- * غزل 207 *
1-یاد باد آنکه سَرِ کویِ توام منزل بود
دیده را روشنی از خاکِ دَرَت حاصِل بود
راست چون سوسن و گُل، از اَثَرِ صُحبَتِ پاک
بَر زَبان بود مَرا هرچه ترا در دل بود
2-راست چون سوسن و گُل، از اَثَرِ صُحبَتِ پاک
بَر زَبان بود مَرا آنچه ترا در دل بود
3-دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی میکرد
عِشق میگُفت به شَرح آنچه بَراو مُشکِل بود
آه از آن جور و تَطاول که درین دامگَه است
وای از آن عِیش و تَنَعُم که، در آن مَحفِل بود
آه از این جور و تَظَلُم که درین دامگَه است
وآه از آن نازوتَجَمُل که، در آن مَحفِل بود
4-آه از آن جور و تَطاول که درین دامگَه است
آه از آن سوز و نیازی که، در آن مَحفِل بود
5-در دلم بود ،که بی دوست نَباشَم هرگز
چه توان کرد که سَعیِ من و دل باطِل بود؟
دوش، بر یادِ حَریفان به خَرابات شدم
خُم مَی دیدم خون در دل و سَر در گِل بود
6-دوش، بر یادِ حَریفان به خَرابات شدم
خُم مَی دیدم خون در دل و پا در گِل بود
7-بَس بِگَشتَم که بپرسم سَبَبِ دَردِ فِراق
مُفتیِ عَقل درین مَسئَله لایَعقِل بود
8-راستی خاتَمِ فیروزة بواِسحاقی
خوش درخشید، ولی دولتِ مُستَعجِل بود
9-دیدی آن قَهقَهة کبکِ خُرامان حافظ
که زِ سَر پَنجة شاهینِ قَضا غافِل بود
******************************
وزن غزل 207: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان (بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1-یاد باد آنکه سَرِ کویِ توام منزل بود
دیده را روشنی از خاکِ دَرَت حاصِل بود
موضوع بیت:عهدالست (عاشق و سرگذشت ازلی)
مضمون بیت: ياد ايّام مراوده يا ممدوح
معنی واژگان:ياد باد: چه خوش روزگاري بود/ منزل: محل نزول، جايگاه فرود آمدن، جايگاه استراحت/ ديده را روشني: روشني ديده، روشني چشم.
آرایه ها: تناسب در کوي و منزل و خاک / تشبيه مضمر است در خاک درگاه ممدوح که به سرمه و توتيا تشبيه شده است./ تناسب در دیده و روشنی
واج آرایی:تکرار آواي «آ» و حرف «د»و«ر»
معنی بیت: آن روزها فراموش مباد که قرارگاه دل من در کوی تو بود و غبار آستانة تو سرمه وار مایة افزایش فروغ چشم من بود(ادامه در بیت بعد)
……………………….
2-راست چون سوسن و گُل، از اَثَرِ صُحبَتِ پاک
بَر زَبان بود مَرا آنچه ترا در دل بود
موضوع بیت: عهدالست(عاشق و سرگذشت ازلی)
مضمون بیت: همنشيني صميمانه
معنی واژگان:راست: درست/ سوسن: گلي است که به جهت گلبرگها و رشته هايي که دارد لقب ده زبان را به خود اختصاص داده است/ گل: مقصود گل سرخ (محمدي) است/ صحبت: همنشيني، مصاحبت.
آرایه ها: تناسب در سوسن و صحبت و زبان
واج آرایی:تکرار حرف «ر»و«ب»وآوای«s»
معنی بیت: و مانند سوسن و گل از تأثیر مصاحبت بی آلایش و یک دلی آنچه تو در دل داشتی، بر زبان من می رفت.
………………
3-دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی میکرد
عِشق میگُفت به شَرح آنچه بَراو مُشکِل بود
موضوع بیت:اسرارالهی(اولیاء دانای اسرارند )
مضمون بیت: تقابل عقل و عشق و برتري عشق
معنی واژگان: نقل کردن: روايت کردن/ معني: مفاهيم، موضوعات/ بشرح: به طور مشروح، به گونه ي مفصّل.
