلعـِـذاری، زِ گُلـِـستانِ جَهان ما را بس
زین چَمَن سایة آن سَروِ روان، ما را بس
من و هَمصُحبَتــیِ اهلِ ریا دورم باد
کَز گرانانِ جهان رَطلِ گِران ما را بس
2- من و هَمصُحبَتــیِ اهلِ ریا دورم باد
از گرانانِ جهان رَطلِ گِران ما را بس
3- قَصرِ فردوس، به پاداشِ عَمَل میبَخشَند
ما که رِندیـم و گِدا دِیرِ مُغان ما را بس
بِنِشیـن بر لَبِ جوی و گُذَرِ عُمر ببین
وین اشارت ز جهانِ گُذَران ما را بس
4- بِنِشیـن بر لَبِ جوی و گُذَرِ عُمر ببین
کاین اشارت ز جهانِ گُذَران ما را بس
5- نَقـــدِ بازارِ جَهــان بِنگَـــر و آزارِ جهــان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس
6- یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولــتِ صُحبتِ آن مونسِ جان، ما را بس
7- از دَرِ خویــش خدا را به بِهِشتَم مَفِرِست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ،ما را بس
*نیست ما را به جُز از وَصلِ تو در سَر هَوَسی
این تِجارت زِ مَتاعِ دو جَهان ما را بَس
حافِظ از مَشربِ قسمت گِلِه بی انصافیست
طبعِ چون آب و غزلهایِ روان ما را بس
8- حافِظ از مَشربِ قسمت گِلِه نا انصافیست
طبعِ چون آب و غزلهایِ روان ما را بس
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان ( بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1- گُلعـِـذاری، زِ گُلـِـستانِ جَهان ما را بس
زین چَمَن سایة آن سَروِ روان، ما را بس
موضوع بیت: ولایت(ولی الهی کفایت سالک می کند)
مضمون بیت: انتخاب يار زيباروي سروقد
معنی واژگان:گلعذار: کسي که چهره اش همچون گل لطيف و زيباست. )/ سرو روان: يار خوش قد و قامت/ چمن: باغ گلستان/ جهان: گلزار گیتی
قواعد: گلعذار: صفت مرکب جانشین موصوف (یار)/ گلستان جهان: اضافه ي تشبيهي است يعني اين جهان را به جهت زيبارويان گلچهره به گلستان تشبيه کرده است/ گلستان جهان: تشبیه صریح
آرایه ها: يار خوش قد و قامت چمن: که استعاره است از اين جهان /این چمن: استعاره از چمن جهان/تناسب در گل و گلستان و چمن و سايه و سرو / آن سرو روان: استعاره از یار سروقد
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «آ»
معنی بیت: آيا با رياکاران هم صحبت شوم؟ از من دور باد. از ميان همه ي گرانان عالم براي من فقط جام بزرگ شراب کافي است.
محصول بيت ــ از گلستان جهان يك گلچهره براى ما كافى است و همچنين سايه آن سرو روان در اين چمن دنيا براى ما بس است. مراد اين است كه سايه لطف جانان ما را بس است. مقصود از گلعذار و سرو روان جانان است.
……………………………..
2- من و هَمصُحبَتــیِ اهلِ ریا دورم باد
از گرانانِ جهان رَطلِ گِران ما را بس
موضوع بیت:همنشینی (دوری از اهل ریا و همنشینی با اهل شراب محبت )
مضمون بیت: شراب و رياکاران
معنی واژگان:همصحبتي: همنشيني/ اهل ريا: متظاهرين، رياکاران/ دورم باد: از من دور باشد/ گران: به دو معني است يکي به معني گرانجان است يعني کسي که مزاحم است و عيش انسان را منغّص مي کند، و معني دوم آن سنگين و وزين است / رطل: پيمانه ي شراب/ اهل ريا در اين بيت به گرانجانان تعبير شده است
قواعد: و: حرف ربط مفید معنی استبعاد ( بعید شمردن /رطل گران: موصوف و صفت
آرایه ها: نوعی جناس در گرانان و گران
واج آرایی:تکرار آواي «آ»
معنی بیت: هیهات که من با ریاکاران، همنشین شوم، بجای اهل ریا که مصاحبتشان بر آدمی گران و سنگین می آید، پیمانه گرانسنگ ما را کفایت میکند.
…………………………….
3- قَصرِ فردوس، به پاداشِ عَمَل میبَخشَند
ما که رِندیـم و گِدا دِیرِ مُغان ما را بس
موضوع بیت:مراتب عبادت کنندگان- مقام فقر
مضمون بیت: طعنه اي به خشک انديشان
معنی واژگان:قصر فردوس: کاخ بهشت/ رند: کسي که ظاهري بد و باطني نيک دارد و از لحظه هاي عمر خويش براي رسيدن به حق استفاده مي کند/ دير مغان: ميخانه، شرابخانه/ رند و گدا تعبيري است از کساني که از ظاهر آنها عمل به کار نيک برنمي آيد
آرایه ها: قصر فردوس در تقابل با دير مغان آمده است.
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: کاخ بهشت را در جزای کردار نیک بپارسایان میدهند، ما که از قلندران وارسته و فقیران نیازمند آستان ایزدیم، صومعة پیرمغان یا محفل سالکان راه حق ما را بسنده است.
………………………….
4- بِنِشیـن بر لَبِ جوی و گُذَرِ عُمر ببین
کاین اشارت ز جهانِ گُذَران ما را بس
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: عمر ناپايدار
معنی واژگان:گذر: عبور/ اشاره: اشاره، نشانه/ گذران: گذرنده
آرایه ها: نوعی جناس در گذر و گذران
واج آرایی: تکرار حرف «ب» در مصراع اول و تکرار آواي «آ» در مصراع دوم
معنی بیت: بر لب جوي بنشين و گذشتن عمر را نگاه کن که از جهان گذرنده و فاني همين اشاره براي ما کافي است.
محصول بيت ــ بر كنار جوى بنشين و گذر عمر را ببين. يعنى از جريان آب گذشت عمر را قياس گير، زيرا اين اشاره از جهان بىثبات براى ما بس است: از گذشت و جريان آب بگذشتن جهان منتقل مىشويم و همين يك اشاره ما را بس است.
…………………………….
5- نَقـــدِ بازارِ جَهــان بِنگَـــر و آزارِ جهــان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس
موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن(دوری از دنیا)
مضمون بیت: سود و زيان جهان
معنی واژگان:نقد: وجه، سرمايه، پول، سود/ آزار: سختي ها/ زيانها نه بس: کافي نيست /سود و زیان: معامله و تجارت
قواعد:بازار جهان: اضافه ي تشبيهي است يعني دنيا به بازاري تشبيه شده است/ سود و زیان: اسم مرکب
آرایه ها: نوعی جناس در بازار و آزار / تناسب در بازار و نقد و سود و زيان و بس
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z» و «آ»
معنی بیت: در نقدینه یا زر و سیم دنیا و رنج و محنتی که از نگاه داشتن آن میکشی بیندیش، اگر این معامله و تجارت که جز زیانکاری حاصلی ندارد، برای عبرت شما کفایت نمیکند ما را کافی است.
………………………………….
6- یار با ماست، چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولــتِ صُحبتِ آن مونسِ جان، ما را بس
موضوع بیت:معیتّ(معیت حضرت حق با بندگان)- ولایت(ولی الهی کفایت سالک می کند)
مضمون بیت: وصال دوست
معنی واژگان:دولت: خوشبختي/ صحبت: همنشيني/ دولت صحبت: نعمت مصاحبت /مونس: انيس، آرام جان و دل، باعث آرامش دل و جان/ يار به مونس جان تعبير شده است/ معشوق حقيقي که هم همه جا هست و هم از رگ گردن به عاشقان نزديکتر است
قواعد: دولت صحبت: تشبیه صریح
واج آرایی: تکرار حرف «ت» و آواي «آ»
معنی بیت: معشوق در کنار ماست. ديگر چه نيازي است که چيز زيادي بخواهم؛ زيرا سعادت هم نشيني با آن مونس جان براي من کافي است.
محصول بيت ــ يار با ماست چه احتياج كه طالب صفاى زيادتر باشيم. زيرا دولت صحبت آن مونس جان ما را بس است.
……………………………………..
7- از دَرِ خویــش خدا را به بِهِشتَم مَفِرِست
که سرِ کویِ تو از کون و مکان ،ما را بس
موضوع بیت:مراتب عبادت کنندگان- ولایت(ولی الهی کفایت سالک می کند)
مضمون بیت: اشتياق عاشق به وصال
معنی واژگان:خدا را: ظاهراً معني براي خدا مي دهد، امّا حافظ گاهي از اوقات «خدا را» را به جاي «خدايا» به کار مي برد که در اينجا نيز بايد چنين باشد (او نمي ديدش و از دور خدا را مي کرد)/ سر کوي تو: جوار تو، پيشگاه تو/ کون و مکان: همه ي جهان هستي و عالم ماده که نیاز بمکان دارد، نیز نگاه کنید بغزل 74 بیت (1) / عارف عاشق حق است نه مشتاق بهشت او
واج آرایی: تکرار حرف «ک» در مصراع دوم.
معنی بیت: از آستان خود برای رضای خدا مرا ببهشت هم روانه مکن چه سر منزل تو از جهان هستی ما را کفایت میکند، مقصود آنکه نعیم قرب حق نزد عاشق از حور و قصور والاترست.
……………………………….
8- حافِظ از مَشربِ قسمت گِلِه نا انصافیست
طبعِ چون آب و غزلهایِ روان ما را بس
موضوع بیت:مقام رضا(رضا به داده های الهی)
مضمون بیت: حافظ و نعمت طبع شاعرانه
معنی واژگان:مشرب: آبشخور/قسمت: نصيب، سرنوشت/ گله: شکايت/ طبع: قريحه ي شاعري/ چون آب: مانند آب، زلال و صاف/ روان: بدون تعقيد و اشکال
قواعد:مشرب قسمت: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در مشرب و آب و روان / از حالت ندا به متکلم آمدن در بيت اعمال شده است
معنی بیت: ای حافظ از آبشخور بهرة مقسوم گله کردن دور از داد و انصافست، داشتن چشمة فیاض قریحه و غزلهای روان چون آب ما را کفایت میکند؛ در مصراع دوم صنعت التفات از مخاطب ( حافظ) بمتکلم (ما) مراعات شده است.
…………………………….