- غزل 220
از دیـده خونِ دِل همه بَر رویِ ما رود
بر رویِ ما ز دیده نَبینی چهها رود؟
1-از دیـده خونِ دِل همه بَر رویِ ما رود
بر رویِ ما ز دیده چه گویَم چهها رود؟
ما در دَرونِ سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رود سَرِ ما، زان هوا رود
2-ما در دَرونِ سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رود دلِ ما، زان هوا رود
3-خورشیدِ خاوَری کند از رَشک جامه چاک
گــر ماهِ مِهــرپـَــروَرِ مــن در قَــبا رود
4-بر خاکِ راهِ یار نَهادیم رویِ خویش
بر رویِ ما رَواســت اگــر آشنا رود
سِیل است آبِ دیده وبر هر که بگذرد
گــر خود دلش ز سنگ بود هم، ز جا رود
سِیل است آبِ دیده و برهر که بگذرد
گــر چه دلش ز سنگ بود هم، ز جا رود
5-سِیل است آبِ دیده و هر کس که بگذرد
گــر خود دلش ز سنگ بود هم، ز جا رود
6-ما را به آب دیده شَب و روز ماجِراست
زان رهـگذر که بر سرِ کویش چرا رود
حافظ به کویِ مَیکده دائم به صِدقِ دل
چـون صـوفیانِ صُفّۀ دارُالصَّفا رود
7-حافظ به کویِ مَیکده دائم به صِدقِ دل
چـون صـوفیانِ صومعه دار از صفا رود
**************************
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ( بحر مضارع اخرب مکفوف محذوف)
1-از دیـده خونِ دِل همه بَر رویِ ما رود
بر رویِ ما ز دیده چه گویَم چهها رود؟
موضوع بیت:اشک عاشق
مضمون بیت: گريه ي عاشق
معنی واژگان:ديده: (در مصراع اول) چشم، (در مصراع دوم) مشاهده شده/ خون دل: اشک خونين/ بر روي: (در مصراع اول) بر چهره (در مصراع دوم) نسبت به/ چه گويم: کجا مي توانم بگويم/ چه ها: چه جفاها و رنج ها/رود: جاری میشود
آرایه ها: خون دل: باستعاره مقصود اشک/
تناسب در «ديده» و «بر روي» و در مصراع دوم به جهت همين کاربرد ايهام تناسب وجود دارد
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»
معنی بیت: پيوسته از چشم، اشک خونين بر چهره ي ما روان است و چه بگويم که از ديده چه ها بر سر ما مي رود!
محصول بيت ــ هر چه خون دل است همه از ديده بر رويمان جارى مىشود يعنى خون دلمان تمامآ از چشممان به رويمان مىريزد يا اينكه دائم خون دل به رويمان مىريزد يعنى هميشه گريه مىكنم. جايز است در مصرع ثانى در جمله «ز ديده» زاى مفرده به معناى من اجليه باشد يعنى از گوشه ديده بر روى ما چهها رود و يا چهها مىريزد خلاصه هر بلائى كه به سر دل مىآيد از چشم است و هر چه دل مىكشد از دست چشم مىكشد چنانكه گفتهاند :
گو ز اوجندن دل ويرانه يه آتش دوشدى رخت صبرى طاغلوب حالى مشوشدوشدى
ترجمه شعر ــ از گوشه چشم آتش به دل ويرانه افتاد و رخت صبرش پاره شد و حالش مشوش گشت.
بعضىها در تفسير اين بيت گفتهاند: از وقتى كه از چشم خون دل مىريزد آن خون بر روى ما جارى مىشود. حق مطلب را ادا نكردهاند.
……………………………
2-ما در دَرونِ سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رود دلِ ما، زان هوا رود
موضوع بیت:عشق(هوای عاشقی)-هوا و هوس
مضمون بیت: عشق و آرزوي بر باد دهنده ي دل
معنی واژگان:هوا: آرزو (با توجه به معني ديگر هوا که باعث به باد رفتن اشياء مي شود)/ بر باد رفتن: نابود شدن و از دست رفتن (با توجه به معني ظاهري آن)/ کلمه ي «هوا» علاوه بر معني ظاهري و آرزو معني بلند «عشق» را هم در خود دارد که مقصود اصلي همين معني اخير است
آرایه ها: تناسب در سينه و دل /تناسب در هوا و باد /ایهام در هوا ، کلمه ي «هوا» علاوه بر معني ظاهري و آرزو معني بلند «عشق» را هم در خود دارد که مقصود اصلي همين معني اخير است
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر» و آواي «آ» در بيت و حرف «ن» در مصراع اول
معنی بیت: ما در فضای سینه مهری پنهان داریم و اگر دل ما بباد رود و جان در گرداب خطر افتد، از تأثیر همان عشق و هوای نهانی است.
………………………………
3-خورشیدِ خاوَری کند از رَشک جامه چاک
گــر ماهِ مِهــرپـَــروَرِ مــن در قَــبا رود
موضوع بیت:تجلی (تجلی جمالی محبوب غالب بر همۀ جلوه های عالم می شود)
مضمون بیت: معشوق برتر از خورشيد
معنی واژگان:خورشيد خاوري: خورشيدي که هر بامداد از مشرق طلوع مي کند/ رشک: حسد، حسادت/ جامه چاک کردن: ناراحت شدن به گونه اي که گريبان خود را پاره کند/ماه مهرپرور: زيبارويي که با ناز و تنعم پرورده شده بود/ قبا: نوعي جامه است که جلو آن تا پايين چاک است و لباس مخصوص بيرون آمدن از خانه، يعني لباس متعارف کوچه و بازار بوده است / چاک کردن جامه توسط خورشيد هم اشاره به از هم دريدن سياهي شب و طلوع خورشيد است
آرایه ها: ماه مهرپرور: باستعارة مقصود معشوق زیبای مهربان/تناسب در خورشيد و خاوري و ماه و مهر /تناسب در جامه و چاک و قبا / نوعی تضاد در رشک و مهر /تناسبی لطیف ميان ماه و مهر ،چون معني ديگر «مهر» خورشيد است/ (قبا ارتباطي لطيف با چاک کردن جامه ي خورشيد دارد)/تشخیص.
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»
معنی بیت: اگر ماه رخسار عشق آفرین من قبا پوشد و جلوه گری نماید، مهر خاور از حسد جامه بر تن درد.
………………………..
4-بر خاکِ راهِ یار نَهادیم رویِ خویش
بر رویِ ما رَواســت اگــر آشنا رود
موضوع بیت:تواضع و فروتنی (تواضع سبب کامیابی است)
مضمون بیت: چهره ي عاشق و قدم معشوق
معنی واژگان:روي: چهره/ روا: شايسته، پسنديده/ آشنا: معشوق، يار/«آشنا» در مفهوم ديگري نيز هست و آن «شنا» هست که چهره ي عاشق دريايي است از اشک که معشوق در آن «شنا» مي کند/ «آشنا رود» يعني شنا کرده شود (بيت بعد تا حدي مؤيد اين نظر است)/ رود: قدم بر سر ما نهد و بگذرد
آرایه ها: نوعی جناس در روي و روا
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»
معنی بیت: ما روي خود را بر خاک راه معشوق قرار داديم و خاک راه او شديم و اگر آن دوست و آشناي دل پا بر چهره ي ما بگذارد، سزاوار و جايز است.
محصول بيت ــ ما روى خود را بر خاك راه يار نهادهايم پس جايز است اگر آشنا بر روى ما قدم بگذارد. يعنى اگر آشنا از روى ما بگذرد رواست. با توجه به دو معناى مذكور جايز است، مراد از آشنا در اينجا جانان باشد.
………………..
5-سِیل است آبِ دیده و هر کس که بگذرد
گــر خود دلش ز سنگ بود هم، ز جا رود
موضوع بیت:اشک عاشق (اشک عاشق نرم کنندۀ دل معشوق است)
مضمون بیت:گریه ی عاشق
معنی واژگان:خود: واقعاً/ از جا رفتن: ناراحت و خشمگين شدن، از طرفي سيل سنگ هاي سر راه خود را از جا مي برد که اشاره به اين است که دل سنگ هم ز جا به در مي رود
آرایه ها:تناسب در سيل و آب، گذشتن و سنگ و از جا رفتن
واج آرایی: تکرار حرف «د» و آواي«z»
معنی بیت: سرشک ما سیلی روانست و هر که بر ما گذر آرد، اگر دل وی سنگین هم باشد، در برابر این سیل تاب نیاورد و از جای برکنده شود و رحم آورد.
………………………….
6-ما را به آب دیده شَب و روز ماجِراست
زان رهـگذر که بر سرِ کویش چرا رود
موضوع بیت:عشق (عشق ازلی به اختیار نیست)
مضمون بیت: اشک عاشق و کوي معشوق
معنی واژگان:ماجرا: بحث و گفتگو، مجادله و نزاع/ زان رهگذر: به اين جهت، به جهت اين که
آرایه ها:نوعی جناس در جرا در «ماجرا» و چرا / ضمناً «جرا» در عربي به معني جاري شد است که با آب ديده و گذر آن بر سر کوي معشوق تناسب دارد/ تناسب در آب و رهگذر و کوي و رفتن / تضاد و تناسب در روز و شب
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»
معنی بیت: ما با اشک خود کشمکش و گفتگوئی داریم، از آن سبب که او بکوی یار رسیده است ولی ما مهجور مانده ایم.
………………………….
7-حافظ به کویِ مَیکده دائم به صِدقِ دل
چـون صـوفیانِ صومعه دار از صفا رود
موضوع بیت:اخلاص (جایگاه عاشق میکدۀ خلوص است )
مضمون بیت: :(حافظ و ميکده) (حافظ و صوفيان).
معنی واژگان:دايم: هميشه/ صدق دل: صميم قلب و صفاي باطن/ صوفيان صومعه دار: صوفيان صاحب خانقاه/ از صفا رود: دو معني متضاد دارد. يکي آن که از روي صفا و صميميت و پاکدلي مي رود که مربوط به خود حافظ مي شود و ديگر آن که صفا و يکرنگي را ترک مي کند که مربوط به صوفيان مي شود
قواعد: صومعه دار: صفت مرکب فاعلی، صوفیان موصوف
آرایه ها: در اين بيت حافظ طنز ظريفي به کار برده است/تضاد در ميکده و صومعه / نوعی جناس در صوفي و صفا / تناسب در صدق و صفا
واج آرایی: تکرار حرف «ص» و آواي «آ»
معنی بیت: حافظ با نیت درست مانند درویشان خلوت نشین با دلی پاک بمیخانة معرفت روی میآورد.
…………………………………