• *غزل 250*

1- رُوی بِنمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر

            خرمنِ سوختگان را، همه گو باد ببر

2-ما چو دادیم دل و دیده به طوفانِ بلا

           گو بیا سیلِ غــم و خانه ز بُنیـاد ببر

3- زلفِ چون عَنبرِ خامَش که ببوید ؟هَیهات

         ای دلِ خام طَمَـع، این سخـن از یاد ببر

سینه گو شعلة آتشکدۀ پارس بِکَُش

           دیـده گــو آبِ رُخِ دجلـة بغداد ببر

4- سینه گو شعلة آتشکدۀ فارس بِکَُش

           دیـده گــو آبِ رُخِ دجلـة بغداد ببر

5- دولتِ پیرِ مُغان باد، که باقی سَهل است

           دیگـری گــو بـرو و نامِ مـن از یاد ببر

6- سَعی نابرده در این راه به جایی نَرَسی

           مزد اگر می‌طلـبی طاعتِ اســتاد ببر

روزِ مرگم نَفَسی مُهلتِ دیـدار بـده

           وان گَهَم تا به لَحَد، فارغ و آزاد ببر

7- روزِ مرگم نفسی وعدة دیـدار بـده

           وان گَهَم تا به لَحَد، فارغ و آزاد ببر

8-دوش می‌گفت، به مُژگان دِرازَت بِکُشم

           یا رب از خاطِرَش اندیشة بیــداد ببـر

9- حافظ اندیشه کُن از نازُکی ِخاطرِ یار

             بــرو، از دَرگَهَش این ناله و فَریاد ببر

وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (بحر رمل مثمن مخبون محذوف)

1- رُوی بِنمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر

            خرمنِ سوختگان را، همه گو باد ببر

موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی) –مقام فنا

مضمون بیت: ديدن يار و از خود به در شدن

معنی واژگان:روي بنما: چهره ات را نشان ده/ وجود: هستي/ خرمن: حاصل عمر/ سوختگان: عاشقاني که از غم عشق سوختن اند/ گو … ببر: نوعي فعل براي سوم شخص است يعني ببرد که ببرد

قواعد: ضمير «م» در «خودم» مضافٌ اليه «ياد» است: وجود خودم را از يادم ببرد

 آرایه ها:تناسب در خرمن با سوختن و باد / همه، در اين بيت قيد منقار است/ جناس در ياد و باد / اشاره اي است به تجلّي جلوه اي از ذات حق که به کوه طور و سوختن بني اسرائيليان … و حافظ خود را آماده ي چنين حالتي کرده است.

معنی بیت: نقاب از چهره برگیر تا هستی و خودی مرا به فراموشی سپاری و بگذار باد فنا خرمن هستی عاشقان سوخته دل را با خود ببرد و نابود سازد

…………………………….

2-ما چو دادیم دل و دیده به طوفانِ بلا

           گو بیا سیلِ غــم و خانه ز بُنیـاد ببر

موضوع بیت:مشکلات راه سلوک (عارف درموج  مشکلات مرغ طوفان است)

مضمون بیت: ترک وجود و هستي

معنی واژگان:دل و ديده: مظاهر باطن و شاهر هستند/ بنياد: اساس، پايه/ مقصود از خانه، کل وجود و هستي است

قواعد:طوفان بلا: اضافه ي تشبيهي است که بلاي عشق به طوفان تشبيه شده است/ گو بيا: بيايد که بيايد، اگر بيايد اهميّتي ندارد/ سيل غم: اضافه ي تشبيهي است يعني غم و اندوه جهان به سيل تشبيه شده است / طوفان بلا:  تشبیه صریح / سیل غم:تشبیه صریح

آرایه ها: تناسب در طوفان و سيل و از بنياد بردن / تناسب در  بلا و غم /تناسب در خانه و بنياد

معنی بیت: ما چون چشم و دل به تند باد محنت فرساینده سپردیم ، باکی نیست اگر سیل اندوه روان شود و خانۀ هستی ما را از بن ویران کند

…………………………….

3- زلفِ چون عَنبرِ خامَش که ببوید ؟هَیهات

         ای دلِ خام طَمَـع، این سخـن از یاد ببر

موضوع بیت:خداوند و ذات او (رسیدن به غیب هویت زلف محال است )

مضمون بیت: (زلف يار) (وصال محال)

معنی واژگان:عنبر خام: عنبر خالص، عنبر مادّه ي خوشبويي است که از بالن دريايي مي گيرند و معمولاً رنگ آن سياه است امّا نوع خاکستري (اشهب) آن بسيار مرغوب تر است/ هيهات: دست نيافتني و دور است/ خام طمع: آن که آرزوهاي دست نيافتني در سر مي پروراند/ سخن: موضوع.

قواعد: عنبر خام: موصوف و صفت/ هیهات: در سیاق فارسی از اصوات یا شبه جمله است در اینجا برای استبعاد

آرایه ها: جناس در خام و خام / تناسب در زلف و عنبر و بوئيدن

معنی بیت: میسر شدن این آرزو که عنبرسارای (خالص)گیسوی وی را کسی بو کند ، سخت بعید می نماید ، ای دل بی تجربۀ  آزمند این قصه را فراموش کن

………………………………

4- سینه گو شعلة آتشکدۀ فارس بِکَُش

           دیـده گــو آبِ رُخِ دجلـة بغداد ببر

موضوع بیت:عشق(همه چیز در برابر عاشق رنگ می بازد)

مضمون بیت: آتش دل و اشک چشم

معنی واژگان:گو … بکش: خاموش مي کند/ آتشکده ي فارس: «شيراز قصبه ي پارس است … و اندر وي آتشکده ي است کي آن را بزرگ دارند» (حدودالعالم ص 131)/ آب رخ: آبرو/ دجله: نام رودي است در عراق

آرایه ها: تضاد در شعله ي آتش و آب

 واج آرایی:تکرار حرف «ش» در مصراع اوّل و تکرار حرف «ب» در مصراع دوم

معنی بیت: به سینه بگو که با آه سوزندۀ خود زبانۀ آتشکدۀ فارس را بکشد و خاموش کند و به چشم بگو که آنقدر گریه کن که سیل سرشک تو آبروی رودخانه دجلة بغداد را بریزد

…………………………………

5- دولتِ پیرِ مُغان باد، که باقی سَهل است

           دیگـری گــو بـرو و نامِ مـن از یاد ببر

موضوع بیت: ذکر(عارف تنها به یاد خداست )

مضمون بیت: پير مغان و توجه و عنايت او

معنی واژگان:دولت: (در اينجا) نظر مساعد و توجّه مخصوص/ پير مغان: مرشد و مراد حافظ/ سهل: خوار و بي اهميّت/ گو برو و نام من از ياد ببر: برود که برود و نام مرا از ياد ببرد که ببرد، چندان اهميّتي ندارد

آرایه ها: جناس در باد و ياد

معنی بیت: بخت و اقبال پیر میکدۀ معرفت پاینده باد که نبودن دیگر چیزها دشوار نیست ؛ بگذار دیگران بروند و نام مرا به فراموشی بسپارند

…………………………………….

6- سَعی نابرده در این راه به جایی نَرَسی

           مزد اگر می‌طلـبی طاعتِ اســتاد ببر

موضوع بیت:پیر(اطاعت از پیر)

مضمون بیت: کوشش و اطاعت

معنی واژگان:سعي: کوشش/ سعي بردن: کوشش کردن/ طاعت بردن: اطاعت کردن

قواعد: سعی نابرده:قید وصف و روش

آرایه ها: تناسب در سعي و مزد و استاد

معنی بیت: اگر در راه معرفت نکوشی ، به مقامی نمی رسی. اگر اجرت و پاداش میخواهی ، از فرمان استاد باید پیروی کنی.

………………………………………

7- روزِ مرگم نفسی وعدة دیـدار بـده

           وان گَهَم تا به لَحَد، فارغ و آزاد ببر

موضوع بیت: حُسن عاقبت(حسن عاقبت در دیدار محبوب )

مضمون بیت: وعده ي ديدار پس از مرگ

معنی واژگان:نفسي: لحظه اي/ وانگهم: و سپس مرا/ لحد: جاي قرار دادن مرده در قبر/ فارغ: آسوده

آرایه ها:تناسب در مرگ و نفس و لحد / نوعي ايهام تضاد يا طباق در مرگ و نفس

واج آرایی: تکرار حرف «د»

معنی بیت: روز مردنم یک دم نوید ملاقات بده و آنگاه من با وعدۀ وصال تو هول مرگ را فراموش می کنم و آسوده دل و از بند تعلق رسته مرا به نهانگاه گور توانی برد

………………………….

8-دوش می‌گفت، به مُژگان دِرازَت بِکُشم

           یا رب از خاطِرَش اندیشة بیــداد ببـر

موضوع بیت:تجلی(تجلی جلالی و بی طاقتی عاشق)

مضمون بیت: مژگان يار

معنی واژگان:دوش: ديشب/ خاطر: دل، فکر، مغز/ بيداد: ظلم

معنی بیت: ديشب مي گفت که با مژگان دراز خود تو را مي کشم. اي خدا از دلش اين انديشه ي ستم کردن را بيرون کن.

محصول بيت ــ جانان ديشب مى‌گفت: تو را با مژگان سياهم مى‌كشم. خواجه مى‌فرمايد : خدايا فكر ستم كردن را از خاطرش ببر شايد كه از گفته‌اش منصرف شود. زيرا باشد كه روى سخن‌اش بايستد و با مژگان سياه‌اش هلاكم نمايد.

……………………………….

9-حافظ اندیشه کُن از نازُکی ِخاطرِ یار

             بــرو، از دَرگَهَش این ناله و فَریاد ببر

موضوع بیت: خداوند و اسم یا لطیف او (ناله و زاری به درگاه یار نازک طبع)

مضمون بیت: حافظ و دل نازک يار

معنی واژگان:انديشه کن: بترس، نگران باش/ نازکي: لطافت و ظرافت/ خاطر: دل، احساسات.

معنی بیت: اي حافظ، از لطافت دل معشوق بترس. از درگاه او برو و ناله و فرياد را هم با خود ببر تا مبادا خاطرش آزرده گردد.

من چه گويم، که تو را نازکيِ طبعِ لطيف

تا به حدّي است که آهسته دعا نتوان کرد

………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا