*غزل 193*

1-در نَظـَربازیِ ما بی‌خَبَـران حـِیرانند

           من چُنینم که نُمودم، دِگَر ایشان دانند

2-عاقـِـلان، نقطـة پــرگارِ وجـودند، ولی

           عشق دانَد که در این دایره سَرگردانند

3- جِلــوه گاهِ رُخِ او، دیدة من تنها نیست

           ماه و خورشید ،همین آینه می‌گردانند

جِلــوه گاهِ رُخِ او، دیدة من تنها نیست

           ماه و خورشید هم ،این آینه می‌گردانند

عهدِ ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا ی

           ما همــه بنــده و این قوم، خداوندانند

4-عهدِ ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا

           ما همــه بنــده و این قوم، خداوندانند

5- مُفلسانیم و هَوای مَی و مُطرِب داریم

           آه اگر خِـرقة پَشمین به گِرو نَستانند

 وَصـفِ رُخسارِچو خورشیدزِخُفّاش مپرس

           که در آن آینه صاحِب نَظَران حیرانند

وَصـفِ خورشید، به شَب پَرّة اَعمی نرسد

           که در آن آینه صاحِب نَظَران حیرانند

6- وَصـلِ خورشید، به شَب پَرّة اَعمی نرسد

           که در آن آینه صاحِب نَظَران حیرانند

لافِ عشق و، گِله از یار، زِهی لاف و دروغ

           عشقــبازانِ چُنـین مُستحـقِ هجرانند

7- لافِ عشق و، گِله از یار، زِهی لافِ دروغ

           عشقــبازانِ چُنـین مُستحـقِ هجرانند

8-مَگَــرَم چَــشمِ سیــاهِ تـو بیامــوزد کار

           ور نه مَستوری و مَستی همه کس نتوانند

9- گر به نُزهَتگَهِ ارواح، بـَـرَد بـویِ تـو باد

           عَقل و جان گوهرِ هَستی، به نِثار افشانند

10- زاهِد اَر رِندیِ حافظ نکند فَهم، چه شد؟

           دیو بگریزد از آن قوم،که قـُرآن خوانند

11-گر شوند آگَه از اندیشـة ما، مُغبَچـِـگان

             بعد از این خرقة صوفی، به گِرو نَستانند

*****************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان(بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1- در نَظـَربازیِ ما بی‌خَبَـران حـِیرانند

           من چُنینم که نُمودم، دِگَر ایشان دانند

موضوع بیت:نظر و نظر بازی (عارف اهل نظربازی است.)

مضمون بیت: (نظربازي)

معنی واژگان: نظربازي: زيباپسندي، محو شدن در زيبايي زيبايان و مربوط کردن اين زيبائي با جمال حق در ذهن/ بي خبر: ناآگاه/ حيران: سرگردان/ نمودم: نشان دادم

واج آرایی: تکرار حرف «ن»و«ر»و«د»

معنی بیت: عاقلان در کار عشق ورزی ما سرگشته اند ، من بدین گونه ام که خود را نشان دادم ، از این پس بی خبران خود دانند که چه بکنند.

…………………………………………………………………..

2- عاقـِـلان، نقطـة پــرگارِ وجـودند، ولی

           عشق دانَد که در این دایره سَرگردانند

موضوع بیت: عقل و عشق (درگاه عشق از عقل بالاتر است )

مضمون بیت: (تعارض عقل و عشق و برتري عشق).

معنی واژگان: نقطه ي پرگار: پايه ي اصلي/ وجود: هستي/ سرگردان: حيران، متحيّر.

قواعد: پرگار وجود:پرگار هستی و صنع ، تشبیه صریح.

آرایه ها: تناسب در نقطه و پرگار و دايره و سرگردان /ایهام تضاد در عقل و عشق

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «د» و «ق» و «ن»

معنی بیت: خردمندان مرکز دایرۀ پرگار هستی میباشند و برگزیدگان عالمند، ولیکن عشق یقین دارد که در دایرۀ وجود سرگشته­اند و به راز آفرینش پی نبرده اند و نخواهند برد.

…………………………………………………………………..

3- جِلــوه گاهِ رُخِ او، دیدة من تنها نیست

           ماه و خورشید ،همین آینه می‌گردانند موضوع بیت: تجلی (عالم تجلی گاه محبوب است)

مضمون بیت: (چهره ي معشوق)

معنی واژگان: جلوه گاه: جايگاه تجلي، جايگاه جلوه گري/ تنها: فقط/ آينه گرداندن: در مقابل کسي آينه گرفتن که چهره ي او در آن جلوه گر شود.

آرایه ها: تناسب در جلوه و رخ و ديده و آينه / تناسب در آينه و ماه و خورشيد و گردانيدن / نوعي تشبيه تفضيل در بيت وجود دارد (فضل رخ معشوق بر ماه و خورشيد)

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و«م»و«ه»و آواي «d» و «t»

معنی بیت: چشم ما به تنهایی محل جلوه و نمایش چهرۀ محبوب ازلی نیست ، ماه و خورشید نیز آینه دار جمال یارند.

……………………………………………………………

4- عهدِ ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا

           ما همــه بنــده و این قوم، خداوندانند

موضوع بیت: عهد (عاشقی میراث ازلی است که به انسان رسیده است.)-ولایت (صاحبان ولایت پادشاهان عالمند)

مضمون بیت: (عاشقان و بندگي معشوقان)

معنی واژگان: عهد بستن: پيمان عشق بستن/ شيرين دهنان: معشوقان و زيباياني که هم سخن شيرين مي گويند و هم بوسه هاي شيرين مي دهند/ خداوندان: خواجگان، صاحبان بنده و برده.

آرایه ها: جناس در خدا و خداوند / نوعی تضاد یا طباق در بنده و خداوند

واج آرایی: تکرار آواي «آ»وحروف«ن»و«د»و«ب»

معنی بیت: خدا در روز ازل ميان ما و معشوقان شيرين لب شيرين گفتار عهد و پيمان جاويد بست. ما پيوسته دل بسته و غلام آنهاييم و آنان سروران و صاحبان ما هستند.

نبود نقشِ دو عالَم که رنگِ الفت بود

زمانه طرحِ محبّت نه اين زمان انداخت

(غزل 2 / 16)

محصول بيت ــ خداوند تعالى عهد مرا با شيرين‌دهنان بست يعنى خلقت مرا با محبت اينها سرشته است. خلاصه عشق من به اينها ازلى است و ما همگى بنده‌ايم و طائفه محبوبان خداوندانند يعنى ما غلامان و اينان اربابان ما هستند.

كسانى كه مصرع اول را: حق تعالى عهد مرا به لب شيرين‌دهنان بست معنا كرده‌اند خيلى بى‌نمكى كرده‌اند.

…………………………………………………………………..

5- مُفلسانیم و هَوای مَی و مُطرِب داریم

           آه اگر خِـرقة پَشمین به گِرو نَستانند

موضوع بیت:مقام فقر (فقر بالاترین سرمایۀ عاشق برای وصال است )

مضمون بیت: (صوفيان رياکار)

معنی واژگان: مفلس: بي چيز، بي نوا/ هوا: هوس/ مطرب: رامشگر/ خرقه ي پشمين: نشانه ي ظاهري صوفيان/ گرو نهادن صوفيان خرقه ي پشمين خود را در مقابل شراب و مطرب يکي از مضمونهاي حافظ و نشانه ي رياکاري آنان است

آرایه ها: تناسب در مفلس و گرو و ستدن /ترادف ملیح در می و مطرب /تناسب در مفلس و خرقۀ پشمین

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «م»و«ن»

معنی بیت: تهیدستیم و رغبت به نوشیدن می و شنیدن نوای رامشگر داریم ، مایۀ دریغ و تأسف خواهد بود، اگر دلق پشمینۀ ما را در بهای می و مطرب به گروگان نپذیرند.

……………………………………………………………

6- وَصـلِ خورشید، به شَب پَرّة اَعمی نرسد

           که در آن آینه صاحِب نَظَران حیرانند

موضوع بیت:مقام حیرت (تحیر تمام کائنات در کار خداوند )

مضمون بیت: (نرسيدن متناهي به نامتناهي)

معنی واژگان: شب پره: خفاش/ اعمي: کور/ وصل: رسيدن به وصال/ صاحب نظر: متفکر، عارف.

قواعد: اعمی: افعل وصفی از مصدر عمی به فتح اول و الف مقصوره در آخر نابینایی.

آرایه ها: آينه: استعاره است از خورشيد /مقصود از شب پره اعمي، کوردلان بي بصيرت؛ و مقصود از خورشيد، مظهر وحدت و نور حقيقي و نقطه ي نامتناهي خداوندي؛ و مقصود از صاحب نظران، عارفان و آشنايان به منبع فيض الهي است/ تضاد يا مطابقه  در خورشيد (مظهر ذات نامتناهي) با شب پره ي اعمي (مظهر حضيض ذات متناهي) / تناسب ميان آينه و نظر در «صاحب نظر»

واج آرایی: تکرار آواي «آ» و«s»وحرف «ر» و«ن»و«

معنی بیت: شپرۀ کور توانایی وصال آفتاب را ندارد ، چه در آینۀ خورشید جهان هستی دیده وران سرگشته مانده اند تا چه رسد به کوردلان.

………………………………………………………………..

7- لافِ عشق و، گِله از یار، زِهی لافِ دروغ

           عشقــبازانِ چُنـین مُستحـقِ هجرانند

 موضوع بیت: مشکلات راه سلوک (عاشق و ادب عاشقی و تحمل جفای معشوق.)

مضمون بیت: (شکايت از معشوق/ عاشق دروغين).

معنی واژگان: لاف: ادعا/ گله: شکايت/ زهي: چه عجيب است! /مستحق: سزاوار/ هجران: دوري از يار

آرایه ها:تکرار ملیح لاف

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ن» و آواي «gh»

معنی بیت: ادعای عاشقی کردن و از یار گله نمودن بعید می نماید و چه لاف دروغینی است ، چنین عشق ورزانی شایستگی وصال ندارند و سزاوار آنند که همواره گرفتار فراق بمانند.

………………………………………………………………

8- مَگَــرَم چَــشمِ سیــاهِ تـو بیامــوزد کار

           ور نه مَستوری و مَستی همه کس نتوانند

موضوع بیت:علم لدنی(معشوق بهترین آموزگار عشق است.)

مضمون بیت: (چشم يار)

معنی واژگان: مگر: شايد/ مستوري: پاکدامني، با اشاره به توجه و نگاه کردن به عاشقان/ مستي: خمارآلود بودن و مستي دلپذير چشمان معشوق.

آرایه ها: تضاد يا مطابقه در مستوري و مستي

واج آرایی: تکرار حروف «س» و «م»

معنی بیت: شاید که چشم سیاه تو به من این هنر را تعلیم دهد که در عین مستی از بادۀ عشق در پردۀ پرهیزگاری پوشیده است و این کاری است که از هر کس برنیاید.

…………………………………………………………………..

9- گر به نُزهَتگَهِ ارواح، بـَـرَد بـویِ تـو باد

           عَقل و جان گوهرِ هَستی، به نِثار افشانند

موضوع بیت:نفحات ربانی ( عاشق و جانبازی در راه دریافت نفحات ربانی.)

