- *غزل 166*
1-روزِ هِجــران و شـبِ فـُرقَــتِ یار آخِرشد
زدم این فال و گذشت اَختَر وکار آخِر شد
2- آن همه ناز و تَنَعُّم که خَزان میفرمود
عـاقـِبـَـت در قـَدَمِ بـادِ بهار آخِرشد
3- شُکرِ ایزد، که به اقبال کُلَه گوشة گُل
نَخوَتِ بادِ دِی و شوکَتِ خار آخِرشد
صبـحِ امّیـد، که شُد مُعتَکِفِ پردة غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تارآخِر شد
4- صبـحِ امّیـد، که بُد مُعتَکِفِ پردة غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تارآخِر شد
5- آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایة گیسوی نِگار آخِرشد
6- باوَرَم نیـست، ز بـَد عَهـدی ایّام هنوز
قِصّة غُصّه که در دولتِ یار آخِرشد
7- ساقـیا، لطف نـِمودی قَدَحَت پُرمَی باد
که به تدبیرِ تو تَشویشِ خُمارآخِر شد
*بعداز این نور به آفاق دهم از دلِ خویش
که به خورشید رسیدیم و غُبارآخِرشد
8- در شـِمار ار چـه نـیاورد کـسی حافظ را
شُکر، کان مِحنَتِ بیحَدّ و شِمارآخِر شد
*****************************
فاعلاتن فعلاتن فعلان فع لن (بحر رمل مثمن مخبون اصلم )
1-روزِ هِجــران و شـبِ فـُرقَــتِ یار آخِرشد
زدم این فال و گذشت اَختَر وکار آخِر شد
موضوع بیت:وصال(پایان شب فراق.)
مضمون بیت: (وصال)
معنی واژگان: هجران: دوري از يار/ فرقت: هجران، فراق/ آخر شد: پايان پذيرفت/ (در همه ي غزل، اگر آخر را به فتح حرف «خ» بخوانيم معني ديگرگون شد و تغيير يافتن مي دهد که آن هم وجهي دارد.)/ فال زدن: نيت و دعاي خير کردن، مطلبي را در دل مرور کردن/ اختر گذشتن: ستاره ي مساعد از برابر ستاره ي طالع کسي گذشتن/ کار آخر شد: کار با سرانجامي خوش پايان پذيرفت.
آرایه ها: تضاد در روز و شب / تناسب در فال و اختر و کار / تناسب و ترادف در هجران و فرقت
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: روز جدائی و شب فراق دوست به پایان رسید ، فالی گرفتم و در همان حال ستارۀ نیکبختی یا اختر سعد در حرکت بود و در نتیجه کار فراق پایان گرفت ؛ نظامی گوید :
بسا فالا که از بازیچه برخاست
چو اختر می گذشت آن فال شد راست
…………………………………………………………………..
2- آن همه ناز و تَنَعُّم که خَزان میفرمود
عـاقـِبـَـت در قـَدَمِ بـادِ بهار آخِرشد
موضوع بیت:وصال(گذشتن خزان فراق و آمدن بهار وصال.)
مضمون بیت: (شادي از آمدن اعتدال ربيعي).
معنی واژگان: ناز: افتخار/ تنعّم: غرق نعمت بودن، در اينجا افاده و تکبر/ مي فرمود: اين کلمه خالي از طنز نيست/ قدم: مقدم، پيش پاي/احتمال دارد که اين غزل در موقع به پايان رسيدن حکومت جور امير پيرحسين در شيراز و غلبه يافتن شاه شيخ ابواسحاق بر او باشد (دکتر قاسم غني)
آرایه ها: تضاد در خزان و بهار / ترادف و تناسب درعاقبت و آخر / خزان نماينده ي وضع اجتماعي ناسازگار و بهار نشانه ي آزادي و گشادگي حال است/ ناز و تنعم … میفرمود : به کنایه مقصود تکبر و ستیزه جوئی می کرد .
واج آرایی: تکرار حروف «ت» و «د» و «ن»
معنی بیت: آن همه تکبر و ستیزه جوئی که پائیز میکرد ، سرانجام در پیشگاه نسیم بهاری به پایان رسید.
………………………………………………………………….
3- شُکرِ ایزد، که به اقبال کُلَه گوشة گُل
نَخوَتِ بادِ دِی و شوکَتِ خار آخِرشد
موضوع بیت: وصال(گذشتن خزان فراق و آمدن بهار وصال.)
مضمون بیت: (مژده ي رفتن خار و آمدن گل).
معنی واژگان: اقبال: خوشبختي/ کله گوشه: گوشه ي کلاه، اثري که از دور از کسي يا چيزي پيدا مي شود، مثلاً گوشه ي تاج پادشاه از دور که مردم منتظر ديدن او هستند، آثار چيزي/ نخوت: تکبّر، غرور/ شوکت: جلال و شکوه، دوران حکومت.
آرایه ها: در استعمال کلمه ي شوکت با کلمه ي خار لطافتي هست زيرا عربها به خار «شوک» مي گويند/ تضاد در گل و خار / اقبال کُله گوشه ي گل و شوکت خار متضمن اشاره به دو فرمانرواي خوب و بد است/تناسب در اقبال و کُله گوشه و نخوت و شوکت
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «گ» و «ل» در مصراع اول، «خ»،«د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها در مصراع دوم.
معنی بیت: خدا را سپاس که به يمن مقام بلند گل، غرور باد سرد زمستاني و شکوه خار به پايان رسيد
محصول بيت ــ خدا را شكر كه با آمدن كله گوشه گل. يعنى به سبب ظهورش تكبر باد سرد زمستان و حدت و شدت خار به پايان رسيد. خلاصه با آمدن بهار سورت سرماى زمستان تمام شد و خار هم ناپيدا گشت. يعنى همين كه گل روى شاخه باز شد ديگر خار ديده نمىشود بلكه خارها را مىپوشاند. همين است كه مىگويد: شوكت خار آخر شد.
اسناد «كله گوشه» به گل به اعتبار سلطان گلها بودن آن است چنانكه خواجه فرموده است :
افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن مقدمش يارب مبارك باد بر سرو و سمن
…………………………………………………………………..
4- صبـحِ امّیـد، که بُد مُعتَکِفِ پردة غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تارآخِر شد
موضوع بیت: وصال(صبح وصال)
مضمون بیت: (طلوع اميد).
معنی واژگان: معتکف: گوشه نشين/ گو برون آي: بايد بيرون بيايد.
قواعد: صبح اميد: اضافه ي تشبيهي است يعني اميد به بامداد تشبيه شده است/ معتکف : مقیم ، اسم فاعل از اعتکاف مصدر باب افتعال از مجرد عکوف بضم اول یعنی مقیم ماندن /پرده ي غيب: اضافه ي تشبيهي است يعني عالم غيب به پرده اي تشبيه شده است.
آرایه ها: تضاد در صبح و شب / نوعی جناس در کار و تار / تناسب در معتکف و پرده و غيب / نوعی تضاد در برون آمدن و معتکف
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: به بامداد امید که در حجاب غیب مقیم مانده است بگو بر آید و طلوع کند که کار شام تیرۀ نومیدی به پایان رسید .
………………………………………………………………….
5- آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایة گیسوی نِگار آخِرشد
موضوع بیت: وصال(گذشتن خزان فراق و آمدن بهار وصال.)
مضمون بیت: (وصل).
معنی واژگان: پريشاني: نگراني و بي سر و ساماني. سايه: پناه. نگار: معشوق.
قواعد:
آرایه ها: تناسب در پريشاني و شبها و دراز و سايه و گيسو / کلمه ي سايه با لطافتي به کار رفته است، زيرا شب و سايه نوعي تصوير پارادوکسي ايجاد مي کنند/ تناسب در پريشاني و دراز با گيسو
واج آرایی: آغاز بيت با تکرار «ش» و پايان بيت با تکرار «س» و «گ» جلوه اي پيدا کرده است.
