*غزل 265*

1-برنَیامد از تَمــنّای لَبَــت کامَم هَنوز

           بر امیدِ جامِ لَعلَت دُردی آشامَم هنوز

2-روزِ اوّل رَفت دیـنَم در سَــرِ زُلفیـنِ تو

تا چه خواهد شد دَرین سودا سَرانجامَم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ دِه زان آبِ آتشگون که من

در مــیانِ پُختــگانِ عشــق او خامم هنوز

3-ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتشگون که من

در مــیانِ پُختــگانِ عشــق او خامم هنوز

از خَطا گفتم شبی مویِ تو را مُشکِ خُتَن

  می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

 4-از خَطا گفتم شبی زلف تو را مُشکِ خُتَن

  می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

پرتوِ رویِ تو تا در خَلوَتَم دیـد آفتاب

می‌دَوَد چون سایه هر دَم بر در و بامم هنوز

5-پرتوِ رویِ تو تا در خَلوَتَم دیـد آفتاب

می‌رَوَد چون سایه هر دَم بر در و بامم هنوز

6-نامِ من رَفتَست روزی بر لبِ جانان به سَهو

اهـلِ دل را بـویِ جان مـی‌آید از نامَم هنوز

7-درازل دادَ‌ست ما را سـاقیِ لَعلِ لَبَت

 جرعة جامی که من مدهوشِ آن جامم هنوز

ای که گفتی: جان بـده تا باشدت آرامِ دِل

    جان به غَم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

8-ای که گفتی: جان بـده تا باشدت آرامِ جان

    جان به غَم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

در قلم آورد حـافظ قصّـة لَعلِ لَبَت

 آبِ حیوان می‌رود هر دم ز اَقلامم هنوز

9-در قلم آورد حـافظ قصّـة لَعلِ لبش

 آبِ حیوان می‌رود هر دم ز اَقلامم هنوز

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ( بحر رمل مثمن مقصور)

1-برنَیامد از تَمــنّای لَبَــت کامَم هَنوز

           بر امیدِ جامِ لَعلَت دُردی آشامَم هنوز

موضوع بیت:بوسه(تمنای بوسه)

مضمون بیت: آرزوي بوسيدن لبان معشوق

معنی واژگان:تمنّاي لب: بوسه/کام: آرزو/ هنوز: تاکنون/ جام لعل: لب و دهان معشوق/ دردي آشام: سخت مي خواره/ هنوز: اکنون، هم اکنون.

آرایه ها: تناسب در لب و کام و جام و دردي آشام / نوعي جناس و سجع درکام و جان و آشام / جناس در هنوز و هنوز (چون معناي آنها کمي متفاوت است)

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: آرزوی دل من که بوسیدن لب نوشین تو بود، تا این زمان دست نداد و من هنوز بامید روزی که از لعل لب تو باده بنوشم، شراب لعل فام می آشامم؛ سعدی گوید:

بهوای آنکه جائی قدمی نهاده باشی

                        همه خاکهای شیراز بدیدگان برفتم

……………………………

2-روزِ اوّل رَفت دیـنَم در سَــرِ زُلفیـنِ تو

تا چه خواهد شد دَرین سودا سَرانجامَم هنوز

موضوع بیت:مقام فناء

مضمون بیت: گيسوي معشوق و تحيّر عاشق

معنی واژگان:زلفين: در اصل بمعنی حلقه ای است که بر چهارچوب در خانه نصب کنند و مجازاً بمعنی گيسوان مجعّد و پُرپيچ و تاب، ضمناً زلف نمادي از کفر است که دين عاشق در سر زلف از دست مي رود/ تا: تا ببينيم/ سودا: (اگر آن کلمه را عربي فرض کنيم) عشق و شيدايي (و اگر فارسي بدانيم) معامله، داد و ستد/ سرانجام: پايان کار/ هنوز: بالاخره

آرایه ها:نوعی جناس در  سر در مصراع اول و سر در مصراع دوم

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «s» و «z»

معنی بیت: روز نخستین عاشقی دینم در کار گیسوی تو از دست رفت، لیکن نمیدانم که درین عشق و آرزو فرجام من چه خواهد بود.

………………………..

3-ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتشگون که من

در مــیانِ پُختــگانِ عشــق او خامم هنوز

موضوع بیت:خامی و پختگی( تمنای شراب تجلی برای پختگی )

مضمون بیت: مستي دواي خامي در عشق

معنی واژگان:آب آتشگون: شراب/ پختگان: افراد باتجربه و واصلان و عاشقان به معشوق رسيده/ خام: ناپخته، بي تجربه/ هنوز: تاکنون

آرایه ها:تضاد در پخته و خام / تضاد و تناسب در ميان پخته و خام / تناسب در ميان جرعه و آب

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: ای ساقی، یک آشام ( جرعه) از بادة آتش فام بمن بده، چه من در میان مهرورزان و سوختگان عشق یار هنوز نوکار و ناپخته ام

…………………………….

4-از خَطا گفتم شبی زلف تو را مُشکِ خُتَن

  می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

موضوع بیت:خداوند وصف ناپذیر

مضمون بیت: زلف معشوق

معنی واژگان:از خطا: اشتباهاً، ضمناً خطا نام قسمتي از سرزمينهاي شمالي چين است که با «خُتن» تناسب دارد/ ختن: شهري در ترکستان چين که در ادبيات فارسي به چين شمالي و همه ي ترکستان چين اطلاق شده است و در آنجا آهواني پرورش مي يابند که در ناف آنها کيسه اي از مشک توليد مي شود و مقصود از مشک ختن محتويات نافه ي همين آهوان است.

آرایه ها: مقصود اين است که به جهت اين خطا يعني تشبيه زلف معشوق به مشک ختن موهاي بدن من هرکدام مانند شمشير بر تن من فرو مي رود که چرا چنين تشبيهي کردم/ تشبيه و تفضيل و مُضمر زلف به جهت سياهي با مشک تناسب دارد همچنين با مو

واج آرایی: تکرار آواي «t»

معنی بیت: یک شب بغلط گیسوی ترا مشک ختن خواندم تا هم اکنون از این ناصواب گفتن هر دم موی بر تن من مانند تیغ میخلد

……………………………

 5-پرتوِ رویِ تو تا در خَلوَتَم دیـد آفتاب

می‌رَوَد چون سایه هر دَم بر در و بامم هنوز

موضوع بیت:تجلی محبوب (آفتاب تجلی فراگیر است)

مضمون بیت: نور چهره ي معشوق

معنی واژگان:پرتو: شعاع، نور/ خلوت: خلوتخانه، نهانگاه/ سايه بدون سر و صدا بالا و پايين مي رود.

آرایه ها: تشبيه آفتاب به سايه به جهت دويدن آن/ تشبيه تفضيل يعني برتري شعاع نور چهره ي معشوق بر آفتاب/تضاد در آفتاب و سايه

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «t» و «d»/

معنی بیت: همینکه خورشید فروغ درخشان چهرة ترا درخلوت سرای من دید، از آن گاه تاکنون بطلب پرتوی از مهر روی تو سایه وار در و بام مرا می پیماید.

…………………………………….

6-نامِ من رَفتَست روزی بر لبِ جانان به سَهو

اهـلِ دل را بـویِ جان مـی‌آید از نامَم هنوز

موضوع بیت:توفیق (عاشق مورد عنایت، معشوق دیگران می شود)

مضمون بیت: نام عاشق بر لب معشوق

معنی واژگان:رفته است: جاري شده است/ جانان: معشوق/ به سهو: اشتباهاً/ اهل دل: صاحبدلان، عاشقان حقيقي/ هنوز: تاکنون

آرایه ها: جناس در ميان جان و جانان / به سهو را مي توان چنين معرفي کرد که بخاطر اشتباهي که از من سر زده بود معشوق براي تنبيه من نام مرا به خشم بر لب آورده بود که نوعي ايهام است

معنی بیت: یک روز اسم من باشتباه از لب معشوق شنیده شد و از آن وقت باز بمشام صاحبدلان از نام من بوئی جان پرور میرسد.

……………………………….

7-درازل دادَ‌ست ما را سـاقیِ لَعلِ لَبَت

 جرعة جامی که من مدهوشِ آن جامم هنوز

 موضوع بیت:عهدالستی (بادۀ ازلی )

مضمون بیت: مست عشق ازلي

معنی واژگان:ازل: روز بي آغاز خلقت، روز الست/ مقصود از جرعه ي جامي که ساقي لب معشوق به عاشق داده است، سخن مهرآميز معشوق ازلي است/ مدهوش: دهشت زده، حيران، سرگشته، سرمست

آرایه ها: ساقي لعل لبت: لب به لعل و لعل لب به ساقي تشبيه شده است/تناسب در  ساقي و جرعه و جام

واج آرایی:تکرار حرف «ج» در مصراع دوم

معنی بیت: لعل لب تو که ساقی ماست، در روز نخست یک جرعه از ساغری بمن پیمود که تا این زمان از مستی آن سرگشته و بیخودم

…………………………….

8-ای که گفتی: جان بـده تا باشدت آرامِ جان

    جان به غَم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

 موضوع بیت:عشق(راه بی پایان عشق )

مضمون بیت: جان عاشق و غم عشق

معنی واژگان:آرام جان: آرامش جان، باعث آرامش جان، يعني معشوق

آرایه ها: نوعی جناس در کلمات جان و آرام جان

معنی بیت: از زماني که آفتاب فروغ چهره ي درخشان تو را در خلوت من ديد، چون سايه هنوز هم بر در و بام من پنهاني بالا مي رود و مي گريزد.

محصول بيت ــ اى آن كه گفتى جان بده تا جانان آرام دلت باشد، يعنى سبب آرامش خاطرت گردد. جانم را به غم‌هايش تسليم نمودم اما هنوز آرامم نيست يعنى جانم را در راه جانان نثار كردم اما باز هم آرام و قرار ندارم.

…………………………..

9-در قلم آورد حـافظ قصّـة لَعلِ لبش

 آبِ حیوان می‌رود هر دم ز اَقلامم هنوز

موضوع بیت: توفیق (عاشق مورد عنایت ، معشوق دیگران می شود)

مضمون بیت: سرّ سخن دل انگيز حافظ

معنی واژگان:در قلم آوردن: نوشتن/ آب حيوان: آب زندگي /اقلام: خامه ها، قلمها، کلکها

قواعد: اقلام: جمع قلم/ لعل لب: اضافه ي تشبيهي يعني لب به لعل (که جواهر گلگلون گرانبهايي است) تشبيه شده.

آرایه ها:در بيت صنعت رجوع از غايب به متکلّم وجود دارد/ مقصود از آب حيوان اشعار آبدار شاعر است

واج آرایی: تکرار آواي «b» و «m»

معنی بیت: حافظ داستان لب لعل یار را با خامه نوشت، از آنزمان تا هم اکنون آب حیات از قلمهای من روانست و سخن من جان می بخشد، سعدی گوید:

ضرورتست که روزی بسوزد این اوراق

                   که تاب آتش دوری نیاورد اقلام

…………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا