- *غزل 227*
1- گر چه بر واعِظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریـا ورزد و سـالـوس، مـسلـمان نشود
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنری است
حَـیَوانـی کـه ننـوشـد مَی و انـسان نشود
2- رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حَـیَوانـی کـه ننـوشـد مَی و انـسان نشود
3- گـوهَـرِ پاک بِبایـَد که شود قابـلِ فیــض
ور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تَلـبیس و حِیَل، دیو سـلیمان نشود
4- اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تَلـبیس و حِیَل، دیو مسـلمان نشود
5- عشق میورزم و امّید، که این فَنِّ شریف
چون هنرهای دگر، موجبِ حِرمان نشود
6- دوش، میگفت که فردا بدهم کامِ دلت
سَبـَبی سـاز خـدایا که پشیمان نشود
7- حُسنِ خلقی ز خدا میطَلَبَم خویِ تو را
تـا دگــر خاطـِرِ ما از تو پریشان نشود
8- ذرّه را تـا نـبود هِمَّــتِ عالــی حافظ
طالِبِ چشمة خورشیدِ درخشان نشود
*******************************
وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(بحر رمل مثمن مخبون محذوف)
1- گر چه بر واعِظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریـا ورزد و سـالـوس، مـسلـمان نشود
موضوع بیت:ریا وسالوس(ریاکاران را راه به عاشقی نیست)
مضمون بیت: واعظ رياکار و نامسلمان
معنی واژگان:واعظ: پنددهنده ي مذهبي، سخنران مذهبي/ ريا: خودنمايي، ظاهرسازي/ ريا ورزيدن: خودنمايي و ظاهرسازي کردن/ سالوس ورزيدن: چرب زباني کردن، خدعه کردن و مردم را فريب دادن/ حافظ واعظان رياکار را مسلمان نمي داند
آرایه ها: تناسب در واعظ و ریا و سالوس / در تضاد در واعظ و ریا و سالوس با مسلمان
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «س» و «ن»
معنی بیت: هرچند این گفتار بر نصیحتگوی شهر دشوار می آید ولی باید بداند که تا به ظاهر خود را به نیکی به خلق بنماید و فریب و حیله به کار برد، اسلامش درست نباشد؛ چه ریا شرک خفی است یعنی در برابر معبود حقیقی مردم را هم به خوشایند نفس معبود پنداشته است پس چنین کسی مشرک است نه موحد.
…………………………………….
2- رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حَـیَوانـی کـه ننـوشـد مَی و انـسان نشود
موضوع بیت:بادۀ تجلی (نوشیدن بادۀ تجلی انسانیت را به عاشق هدیه می کند)
مضمون بیت: :(رندي و بزرگواري) (مي و انسانيت).
معنی واژگان:رندي: ظاهر بد و باطن نيکو داشتن و استفاده کردن از لحظات عمر براي رسيدن به حق/ کرم کن: بزرگواري کن/ نوشيدن «مي» به عقيده ي حافظ باعث انسان شدن است و اين که حيواني شراب ننوشد و انسان نشود چندان هنري نيست/ يکي از آثار رندي نوشيدن «مي» و نورزيدن رياست/
آرایه ها:تضاد یا طباق در حيوان و انسان
واج آرایی:تکرار حرف «ن» و «ک» و آواي «آ»
معنی بیت: وارستگی فراگیر و جوانمردی کن که آن جانور که باده نمی خورد و از فضائل انسانی و خوی مردمی بی بهره است ،به حقیقت کمالی ندارد.
………………………………
3- گـوهَـرِ پاک بِبایـَد که شود قابـلِ فیــض
ور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود
موضوع بیت:فاعلیت و قابلیت ( پاک بودن شرط دریافت کمالات است)
مضمون بیت: اصالت
معنی واژگان:گوهر: اصل، جوهره، ذات/ قابل: پذيرا، قبول کننده/ فيض: عطا و بخشش خداي بزرگ/ لؤلؤ: مرواريد/ مرجان: جواهري قيمتي که به عربي به آن بُسَّد مي گويند.
آرایه ها: تناسب در گوهر و لؤلؤ و مرجان / تضاد یا طباق در سنگ و گل با لؤلؤ و مرجان
واج آرایی: تکرار آواي «آ» در مصراع اول و تکرار حرف «ن» در مصراع دوم/ تکرار حروف «ک» و «گ» و نزدیکی مخرج آن ها.
معنی بیت: سرشت پاکیزه و استعداد ذاتی باید باشد، تا کسی بتواند پذیرای فیض الهی و بهره یابی از بخشش خداوندی شود، چنان که در جهان طبیعت هم می بینیم که هر سنگ و خاکی در دریا شایستگی مرجان و مروارید شدن را ندارد.
شاعرگوید:
قبول ماده شرط است درافاضۀ فیض
وگرنه بخل نباشد به مبدء فیاض
………………………….
4- اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تَلـبیس و حِیَل، دیو مسـلمان نشود
موضوع بیت: خداوند و اسم اعظم
مضمون بیت: :(معجزه نه حيله و نيرنگ) (عشق نه هوس)
معنی واژگان:اسم اعظم: نام بزرگ خدا، بزرگترين نام خدا که معجزه مي کند و هر مشکل و گرهي را حل و باز و نشدني ها را شدني مي کند/ تلبيس: نيرنگ سازي و حقه بازي/ حيل: جمع حيله به معني چاره و چاره سازي/ مسلمان شدن: تسليم خدا و دين او شدن/ بعضي به جاي «مسلمان» در اين بيت کلمه ي «سليمان» را درست تر مي دانند که آن هم وجهي دارد/ اما در بيشتر نسخ قديمه ي خطي نزديک به زمان حفاظ همين کلمه ي «مسلمان» آمده است
آرایه ها: تناسب در تلبيس و حيل با ديو / تضاد در تلبيس و حيل و ديو با مسلمانی و اسم اعظم
واج آرایی: تکرار حرف «ش» و «د»
معنی بیت: دلا، با نام مهین خداوندآسوده دل باش و از ذکر او غافل مشو که حق تو را فراموش نخواهد کرد و از ریا و نیرنگ دور شو که دیو اگرچه نقاب فریب و صلاح ظاهری برچهره نهد، به حق تسلیم نخواهد شد و کاری ازپیش نتواند برد؛ در این بیت تلمیحی دارد به داستان حضرت سلیمان که انگشتری او را دیو به حیله ربود، اما به سبب ناپاکدلی کاری نتوانست کرد سرانجام آن را به دریا انداخت و به امرخداوند باز انگشتری نصیب سلیمان شد.
…………………………
5- عشق میورزم و امّید، که این فَنِّ شریف
چون هنرهای دگر، موجبِ حِرمان نشود
موضوع بیت:عشق (عشق هنر جاودانی)
مضمون بیت: هنر عشق ورزيدن و اميد بستن به اين هنر
معنی واژگان:عشق ورزيدن: عاشق بودن/ فنّ شريف: هنر ارجمند/ موجب: باعث، سبب/ حرمان: نااميدي، محروميت
آرایه ها: تضاد یا طباق در اميد و حرمان / تناسب در فن و هنر
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ن»
معنی بیت: عاشقی پیشه کردهام و امیدوارم که این کار بزرگ مانند فضائل دیگر برای من محرومی و بی نصیبی به بار نیاورد.
ظهیرفاریابی گوید:
مرا زدست هنرهای خویشتن فریاد
که هریکی به دگرگونه داردم ناشاد
………………………….
6- دوش، میگفت که فردا بدهم کامِ دلت
سَبـَبی سـاز خـدایا که پشیمان نشود
موضوع بیت:مقام تَلوین – عهد(عهدشکنی از معشوق ممدوح است ولی از عاشق مذموم)
مضمون بیت: وعده ي وصال و نگراني عاشق
معنی واژگان:دوش: ديشب، شب گذشته/ کام: آرزو/ سبب ساختن: اسباب کاري را فراهم کردن
آرایه ها: نوعي تضاد و طباق در دوش و فردا
واج آرایی:تکرار آواي «آ» وحرف «د»
معنی بیت: ديشب معشوق مي گفت که فردا تو را به مراد و آرزويت مي رسانم و کاميابت مي کنم. خدايا، وسيله اي فراهم کن تا يار از گفته ي خود پشيمان نشود و به وعده ي خود وفا کند.
محصول بيت ــ ديشب مىگفت كه فردا مراد دلت را خواهم داد. حالا خدايا سببى ساز كه پشيمان نشود و مراد دلم را بدهد.
…………………………..
7- حُسنِ خلقی ز خدا میطَلَبَم خویِ تو را
تـا دگــر خاطـِرِ ما از تو پریشان نشود
موضوع بیت: مقام تَلوین – حُسن خلق (عاشق طالب حسن خلق معشوق است)
مضمون بیت: معشوق بدخوي و دعاي عاشق
معنی واژگان:حسن خلق: خوش اخلاقي/ خوي: عادت، روش/ خاطر: دل، مرکز انديشه و خيال
آرایه ها: تناسب در خلق و خوي و خاطر
واج آرایی: تکرار حرف «خ» و تکرار آواي «t»
معنی بیت: از خدا برايت آرزوي خوش خلقي مي کنم و اميدوارم پيوسته داراي رفتاري نيک و پسنديده باشي تا ديگر هرگز خاطر ما از جفاي تو آشفته و پريشان نشود.
محصول بيت ــ حسن خلقى خوى تو را از خدا مىخواهم يعنى از خدا مىخواهم كه تو صاحب خلق خوب شوى كه ديگر خاطر ما پريشان نشود زيرا بدخوى كه باشى ما را رنجيده خاطر مىكنى.
…………………………
8- ذرّه را تـا نـبود هِمَّــتِ عالــی حافظ
طالِبِ چشمة خورشیدِ درخشان نشود
موضوع بیت:همّت (همّت عالی)
مضمون بیت: همّت بلند دار
معنی واژگان:ذرّه: در زبان عربي «ذره» به معني مورچه است، اما در فارسي موجودات ريزي را گويند که در شعاع آفتاب به چشم مي خورند و از اين جهت در ادبيات فارسي معمولاً ذره با آفتاب و خورشيد همراه مي شود/ همّت: اراده/ عالي: بلند، بلندپروازانه/ طالب: خواهان.
قواعد: چشمه ي خورشيد: اضافه ي تشبيهي است يعني خورشيد به چشمه (به جهت درخشش آن) تشبيه مي شود.
آرایه ها: تضاد یا طباق در ذره و خورشيد / تناسب در همت و طلب /تناسب در عالي و خورشيد /تناسب در خورشيد و درخشان
واج آرایی: تکرار حرف «ش» در مصراع دوم و آواي «آ» در بيت. تکرار آوای «ــِ»
معنی بیت: ای حافظ، اگر ذرۀ خرد ارادۀ والا نداشته باشد به هوا بر نشود و هیچ گاه خواستار رسیدن به چشمۀ خورشید جهان افروز نگردد.
………………………..