مضمون بیت: (بوي معشوق/ مقابله ي عقل و جان با عشق)

معنی واژگان: نزهتگه ارواح: تفرجگاه روانهاي پاک، مجلس روحانيان يا عالم ارواح/ عقل و جان: دو گوهر با ارج جهان هستي که هر دو در مقابل عشق قرار دارند و در نهايت فداي عشق مي شوند/ گوهر: ذات، جوهر، وجود حقيقي و باارزش در مقابل عرض/ نثار: آنچه در پاي کسي مي ريزند و فدا مي کنند/ افشاندن: ريختن، پاشيدن.

قواعد: نزهتگه ارواح:اضافة تخصیصی.

آرایه ها: تناسب در نزهت و باد و بو و افشاندن /تناسب در گوهر و نثار و افشاندن /ترادف در  جان و روح

واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «د» و «ر»و«ن»و«ه»

معنی بیت: اگر به مدد نسیم بوی جانبخش تو به آرامگاه روانها رسد ، خرد و روح آدمی گوهر وجود خویش را به نثار آورند.

……………………………………………………….

10- زاهِد اَر رِندیِ حافظ نکند فَهم، چه شد؟

           دیو بگریزد از آن قوم،که قـُرآن خوانند

موضوع بیت: زاهد در برابر رند(زاهد خانقاهی، دشمن رند خراباتی است)

مضمون بیت: (زاهد و رندي) (حافظ و رندي) (زاهد و حافظ)

معنی واژگان: زاهد: مقصود زاهد رياکار است که در ديوان حافظ با ديدي منفي مواجه است/ رندي: ظاهري بد و باطني نيک داشتن و استفاده از لحظه هاي عمر براي رسيدن به حق/ فهم کردن: درک کردن/ حافظ خود را يکي از گروه قرآن خوان به حساب آورده است و زاهد را مظهري از شيطان/ در اين بيت رندي مرتبط با قرآن و قرآن خواني شده است.

آرایه ها: ديو: شيطان، که در اينجا استعاره است از همان زاهد/نوعی تضاد در زاهد با رندي /نوعی تضاد در ديو با قرآن

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر»و«ن»آوای«z»

معنی بیت: اگر پارسای ریاکار به وارستگی حافظ پی نبرد ، باکی نیست ، چه گفته اند : شیطان از جماعتی که کلام خدا را تلاوت کنند، هراسان دور می شود، به کنایه مقصود آن است که من حافظ قرآنم و زاهد ریاکار دیو است؛  مصراع دوم را حافظ از بیت معروف سعدی تضمین کرده و به صورت ارسال مثل آورده است:

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

                      وآدمیزاده نگه دار که قرآن ببرد

مقصود از مصراع دوم بیت سعدی این است انسان را بنگر که سینه اش می تواند حامل کلام الهی قرآن باشد.

…………………………………………………………………..

11- گر شوند آگَه از اندیشـة ما، مُغبَچـِـگان

             بعد از این خرقة صوفی، به گِرو نَستانند

موضوع بیت:زاهد در برابر رند( زاهد خانقاهی لیاقت ورود به خرابات را ندارد.)

مضمون بیت: (صوفي رياکار و گرو گذاشتن خرقه در ميخانه)

معنی واژگان: مغبچگان: شاگردان ميخانه (دير مغان) که به باده خواران جام باده مي پيمايند و زيردست پير مغانند (گاهي مقصود سالکان طريقت هستند)/ گرو گذاشتن صوفيان خرقه ي خود را در دير مغان مضموني است که حافظ بارها (و از جمله در آغاز همين غزل) آن را در ديوان متذکر شده است

آرایه ها:تناسب در آگهی و اندیشه

واج آرایی: تکرار حرف «ن»و«ب»

معنی بیت: اگر از فکر ما پشمینه پوشان ریاکار ، شاهدان میکدۀ معرفت آگاه شوند ، از این پس خرقۀ ما را به بهای باده به گروگان نمی پذیرند و ما را به چیزی نشمارند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا