- غزل 221
1-چو دست بر سَرِ زلفش زنم به تاب رود
ور آشتــی طَلَــبَم با سَــرِ عِتاب رود
چو ماهِ نــو رَهِ نَظّارگانِ بیچاره
زند به گوشة ابروی و در نِقاب رود
2-چو ماهِ نــو رَهِ بیـچارگانِ نَظّاره
زند به گوشة ابرو و در نِقاب رود
3-شَبِ شـَـراب خـَـرابَم کـند به بیداری
وگر به روز شِکایَت کنم به خواب رود
طَریقِ عِشق پُرآشوب و آفَت است ای دل
بیفتــد آن که دریــن راه با شِتاب رود
4-طَریقِ عِشق پُرآشوب و فِتنه است ای دل
بیفتــد آن که دریــن راه با شِتاب رود
5-گداییِ دَرِ جانان به سَلطَنَت مَفُروش
کسـی ز سایة این در به آفتاب رود؟
سَوادِ نامة مویِ سیاه چون طَی شد
بَیاض کم نشود، وَر صد انتخاب رود
6-سَوادِ نامة مویِ سیاه چون طَی شد
بَیاض کم نشود، گر صد انتخاب رود
7-حُباب را چو فُتَد بادِ نَخوَت اندر سر
کلاه داریـَـش اندر سـَرِ شراب رود
*دلاچوپیرشدی حُسن و نازکی مفروش
که این معامله در عالمِ شَباب رود
حِجابِ راه تـویـــی حافِظ از میان بَرخیز
خوشا کسی که در این پَرده بیحجاب رود
8-حِجابِ راه تـویـــی حافِظ از میان بَرخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
**************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ( بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)
1-چو دست بر سَرِ زلفش زنم به تاب رود
ور آشتــی طَلَــبَم با سَــرِ عِتاب رود
موضوع بیت:تجلی (تجلی جلالی زلف محبوب)
مضمون بیت: معشوق خشمگين و عتابگر
معنی واژگان:تاب: خشم، در تعبيري ديگر، «به تاب رفتن: به معني خشمگين شدن است/ البته انتخاب کلمه ي «تاب» با زلف هنري است که حافظ اغلب مراعات مي کند؛ و يادآور پيچ و تاب زلف است/ عتاب: ناز توأم با خشونت يا خشونت توأم با ناز/ با سر … رفتن: شروع کردن
قواعد: عتاب: مصدر باب مفاعله
آرایه ها: نوعی تضاد در آشتي و عتاب / نوعی جناس در تاب و عتاب / به تاب رفتن کنایه از خشمگين شدن است.
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ر» و آواي«t»
معنی بیت: همینکه بگیسوی وی (یار) دست میرسانم خشمگین میشود و اگر مهر و سازگاری بجویم بملامت و پرخاش روی میآورد.
………………………
2-چو ماهِ نــو رَهِ بیـچارگانِ نَظّاره
زند به گوشة ابرو و در نِقاب رود
موضوع بیت:ناز و نیاز (رخ نمودن و درنقاب شدن معشوق برای تشنه تر کردن عاشق)
مضمون بیت: :(جلوه ي معشوق) (مي نمايد و مي ربايند)
معنی واژگان:ره زدن: (از بيچارگان نظّاره) دل از دست بردن/ نظّاره: تماشاگران (جمع ناظر) /در نقاب رفتن: پنهان شدن/ همان گونه که ماه نو مدت کمي خود را نشان مي دهد و سپس از چشمها نهان مي شود يار نيز گوشه ي ابروي خود را نشان مي دهد و پنهان مي گردد
قواعد: نظّاره: صفت بیچارگان
آرایه ها: ابروي يار به ماه تشبيه شده است
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: با گوشة ابروی هلالی خود رهزن دل تماشائیان درمانده میشود و آنگاه رخ در حجاب پنهان میسازد.
………………………
3-شَبِ شـَـراب خـَـرابَم کـند به بیداری
وگر به روز شِکایَت کنم به خواب رود
موضوع بیت: ناز و نیاز (یار خود را به غفلت می زندتاعاشق را تشنه تر کند)
مضمون بیت: معشوق رند و زرنگ
معنی واژگان:شب شراب: مقصود شبي است که معشوق ساقي است و از دست او شراب ستدن منتهاي آرزوي عاشق است/ خراب کردن: سخت مست کردن، سياه مست کردن
آرایه ها:تضاد یا طباق و تناسب در شب و روز / تضاد یا طباق و تناسب در خواب و بيداري
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و آواي «آ»
معنی بیت: در شب بمن باده مینوشاند و مرا از بیدار نگاهداشتن آشفته حال میکند و اگر روز از وی شکایت دوش را بکنم خود را بخواب میزند و شکوای مرا نادیده میگیرد؛ نظامی گوید:
ببستی چشم یعنی وقت خوابست
نه خوابست این، حریفان را جوابست
………………………
4-طَریقِ عِشق پُرآشوب و فِتنه است ای دل
بیفتــد آن که دریــن راه با شِتاب رود
موضوع بیت:مقام صبر(صبر در عشق)
مضمون بیت: راه عشق و شتاب
معنی واژگان:طريق عشق: راه عشق و شيفتگي/ آشوب و فتنه: پريشاني و درهم ريختگي و آزمايش/ اي دل: عزيز من.
آرایه ها: تناسب در طريق و راه و شتاب و رفتن و افتادن
واج آرایی:تکرار حرف «ش»
معنی بیت: اي دل، راه عشق راه پر فتنه و آشوبي است و آن کس که اين راه را شتابان و باعجله طي کند، به يقين خواهد افتاد و از ادامه ي راه باز خواهد ماند.
محصول بيت ــ اى دل راه عشق پر از فتنه و غوغاست و هر كه در اين راه با عجله رود مىلغزد و مىافتد. يعنى عاشقى كه طالب وصال جانان است نبايد عجله كند به تصور اينكه با شتاب كارش پيش خواهد رفت بلكه تأنى و تأمل لازم است مبادا كه در طريق عشق خطا نمايد بعلاوه از قديم گفتهاند عجله كار شيطان است.
………………………
5-گداییِ دَرِ جانان به سَلطَنَت مَفُروش
کسـی ز سایة این در به آفتاب رود؟
موضوع بیت:پادشاهی و گدایی (گدایی در جانان مقدمۀ سلطانی)
مضمون بیت: گدايي در درگاه معشوق
معنی واژگان:جانان: معشوق.
قواعد: مصراع دوم جمله ي سؤالي است که به جمله ي منفي تعبير مي شود
آرایه ها: تضاد در گدايي و سلطنت/تضاد در سايه و آفتاب
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: دریوزگی آستان معشوق را با پادشاهی مبادله مکن که هیچکس از سایة این درگاه بسوی آفتاب روی نمیآورد (استفهام مجازاً مفید نفی است) مقصود آنکه این سایه بر نور آفتاب برتری دارد.
…………………………
6-سَوادِ نامة مویِ سیاه چون طَی شد
بَیاض کم نشود، گر صد انتخاب رود
موضوع بیت:جوانی-پیری (سپری شدن دور جوانی)
مضمون بیت: پيري
معنی واژگان:سواد: سياهي/ سوادنامه: چرکنويس/ طي شدن: به پايان رسيدن و در مورد نامه به معني پيچيده شدن و لوله شدن نامه که رسم بوده و نامه ها را لوله مي کردند و «تا» نمي کردند/ بياض: سفيدي و معني ديگر آن «پاکنويس» بوده است/ انتخاب: گزيدن، گزينش
آرایه ها: تناسب در سوادنامه و طي شدن و بياض و انتخاب / تضاد در سواد و بياض / نوعی تناسب در سواد و سياه
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و «s»
معنی بیت: طومار گیسوی سیاه چون در نور دیده شد، سپیدی کم نخواهد گشت، اگرچه صد گونه کوشش در برگزیدن موی سیاه بکار رود، سودی نخواهد داشت.
…………………….
7-حُباب را چو فُتَد بادِ نَخوَت اندر سر
کلاه داریـَـش اندر سـَرِ شراب رود
موضوع بیت:تکبر(تکبرحباب مانع از وصال می شود)
مضمون بیت: تکبّر
معنی واژگان:حباب: مقصود حبابهايي است که پس از ريختن شراب از صراحي در پياله ايجاد مي شود/ باد نخوت: هواي درون حباب را به باد تکبّر تعبير کرده است/ متکبّران چون حبابند/ کلاه داري: سروري و آقايي، با اشاره به اين که حباب به شکل کلاه است/ سر شراب: سطح شراب در پياله.
آرایه ها: تناسب در حباب و باد و سر و کلاه داري
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»/
معنی بیت: چون باد ناز و تکبر در سر حباب جای گیرد، تا جداری و تسلطش بر روی شراب سپری میشود و خود نابود میگردد، بکنایه مقصود آنست که هر که در دریای هستی گرفتار غرور شود، بزودی حباب وجودش دستخوش فنا گردد.
………………………..
8-حِجابِ راه تـویـــی حافِظ از میان بَرخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
موضوع بیت:نفس (بالاترین حجاب نفس است)
مضمون بیت: حجاب راه عشق
معنی واژگان:حجاب: پرده، مانع/ خوشا: چه خوش است احساس وجود خود در عاشق مانع رسيدن او به معشوق مي شود/ در ميان من و معشوق «همام» است حجاب – دارم اميد که آن هم ز ميان برخيزد
آرایه ها:تضاد در حجاب و بی حجاب
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: ای حافظ، خودی و خودپرستی تو ترا از سپردن راه حق باز میدارد، چه خوش است حال آنکه در پیمودن این راه پردة منی و هستی را بر درد و از خود فانی گردد تا بمقام بقا تواند رسید؛ سعدی گوید:
زهستی پری زان تهی میروی
تهی آی تا پر معانی روی
……………………….