- غزل 223
1-هرگِزَم نَقشِ تو از لوحِ دِل و جان نرود
هرگز از یادِ من آن سَرو ِخَرامان نرود
2-از دِماغ منِ سرگشته، خیال دَهنَت
به جَفایِ فلک و غُصّة دوران نرود
3-در اَزل بَست دِلم با سَرِ زلفت پیوند
تا ابد سر نَکَشد، وز سَرِ پیمان نرود
4-هر چه جُز بارِ غَمَت بر دِلِ مِسکین من است
بـرود از دلِ مــن، وز دلِ مــن آن نــرود
5-آن چُنان مِهرِ توام در دل و جان جای گرفت
کــه اگـر سـَـر برود، از دل و از جـان نــرود
6-گر رود از پیِ خوبان ،دلِ من مَعذور است
دَرد دارد، چـه کنــد کَـز پِیِ درمان نرود؟
7-هر که خواهَد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خــوبان نَدَهـَـد وَز پِیِ ایشان نرود
**********************************
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ( بحر رمل مثمن مخبون محذوف)
1-هرگِزَم نَقشِ تو از لوحِ دِل و جان نرود
هرگز از یادِ من آن سَرو ِخَرامان نرود
موضوع بیت:یادیار (یاد یار مهربان دائمی است)
مضمون بیت: فراموش نکردن يار
معنی واژگان:نقش: اثر، تصوير/ لوح: صفحه، صحيفه، پهنه/ سرو خرامان: مقصود قد و قامت خوش و دلپذير يار است.
قواعد: سرو خرامان: موصوف و صفت
آرایه ها: تناسب در نقش و لوح /تناسب در خرامان و نرود
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: هرگز نقش و تصوير تو از صفحه ي دل و جانم پاک نمي شود و هيچ گاه از ياد و خاطر من، آن معشوق سروقامت خوش رفتار نمي رود.
محصول بيت ــ نقش روى تو هرگز از دل و جان من نمىرود و هرگز آن قامت چون سرو خرامانت از خاطرم فراموش نمىشود. يعنى روى و قامت تو دايمآ در عقل و فكر و خاطرم نقش بسته است.
………………………………
2-از دِماغ منِ سرگشته، خیال دَهنَت
به جَفایِ فلک و غُصّة دوران نرود
موضوع بیت:عهدالستی(ثبات عشق ازلی و یاداو در دل عاشق)
مضمون بیت :(دهان معشوق/ وفاداري عاشق).
معنی واژگان:دماغ: فکر و انديشه، مرکز فکر و انديشه/ سرگشته: حيران، متحير/ خيال: وهم، تصور/ دوران: روزگار
آرایه ها: تناسب در سرگشته و دوران /تناسب در فلک و دوران /تناسب در جفا و غصه
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: با همه ي ستم و اندوهي که فلک و روزگار نصيبم کرده است، از خاطر و انديشه ي من عاشق و حيران، نقش دهان زيبا و شيرينت، هرگز بيرون نخواهد
محصول بيت ــ خيال رخ تو از فكر من سرگشته با جفاى فلك و غصه دوران هم نمىرود يعنى شدت علاقه و محبت من به تو به اندازهاى است كه حتى با جور و جفا و با غم اندوه هم فراموش نمىشود.
………………………….
3-در اَزل بَست دِلم با سَرِ زلفت پیوند
تا ابد سر نَکَشد، وز سَرِ پیمان نرود
موضوع بیت: عهدالستی(ثبات عشق ازلی در دل عاشق)
مضمون بیت: عشق ازلي و ابدي
معنی واژگان:ازل: روز بي آغاز خلقت، روز الست که پيمان عشق ميان انسان و معشوق حقيقي بسته شد/ پيوند: مقصود پيوند عشق و پيمان محبت است/ ابد: شام بي پايان خلقت. سرنکشد: سرکشي نکند، باغي نشود.
آرایه ها: جناس در سر و سر و سر
واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z» و تکرار حرف «د»
معنی بیت: در ازل دل من با زلف زيبا و تابدارت پيوند عشق و محبّت بست و تا ابد پيمان شکني نخواهد کرد و بر سر عهد خود باقي خواهد ماند.
چو نافه بر دلِ مسکينِ من گِره مفکن
که عهد با سرِ زلفِ گِره گشاي تو بست
(غزل 5 / 32)
عمري است تا ز زلفِ تو بويي شنيده ام
زآن بوي، در مَشامِ دلِ من هنوز بوست
(غزل 7 / 59)
محصول بيت ــ دل من عهد و پيمان را در ازل با سر زلف تو بسته است. يعنى در همان روز ازل عاشق شدن به تو و به سر زلفت گرفتار شدن را عهد بسته پس در اثر همين عشق ازلى است كه نمىتواند محبت تو را ترك كند و پيمان را بشكند. حاصل كلام چنان دلم با سر زلفت عهد نبسته است كه تا ابد از هوى و سوداى آن آسوده شود.
…………………………
4-هر چه جُز بارِ غَمَت بر دِلِ مِسکین من است
بـرود از دلِ مــن، وز دلِ مــن آن نــرود
موضوع بیت: عهدالستی(ثبات عشق ازلی در دل عاشق)
مضمون بیت: غم عشق
معنی واژگان: مسکين: بيچاره.
قواعد: بار غم: اضافه ي تشبيهي است / بار غم: تشبیه صریح
آرایه ها:تضاد و جناس در برود و نرود
معنی بیت: جز بار اندوه تو هر غمی که بر دل بیچارة من سنگینی کند، فراموش خواهد شد ولی اندوه عشق همچنان در دل من برجای میماند، رحمت علیشاه گوید:
نقش کردم رخ زیبای تو بر خانة دل
خانه ویران شد و آن نقش بدیوار بماند
…………………….
5-آن چُنان مِهرِ توام در دل و جان جای گرفت
کــه اگـر سـَـر برود، از دل و از جـان نــرود
موضوع بیت: عهدالستی (ثبات عشق ازلی در دل عاشق)
مضمون بیت: عشق ابدي
معنی واژگان:مهر: عشق و دوستي
آرایه ها: تضاد و جناس در برود و نرود / نوعی جناس در جان و جاي
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: عشق تو چنان در دل و جانم جاي گرفته که اگر در اين راه سر خود را از دست بدهم، هم چنان عشق تو در دل و جانم باقي است و بيرون نمي رود.
محصول بيت ــ محبت تو چنان در دل و جانم جاى گرفته است كه اگر سرم برود عشق تو از دل و جانم بيرون نمىرود.
………………………………….
6-گر رود از پیِ خوبان ،دلِ من مَعذور است
دَرد دارد، چـه کنــد کَـز پِیِ درمان نرود؟
موضوع بیت: دردو درمان
مضمون بیت: دل زيباپسند
معنی واژگان:خوبان: زيبارويان/ معذور: داراي عذر، داراي بهانه/ درمان: مداوا
آرایه ها:تناسب در درد و درمان
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»
معنی بیت: اگر دل بدنبال زیبایان رود عذرش مقبول و پذیرفته است، چه دردی در سینه نهفته دارد و اگر بعلاج آن نکوشد چه کند؟ استفهام مجازاً مفید نفی است یعنی جز آنکه بدرمان بکوشد، چارة دیگر ندارد.
………………………………………..
7-هر که خواهَد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خــوبان نَدَهـَـد وَز پِیِ ایشان نرود
موضوع بیت:مقام حیرت (حیرانی در عشق خواست عاشق است)
مضمون بیت: حافظ سرگردان و پند او
معنی واژگان:سرگردان: متحيّر، حيرت زده/ خوبان: زيبايان/ دل دادن: علاقه مند شدن، دل بستن
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: هرکس که مي خواهد هم چون حافظ، حيران و سرگشته نشود، بايد به زيبارويان دل نبندد و به دنبال آنها نرود.
محصول بيت ــ هر كس كه مىخواهد مثل حافظ سرگردان و حيران نشود، دل به خوبان ندهد و دنبال زيبايان نباشد. خلاصه هر كه مايل است چون حافظ حيران و سرگردان نماند، دل به خوبان ندهد و از پى آنان نرود.
…………………….