معنی بیت: همه ي آن آشفتگي شب هاي طولاني غم و درد دل، در سايه ي زلف سياه زيباي معشوق پايان يافت.
محصول بيت ــ آن پريشانى شبهاى دراز و آن غم دل كه قبل از اين بود تمامآ در سايه گيسوى نگار به پايان رسيد. نسبت سايه به گيسو مجازى است زيرا مراد خود جانان است يعنى در سايه نگار آخر شد.
…………………………………………………………………..
6- باوَرَم نیـست، ز بـَد عَهـدی ایّام هنوز
قِصّة غُصّه که در دولتِ یار آخِرشد
موضوع بیت:وصال( ناباورانه وصال دست دادن.)
مضمون بیت: (ناباوري از خوشبختي و وصل).
معنی واژگان: بدعهدي: پيمان شکني/ قصه ي غصه: ماجراي غم (عشق)/ دولت: خوشبختي، در اينجا خوشبختي يار است که به ديگران تسرّي پيدا مي کند
قواعد: قصه غصه : تشبیه صریح .
آرایه ها: قصه ي غصه نوعي هم نوايي دارد(ترادف ملیح)
واج آرایی: تکرار آوای «s» و حروف «ت» و «د» و نزدیکی مخرج آن ها.
معنی بیت: از سست عهدی و پیمان شکنی روزگار هنوز نمی توانم داستان اندوه گلوگیر فراق را که با قبال بلند یار به پایان رسیده است باور کنم و یقین شمارم .
…………………………………………………………………..
7- ساقـیا، لطف نـِمودی قَدَحَت پُرمَی باد
که به تدبیرِ تو تَشویشِ خُمارآخِر شد
موضوع بیت: وصال(شراب وصال نوشیدن.)
مضمون بیت: (پايان دوره ي تشويش).
معنی واژگان: لطف نمودي: لطف و مهرباني خود را نشان دادي/ قدح: جام شراب/ تدبير: کارداني، کار مناسب/ تشويش: پريشاني/ خمار: بي شرابي، سستي و بيحالي و سردردي که پس از گذشتن مستي حاصل مي شود/ پُر مي بودنِ قدح ساقي سخني رندانه است که علاوه بر دعا به نفع شرابخواران هم هست
قواعد: تشویش : شوریده کردن کار ، مصدر باب تفعیل ، در اینجا مراد شوریدگی و آشفتگی .
آرایه ها: نوعی تضاد در مي و خمار / تناسب در ساقي و قدح و مي و خمار /تدبیر و تشویش هماهنگی موسیقایی دارند.
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «م» و «ر» و «د» و «خ»
معنی بیت: ای ساقی ، مرحمت کردی ، ساغرت از باده تهی مباد ، چه به چاره جوئی تو بود که شوریدگی و آشفتگی حال ما که از رنج ننوشیدن می پدید آمده بود ، پایان یافت .
……………………………………………………………..
8- در شـِمار ار چـه نـیاورد کـسی حافظ را
شُکر، کان مِحنَتِ بیحَدّ و شِمارآخِر شد
موضوع بیت: وصال(عزت یافتن عاشق در وصال)
مضمون بیت: (شادي به جهت پايان دوران رنج و سختي).
معنی واژگان: شمار: (در مصراع اول) حساب/ ارچه: اگرچه/ محنت: رنج و آزار/ شمار (در مصراع دوم): اندازه.
آرایه ها:جناس در شمار و شمار / در شمار نیاوردن کنایه از بی حرمتی است .
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «ش» و «د» و «ح»
معنی بیت: اگر چه کسی از دوستان و محبوبان حافظ را به حساب نیاورد و غم ما را نخورد ، سپاس خدای را که غم بی پایان ما خود به خود به پایان رسید .