- * غزل 213 *
1-گوهَرِ مَخزَنِ اَسرار هَمانَست که بود
حُقّة مِهر، بدان مُهر و نِشانَست که بود
2-عاشِقان، زُمرة اربابِ امانَت باشند
لاجَرَم چَشمِ گُهَربار همانست که بود
3-از صَبا پُرس که ما را همه شب تا دَمِ صُبح
بویِ زُلفِ تو هَمان مونِسِ جانَست که بود
4-طالبِ لَعل و گُهَر نیست وَگَرنه خورشید
هَمچُنان در عَمَلِ مَعدَن و کانَست که بود
کُشتة غَمزة خود را به زیارَت می آی
زانکه بیچاره هَمان دِل نِگَرانَست که بود
5-کُشتة غَمزة خود را به زیارَت دَریاب
زانکه بیچاره هَمان دِل نِگَرانَست که بود
رنگِ خونِ دلِ ما را که نهان می کردی
همچنان در لبِ لعلِ تو عیانست که بود
6-رنگِ خونِ دلِ ما را که نهان میداری
همچنان در لبِ لعلِ تو عیانست که بود
زُلفِ هِندویِ تو گفتم که دِگَر رَه نَزَنَد
سالها رفت و، بَرآن سیرت و سانَست که بود
7-زُلفِ هِندویِ تو گفتم که دِگَر رَه نَزَنَد
سالها رفت و، بدان سیرت و سانَست که بود
حافِظا بازنُما قصّة خونابة چَشم
که درین چشمه ،نه آن آب، روانست که بود
8-حافِظا بازنُما قصّة خونابة چَشم
که برین چشمه ،همان آبِ روانست که بود
وزن غزل213: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات (بحر رمل مثمن مخبون مقصور)
1-گوهَرِ مَخزَنِ اَسرار هَمانَست که بود
حُقّة مِهر، بدان مُهر و نِشانَست که بود
موضوع بیت:عشق(ثبات عاشقی)
مضمون بیت: عشق پابرجا
معنی واژگان:گوهر: جواهر/ مخزن اسرار: سينه/ حقّه ي: جعبه ي طلايي يا بلور يا چيني که معمولاً در آن جواهر مي گذاشتند/ مهر: عشق و دوستي/ حقّه ي مهر: مقصود دل است/ مهر و نشان: علامت و انگ و نشانه.
آرایه ها: حقة مهر: استعارة مکنیه/ جناس در مِهر و مُهر / تناسب در گوهر و مخزن و حقّه و مُهر /ترادف ملیح در مهر و نشان
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ر»وآواي «آ»و«h»
معنی بیت: گوهر عشقی که در گنجینة راز یعنی دل ماست همان گوهر است که در روز ازل به ما داده شد و آوند محبت یعنی سینة ما به همان نشان است که از این پیش بوده است.
…………………
2-عاشِقان، زُمرة اربابِ امانَت باشند
لاجَرَم چَشمِ گُهَربار همانست که بود
موضوع بیت: طلب(ثبات عاشقی درگریۀ طلب)
مضمون بیت: عشق و رنج و گريستن
معنی واژگان:زمره: دسته، گروه/ ارباب امانت: امانت داران، مقصود از امانت در اينجا امانت ازلي يعني عشق است/ لاجرم: ناچار/ چشم گهربار: چشم اشکبار
قواعد: لاجرم: قید تأکید، مرکب از لا (حرف نفی) + جرم اسم است و در اصل به معنی خطا و گناه.
آرایه ها: تناسب در امانت و گُهر
واج آرایی:تکرار آواي «آ» و حروف «ن» و «ب» و «م»
معنی بیت: بیدلان جمع امانتداران عشقند که با تحمل این بار گران دیدة آنان همچنان اشکبارست.
……………….
3-از صَبا پُرس که ما را همه شب تا دَمِ صُبح
بویِ زُلفِ تو هَمان مونِسِ جانَست که بود
موضوع بیت: نفحات ربانی (عشق بازی عاشق با نفحات ربانی زلف معشوق)
مضمون بیت: زلف معشوق
معنی واژگان:صبا: بادي که از سوي شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور ميان عاشق و معشوق است/ مونس: همدم/ بوي زلف: يکي رايحه ي معطر زلف و ديگري آرزوي رسيدن به زلف معشوق.
آرایه ها: تضاد در شب و صبح / تناسب در صبا و بو / زلف و «مو» در مونس ظرافتي دارد/ایهام در بوی زلف
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و«s»و«h»و حروف «ن» و «م»
معنی بیت: از باد بهاری که پیام آور عاشق و معشوق است، پرسش کن تا بدانی که هر شب تا دمیدن صبح بوی دلاویز گیسوی تو که همراه نسیم می رسد، همچنان انس بخش جان ماست که پیش از این بوده است.
……………….
4-طالبِ لَعل و گُهَر نیست وَگَرنه خورشید
هَمچُنان در عَمَلِ مَعدَن و کانَست که بود
موضوع بیت:طلب(طالبان حقیقی بسیار اندکند)
مضمون بیت: زمانه ي بي عشق و بي عاشق
معنی واژگان:طالب: خواهان/ لعل: جواهري به رنگ سرخ/ گهر: مخفف گوهر، جواهر/ در عمل: در کار (به وجود آوردن)، ساختن، پروردن/ کان: معدن.
آرایه ها: تناسب در لعل و گوهر و معدن و کان و خورشيد /ترادف ملیح در لعل و گوهر/ ترادف ملیح در معدن و کان
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ل»وآوای «t»
معنی بیت: آنکه جوینده و خواهندة لعل و گوهر گرانبها بود، اکنون در جهان نیست و گرنه مهر فروزنده همچنان در کار بدل ساختن سنگ به گوهرست، به کنایه مقصود آنست که سالک شایسته ای اکنون نیست وگرنه پیران ره شناس هنوز هم یافت می شوند.
……………….
5-کُشتة غَمزة خود را به زیارَت دَریاب
زانکه بیچاره هَمان دِل نِگَرانَست که بود
موضوع بیت:عنایت (تمنای ترحم از جانب معشوق)
مضمون بیت: عاشق و نگران معشوق بيوفا
معنی واژگان:کشته ي غمزه: کسي که با ناز و کرشمه ي معشوق از پاي درآمده است/ زيارت: ديدار/ درياب: به فرياد برس/ دل نگران: دلواپس/ دلواپس سلامت معشوق، چشم به راه معشوق
قواعد: دل نگران: صفت مرکب از اسم و صفت.
آرایه ها:تناسب در کشته و بیچاره
واج آرایی: تکرار آواي «آ»وحروف«ن»و«ب»
معنی بیت: آن را که به تیغ ناز و کرشمه کشتی، به دیداری جان تازه ببخش، چه این گرفتار ناتوان همچنان پریشان دل و هراسان است که پیش از این بود.
………………
6-رنگِ خونِ دلِ ما را که نهان میداری
همچنان در لبِ لعلِ تو عیانست که بود
موضوع بیت: اتحاد عاشق و معشوق( سنخیت کامل بین عاشق و معشوق)
مضمون بیت: لب يار و خون دل عاشق
معنی واژگان:همچنان: هنوز هم/ عيان: آشکار
آرایه ها: تضاد در نهان و عيان / تناسب در لعل و رنگ خون/ تشبيه مضمر رنگ سرخ لب معشوق به رنگ خون و با اشاره به اين که براي شفاف شدن رنگ لعل آن را در خون و يا در جگر پرخون مي گذاشتند و با اشاره به اين که خون ما را ريخته اي و آن را پنهان مي کني يا خون دل ما را خورده اي و پنهان مي کني
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ن»و«ل»
معنی بیت: نشان خون دل ما را که پنهان می سازی، هنوز از لب سرخ فام تو چنانکه نمایان بود، آشکارست.
…………………
7-زُلفِ هِندویِ تو گفتم که دِگَر رَه نَزَنَد
سالها رفت و، بدان سیرت و سانَست که بود
موضوع بیت:عشق (بلای زلف معشوق برای به دام انداختن عاشق )
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:زلف هندو: زلف سياه، زلف نگهبان «چهره ي معشوق» (و نگهباني که راهزني مي کند!)، زلف راهزن (چون هندو در مفهوم راهزن هم هست)/ سيرت: روش/ سان: قسم، شکل/ گفتم: پنداشتم، تصور کردم، با خود گفتم
قواعد: زلف هندو: موصوف و صفت
آرایه ها: تناسب در هندو و راه زدن /ترادف ملیح در سیرت و سان
واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z»وحروف «ت»و«ف»
معنی بیت: گفتم که گیسوی سیاه دلربای تو از این پس راه دلها را نمی زند، سالها گذشت و این هندو (راهزن) به همان روش و شیوه ایست که پیش از این بود.
……………..
8-حافِظا بازنُما قصّة خونابة چَشم
که برین چشمه ،همان آبِ روانست که بود
موضوع بیت:گریۀ سحری (عاشق و گریه های پی در پی)
مضمون بیت: چشم عاشق و گريه ي او
معنی واژگان:بازنما: بازگو کن، شرح ده/ خونابه: اشک خونين، سرشک
آرایه ها:تناسب در چشمه و آب و روان و خونابه / جناس در چشم و چشمه
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ن»و«ب»
معنی بیت: ای حافظ، داستان اشک خونین دیده را بازگو تا یار بداند که از چشمة چشم هنوز همان خونابه (سرشک خون آلود) می رود که پیش ازین می رفت.
……………..