*غزل 238*
1-جَهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمِه کشید
هِـلالِ عـیـد، در ابـرویِ یار بایـد دید
شکسته گشت چو پشتِ هلال قامتِ من
کـَـمانِ ابــروی یارم چو بارِ وَسمِه کشید
2- شکسته گشت چو پشتِ هلال قامتِ من
کـَـمانِ ابــروی یارم چو وَسمِه بازکشید
مگــر نَسیــمِ تَنَت دوش در چمن بگذشت
که گل به بویِ تو بر تن چو صبح جامه درید
3- مگــر نَسیــمِ خَطَت صبح در چمن بگذشت
که گل به بویِ تو بر تن چو صبح جامه درید
4- نبود چَنگ و رَباب و نَبید و عود که بود
گِلِ وجــودِ من آغشــتة گُـلاب و نَبید
5-بیــا که با تــو بِگــویَم غـَمِ مَلالتِ دل
چرا که بی تو ندارَم مَجالِ گفت و شَنید
بَهــایِ وصــلِ تو گر جان بود خـَریـدارم
که جِنسِ خوب،مُبَصِّر هر آنچه دید خرید
6-بَهــایِ وصــلِ تو گر جان بود خـَریـدارم
که جِنسِ خوب،مُبَصِّر به هر چه دید خرید
7-چــو ماهِ روی تو در شــامِ زلف میدیدم
شَبَم به رویِ تو روشن چو روز میگردید
8- به لـَـب رسـید مرا جان و برنیامد کام
به سَر رَسید امید و طَلَب به سَر نَرَسید
ز شــوقِ لَعلِ تـو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نَظمَش و در گوش کن، چو مروارید
9-ز شــوقِ رویِ تـو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نَظمَش و در گوش کن، چو مروارید
*****************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات(بحر مجتث مثمن مخبون مقصور)
1-جَهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمِه کشید
هِـلالِ عـیـد، در ابـرویِ یار بایـد دید
موضوع بیت:فراهم آمدن شرایط عید وصال
مضمون بیت: عيد فطر و هلال و ابروي يار
معنی واژگان:عيد: مقصود عيد فطر است که مردم همه به دنبال رؤيت هلال هستند/ وسمه کشيدن: زينت دادن و پررنگ کردن ابرو (وسمه مادّه اي رنگي که براي سياه کردن و پررنگ کردن ابرو به کار مي رود) /ابروی عید:ابروی عروس عید ،در ابروي يار بايد ديد: معمولاً مستحّب است که به هنگام ديدن هلال هر ماهي براي شگون به چيزي نگاه مي کنند تا آن ماه مبارک باشد و به مبارکي بگذرد/ (محرّم زر است و صفر آينه – ربيع نخست آب و ديگر غنم…) / وسمه: گیاهی است که بدان ابرو و موی را خضاب می کردند
قواعد: ابروي عيد: اضافه ي استعاري است يعني عيد به زيبا رويي تشبيه شده است که ابرو دارد و ابرو جزئي از اوست.
آرایه ها: ابروی عید: استعارۀ مکنیه/تناسب در ابرو و يار
واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «ب»
معنی بیت: عالم ابروی عروس عید را با رنگ و خضاب هلال آرایش داد، ماه نو شب عید را با دیدار ابرو و روی دلارای او نو باید کرد .
………………………….
2- شکسته گشت چو پشتِ هلال قامتِ من
کـَـمانِ ابــروی یارم چو وَسمِه بازکشید
موضوع بیت:نازونیاز
مضمون بیت: ابروي يار و پشت خميده ي عاشق
معنی واژگان:شکسته: خميده (صفت ابروي يار و پشت قامت عاشق)/ چو (در مصراع اول): مثل/ (در مصراع دوم): وقتي که/ بازکشيد: باز هم زينت داد/ وسمه: مادّه اي است رنگي که براي سياه کردن و پررنگ کردن و آراسته کردن ابرو به کار مي رود
قواعد:هلال قامت: اضافه تشبيهي، قامت عاشق به جهت خميدگي به هلال تشبيه شده است/کمان ابرو: اضافه ي تشبيهي، ابرو به کمان تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در هلال و ابرو /تناسب در کمان و ابرو /تناسب در شکسته و پشت و قامت /تناسب در ابرو و وسمه و کشيدن
واج آرایی:تکرار حروف «ش» و «ت» در مصراع اول
معنی بیت: چون ابروی کمانی یار دوباره با خضاب خود را آرایش داد ، بالای من از حسرت مانند خمیدگی ماه یکشنبه دو تا گشت.
……………………
3- مگــر نَسیــمِ خَطَت صبح در چمن بگذشت
که گل به بویِ تو بر تن چو صبح جامه درید
موضوع بیت:تجلی (تجلی جمالی خط یارو دل بردن از عاشق)
مضمون بیت: بوي خط معشوق
معنی واژگان:نسيم: بو، باد ملايم/ خط: موهاي لطيف و نرمي که در اطراف چهره ي معشوق پديدار مي شود/ چمن: باغ/ جامه دريدن صبح و گل: طلوع خورشيد و پاره شدن پرده ي تاريکي به جامه دريدن صبح تعبير شده و شکفته شدن گل به جامه دريدن گل.
آرایه ها: تناسب در نسيم و چمن و بوي /تناسب در صبح و جامه دريدن /تناسب در گل و جامه دريدن
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: شاید نسیم سبزۀ عذار تو بامداد بر چمن گذاری کرد که گل از شوق به بوی خوش تو مانند صبح گریبان چاک زد.
……………………….
4- نبود چَنگ و رَباب و نَبید و عود که بود
گِلِ وجــودِ من آغشــتة گُـلاب و نَبید
موضوع بیت:عشق ازلی-باده از ما مست شد نی ما از او
مضمون بیت: مست ازلي
معنی واژگان:چنگ و رباب( رباب سازی است زهی مانند طنبور) و عود( چوب سیاه رنگ درختی است بومی چین و هند که در وقت سوختن بوی خوش دهد) نام سه آلت موسيقي است، البته مي توان عود را چوبي دانست که آن را مي سوزانده اند و فضا را معطّر مي کرده اند)/ نبيد: شراب (به طور کلّي) و شراب خرما (بخصوص)/گل وجود: اصل هستي، مادّه ي اصلي جسم آدمي.
قواعد: که: حرف ربط به معنی آنگاه که.
آرایه ها: نوعی جناس در نبيد و نبود در اوّل و آخر بيت
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: آنگاه که گل هستی مرا در ازل با گلاب محبت و بادۀ معرفت می سرشتند ، نشانی از اسباب طرب یعنی چنگ و رباب و شراب و عود خوشبوی در عالم نبود.
………………………….
5-بیــا که با تــو بِگــویَم غـَمِ مَلالتِ دل
چرا که بی تو ندارَم مَجالِ گفت و شَنید
موضوع بیت:محرم و نامحرم
مضمون بیت: سخن گفتن عاشق
معنی واژگان:ملالت: دلتنگي/ چرا که: زيرا که/ مجال: فرصت، حال، حوصله.
آرایه ها: تناسب در بگويم و گفت و شنيد
واج آرایی: تکرار آواي «ب» و «م»
معنی بیت: بشتاب تا اندوه دلتنگی را با تو در میان نهم ، چه جدا از تو با کسی مرا فرصت و حال سخن گفتن نیست؛ سعدی گوید:
در هیچ موضعم سر گفت و شنید نیست
الّا در آن مقام که ذکر شما رود
……………………………..
6-بَهــایِ وصــلِ تو گر جان بود خـَریـدارم
که جِنسِ خوب،مُبَصِّر به هر چه دید خرید
موضوع بیت:وصل (وصل یارگرامی تر از جان)
مضمون بیت: بهاي وصل يار
معنی واژگان:بها: قيمت/ وصل: رسيدن به معشوق/ مبصّر: با بصيرت، بصير، مجرّب
قواعد: مبصر: اسم فاعل از تبصیر به معنی بینا گردانیدن
آرایه ها:تناسب در بها و خريدار و جنس خوب و مبصّر و خريد / نوعی جناس در خريد و خريدار
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ي»
معنی بیت: اگر وصال تو به قیمت جان میسر شود، میخرم چه صاحب بصیرت کالای مرغوب را به هر مقدار یافت خریداری کرد.
…………………………….
7-چــو ماهِ روی تو در شــامِ زلف میدیدم
شَبَم به رویِ تو روشن چو روز میگردید
موضوع بیت:وصل (حدیث وصال )
مضمون بیت: زلف و چهره ي يار
قواعد:ماه روي: اضافه ي تشبيهي، يعني چهره ي معشوق به ماه تشبيه شده/ شام زلف: اضافه ي تشبيهي، يعني زلف به شب تشبيه شده است/ شام زلف: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در ماه و شام /تناسب در روي و زلف /تناسب در روشن و روز / تضاد یا طباق در شب و روز
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ر» و «د» و «ي»
معنی بیت: وقتي که چهره ي چون ماه تو را در سياهي گيسوي زيبايت مي ديدم، شب تاريک من هم چون روزف روشن مي گرديد.
محصول بيت ــ وقتى كه ماه روى تو را در شام زلفت مىديدم يا ديدم، بهواسطه روى تو شب برايم چون روز روشن مىگشت يا گشت. يعنى با ديدن خورشيد رويت شبم چون روز روشن شد.
………………………..
8- به لـَـب رسـید مرا جان و برنیامد کام
به سَر رَسید امید و طَلَب به سَر نَرَسید
موضوع بیت: وصل (وصال دیریاب)-مقام طلب
مضمون بیت: نااميدي و طلب
معنی واژگان:جان به لب رسيدن: نزديک به مرگ شدن/ کام برنيامدن: به آرزو نرسيدن/ به سر رسيدن: به پايان رسيدن، سرانجام يافتن/ نرسید: پایان نیافت و انقطاع نپذیرفت
آرایه ها: ایهام تناسب در لب و کام (چون معني ديگر کام، دهان است)
واج آرایی: تکرار آواي «ب» و «م»
معنی بیت: جانم به لب رسيد و بي تاب و قرار گشتم، امّا به آرزو نرسيدم و کامياب نشدم. اميدم تمام شد، امّا طلب و جستجوي من به پايان نرسيد.
محصول بيت ــ جانم به لبم رسيد اما مراد حاصل نشد و اميدم بهسر رسيد. يعنى به نهايت رسيد اما طلبم به غايت نرسيد. يعنى اميدم تمام شد اما طلبم به پايان نرسيد. مراد اين است كه براى طلب وصال جانان حد و پايان نيست.
……………………………
9-ز شــوقِ رویِ تـو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نَظمَش و در گوش کن، چو مروارید
موضوع بیت:حافظ و شعراو
مضمون بیت: شعر حافظ و اشتياق او
معنی واژگان:شوق: اشتياق، عشق/ نظم: شعر
قواعد:
آرایه ها:تناسب در نظم و مرواريد /تناسب در گوش و مرواريد
معنی بیت: حافظ در آرزوی دیدار تو سخنی چند نگاشت ، از شعرش چیزی بخوان و از این سلک گهر مرواریدی آویزۀ گوش کن، سعدی گوید:
سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی
خاصه آنوقت که در گوش کنی مروارید
…………………..