قواعد: پير خرد: اضافه تشبيهي است يعني عقل به پير تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در پير و نقل کردن و معاني و شرح و گفتن و مشکل /نوعی تضاد در خرد و عشق
واج آرایی:تکرار حرف «ر»و«ش»
معنی بیت: آنگاه که دل از زبان پیر عقل حقایقی را باز می گفت و تقریرش نارسا بود، عشق به مدد می آمد و مسائلی را که بر خرد دشوار می آمد با شرح و بیان حل می کرد.
……………….
4-آه از آن جور و تَطاول که درین دامگَه است
آه از آن سوز و نیازی که، در آن مَحفِل بود
موضوع بیت:دنیا و آخرت (خلوتخانۀ بدون تزاحم ازلی و ابدی)
مضمون بیت: فرياد از ستم اين دنيا/ دريغ از گذشته
معنی واژگان:آه: در مصراع اول نشانه ي انفعال و بد آمدن، و در مصراع دوم نشانه ي دريغ و افسوس از گذشته ي سرشار از شور و شوق است/ تطاول: ستم و درازدستي/ اين دامگه: مقصود اين دنياست/ سوز: مقصود سوز عشق و شوق است/ نياز: احساس احتياج به معشوق/ محفل: مجلس انس.
آرایه ها: نوعی تضاد یا طباق در جور و تطاول با سوز و نياز/ نوعي تضاد يا طباق دردامگه با محفل/ ترادف ملیح در سوز و نیاز
واج آرایی:تکرار آواي «آ» و حرف «ن»
معنی بیت: از ستم و درازدستی که در دامگاه دنیا بر مردم می رود، باید بسی اندوه و تأسف خورد و بر آن حالت اشتیاق و راز و نیازی که در مجلس انس میان دوستان بود جای بسی حسرت ودریغ است.
……………
5-در دلم بود ،که بی دوست نَباشَم هرگز
چه توان کرد که سَعیِ من و دل باطِل بود؟
موضوع بیت:هبوط(هبوط به دامگه دنیا از بهشت ازلی)
مضمون بیت: کوشش بي ثمر
معنی واژگان:سعي: کوشش/ باطل: بي ثمر، هدر رفته، ره به جايي نبرده.
آرایه ها:تکرار ملیح دل
واج آرایی: تکرار آواي «t» و «d»وحرف«ب»
معنی بیت: هميشه در آرزوي آن بودم که هرگز بي يار نباشم، ولي چه مي توان کرد که سعي من و دل باطل و بي حاصل بود.
محصول بيت ــ اين فكر كه هرگز بىدوست نباشم هميشه در دلم بود يعنى هميشه در خاطرم مرور مىكرد كه هيچوقت دلم از عشق جانان خالى نباشد اما چه فايده كه سعى و كوشش من و دلم باطل شد. يعنى فعلا بدون جانانم مثل اينكه بىجانم. حاصل كلام اگر اختيار در دست من و دلم بود حتى ساعتى بدون جانان نبوديم، اما چه كنيم كار تقدير خداست كه برايم يك جانان ميسر نمىشود.
……………….
6-دوش، بر یادِ حَریفان به خَرابات شدم
خُم مَی دیدم خون در دل و پا در گِل بود
موضوع بیت:هبوط(آفات هبوط از بهشت ازلی)
مضمون بیت: در سرشت همه چيز غم و غصّه نهفته است
معنی واژگان:دوش: ديشب/ حريفان: همکاران، دوستان/ خرابات: ميخانه/ خون در دل: غصّه دار، اشاره است به شرابهاي سرخ رنگ که درون خمره ي شراب است/ پا در گل: مانده، وامانده، گرفتار، اشاره است به اين که خمره را در زمين تعبيه مي کردند و اطراف آن را گل مي گرفتند
آرایه ها: تناسب در حريف و خرابات و خم /تناسب در خم و خون در دل و پا در گل / نوعی جناس در دل و گل
واج آرایی: تکرار حرف «د»و«خ»و«م»
معنی بیت: دیشب بیاد یاران هم پیاله به میکده رفتم، خم شراب را دیدم که به سبب جدایی دوستان از دلش خون می چکید و پایش از آب دیده در گل فرو رفته بود.
…………………….
7-بَس بِگَشتَم که بپرسم سَبَبِ دَردِ فِراق
مُفتیِ عَقل درین مَسئَله لایَعقِل بود
موضوع بیت:هبوط(حکمت هبوط از پیشگاه عقل پنهان است)
مضمون بیت: فراق
معنی واژگان:بس: بسيار/ مفتي: فتوي دهنده، حکيم کننده/ لايعقل: نادان، بي عقل، مجنون
قواعد: لایعقل: در سیاق فارسی صفت است به معنی نادان و مأخوذ است از لایعقل عربی فعل مضارع منفی مفرد مذکر غایب از مصدر عقل/ مفتي عقل: اضافه ي تشبيهي است.
آرایه ها:تناسب در مفتي و مسأله و پرسيدن / نوعی جناس در عقل و لايعقل (لايعقل بودن عقل داراي ظرافت و اغراق است)
واج آرایی: تکرار حروف «س» و «ق» و «ل» و «ع»و«ب»
معنی بیت: بسیار به این سو و آن سو رفتم تا علت درد جدایی را بازیابم ولی خرد که در هر مسأله دشوار نظرمیکند و رأی می دهد، در بیان این مشکل نادان و ناتوان بود.
…………………
8-راستی خاتَمِ فیروزة بواِسحاقی
خوش درخشید، ولی دولتِ مُستَعجِل بود
موضوع بیت:دنیا . بی اعتباری آن
مضمون بیت :تأسف از مرگ شيخ ابواسحاق
معنی واژگان:خاتم: نگين انگشتري، با اشاره به نگين انگشتري پادشاهان که نشانه اي از نشانه هاي سلطنت بوده است/ فيروزه ي بواسحاقي: نوعي (سنگ قيمتي) فيروزه است که از معادن نيشابور استخراج مي شده/ در اين ترکيب اشاره است يکي به پيروزي زودگذر شيخ ابواسحاق پادشاه مردمي فارس و ديگري به نام يعني شيخ ابواسحاق، ولی در اینجا به ایهام مراد انگشتر فیروزة فرمانروایی شاه شیخ ابواسحاق اینجو است که به شعردوستی و فضل پروری مشهور بوده است و در سال 757 به اسارت امیر مبارزالدین در آمد و کشته شد/ مستعجل: زودگذر، کوتاه مدّت
قواعد: مستعجل: اسم فاعل از استعجال به معنی شتاب و عجله کردن.
آرایه ها:تناسب در خاتم و فيروزه ي بواسحاقي و درخشيدن
واج آرایی: تکرار حروف «خ» و «د» و «ل» و «ش»و«س»
معنی بیت: انگشتری فیروزة فرمانروایی ابواسحاق اینجو فروغی نیکو داشت، اما افسوس که سلطنتش زودگذر و بر شتاب بود.
………………..
9-دیدی آن قَهقَهة کبکِ خُرامان حافظ
که زِ سَر پَنجة شاهینِ قَضا غافِل بود
موضوع بیت:قضا و قدر الهی
مضمون بیت: قضا و قدر و غفلت از آن
معنی واژگان:قهقهه: خنده ي پرسروصدا، که معمولاً صداي کبک را به آن تعبير مي کنند/ کبک خرامان: کبک خوشرفتار، نوع راه رفتن کبک را خراميدن مي نامند/ سرپنجه: قدرت، با اشاره به چنگالهاي شاهين.
قواعد: شاهين قضا: قضا و قدر به شاهين تشبيه شده است، اضافه ي تشبيهي
آرایه ها: نوعی تضاد ميان کبک و شاهين
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و «gh» و«z»و «h»و«ن»
معنی بیت: ای حافظ آیا آن خندة با آواز کبک خوش رفتار را دیدی که از چنگال باز تقدیر که در کمین او بود بی خبر ماند؟ برخی می گویند که ظاهراً در اینجا مقصود از کبک خرامان به استعاره شاه شیخ ابواسحاق و از شاهین قضا به استعاره امیر مبارزالدین محمد مقصود است که در فصل بهار به شیراز لشکر کشید تا با شیخ ابواسحاق جنگ کند. شاه شیخ ابواسحاق چون این خبر را شنید گفت امیر مبارزالدین عجب مرد نادانی است که این بهار خرم و فرصت مغتنم عیش را بر ما و خود ناگوار می گرداند و به جنگ می پردازد.
……………….