- غزل 163
1- گُل بی رُخِ یار خوش نباشد
بـی بـاده بَهار خوش نباشد
2- طَرفِ چَمَن و طَوافِ بُستان
بی لاله عِذار خوش نباشد
3- رَقصـیدنِ سـَرو و حالتِ گُل
بی صوتِ هَزار خوش نباشد
4- بـا یـارِ شَکـَـرلـَبِ گُل انـدام
بی بوس و کنار خوش نباشد
بـا یـارِ شَکـَـرلـَبِ گُل انـدام
جُز بوس و کنار خوش نباشد
5- هَر نَقش که دَستِ عَقل بَندد
جُــز نَقشِ نِگار خوش نباشد
*باغِ گُل و مُل خوش است لیکن
بی صُحبتِ یار خوش نباشد
6- جان نَقدِ مُحَقَّرست حافظ
از بَهــرِ نـِثار خوش نباشد
******************************
وزن غزل: مفعول مفاعلن فعولن ( بحر هزج مسدس اخرب محذوف)
1- گُل بی رُخِ یار خوش نباشد
بـی بـاده بَهار خوش نباشد
موضوع بیت: تمنای فراهم آمدن شرایط وصل
مضمون بیت: (گل و يار و شراب و بهار).
معنی واژگان: گل: مقصود گل سرخ است که از آن گلاب مي گيرند/ خوش: دلپذير، دلپسند/ باده: شراب.
آرایه ها: در مصراع اول تشبيه مضمر و تفضيل است که چهره ي يار به گل تشبيه شده و براي آن برتري داده شده است/ ترکيب «باده بهار» يادآور باد بهاري هم هست/تکرار ملیح خوش
واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«ر»و«ش»
معنی بیت: گل بدون چهره ي زيباي معشوق و بهار بدون شراب نوشيدن خوش و دل پذير نيست.
محصول بيت ــ گل بدون رخ يار خوش نمىشود يعنى تنها از گل چندان حظ گرفته نمىشود تا ديدار يار دست ندهد. همين بهار هم بدون باده لذتبخش نيست يعنى صفاى بهار با بادهنوشى است بدون آن چندان صفا ندارد.
……………………………………………………………….
2- طَرفِ چَمَن و طَوافِ بُستان
بی لاله عِذار خوش نباشد
موضوع بیت: تمنای فراهم آمدن شرایط وصل
مضمون بیت: (باغ و بستان و يار).
معنی واژگان: طرف: کنار، گوشه و کنار/ چمن: باغ/ طواف: گردش/ بوستان: باغ پرگل و سبزه و ريحان/ لاله عذار: لاله رخ، گلرخ.
قواعد: لاله عذار: لاله رخسار، صفت جانشین موصوف (یار)
آرایه ها: تناسب در چمن و بستان و لاله /تضاد در طرف و طواف
واج آرایی: تکرار آوای«t»
معنی بیت: کنار چمن و گردش در باغ بدون زيباروي گل رخساري خوش و دل پذير نيست.
محصول بيت ــ گردش كنار چمن و هواى بستان و تماشاى آن بدون يار لاله عذار خوشآيند نيست، خلاصه هر گونه ذوقى كه در دنيا پيدا مىشود با بودن يار لذتبخش است زيرا يار را عاشقان نصف دنيا گفتهاند، بلكه آن نصف ديگر هم بدون يار وجود ندارد. يعنى وجود پيدا كردن دنيا مشروط به وجود يار است.
…………………………………………………………………
3- رَقصـیدنِ سـَرو و حالتِ گُل
بی صوتِ هَزار خوش نباشد
موضوع بیت: تمنای فراهم آمدن شرایط وصل
مضمون بیت: (سرو و گل و بلبل).
معنی واژگان: حالت: سرمستي/ هزار: بلبل
آرایه ها: تناسب در سرو و گل و هزار /تناسب در رقصيدن و حالت و صوت
واج آرایی: تکرار آواي «s» وحروف«ل»و«ت»
معنی بیت: رقصيدن سرو و شور و سرمستي گل بدون آواز بلبل خوش و دل پذير نيست.
محصول بيت ــ رقاصى سرو و حالت و لطافت گل بدون صوت هَزار خوش نمىشود. هزار، مرغ كوچكى است از نوع بلبل كه آواى خفيف دارد.
…………………………………………………………………..
4- بـا یـارِ شَکـَـرلـَبِ گُل انـدام
بی بوس و کنار خوش نباشد
موضوع بیت: وصال (بهره برداری از وصال معشوق.)
مضمون بیت: (يار و بوس و کنار).
معنی واژگان: شکر لب: شيرين لب/ گل اندام: نازک بدن، معشوقي که بدنش مانند گل نرم و لطيف است/ کنار: آغوش، هم آغوشي
قواعد: شکرلب: صفت ترکیبی از دو اسم همچنین است گل اندام
آرایه ها: در بيت صنعت لف و نشر مرتب است يعني بوس مربوط است به شکرلب و کنار مربوط است به گل اندام/ترادف ملیح در بوس و کنار
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن»و«ل»
معنی بیت: با معشوق شيرين لب و لطيف اندام بدون بوسه و هم آغوشي خوش و دل پذير نيست.
محصول بيت ــ هر نقشى كه دست عقل بندد يعنى عقل تصوير نمايد به جز از نقش نگار، خوش نمىشود. حاصل سخن از نقوشى كه عقل تصور مىكند جز از نقش نگار نقوش ديگر بىاعتبار است.
…………………………………………………………………..
5- هَر نَقش که دَستِ عَقل بَندد
جُــز نَقشِ نِگار خوش نباشد
موضوع بیت: عشق (تصویر معشوق بهترین تصویر است )
مضمون بیت: (چهره ي معشوق بهترين نقاشي دنياست).
معنی واژگان: نقش: نقاشي، چهره ي نگاشته شده/ بندد: بکشد، رسم کند/ نگار: معشوق/ مقصود اين است که نقشي که به تصوّر درآيد
قواعد: دست عقل: اضافه ي استعاري است عقل به نقاشي تشبيه شده که با دست خود نقاشي مي کند.
آرایه ها: تناسب در نقش و نگار / چون نگار در اصل همان نقش معني مي دهد از مصدر نگاشتن يعني تصوير کردن/ تناسب در نقش و دست و بندد و نگار /تکرار ملیح نقش.
واج آرایی: تکرار حرف «ش»و«ن»
معنی بیت: هر تصویر که دست خرد بنگارد، جز صورت یار در آن میان نکو و دلپذیر نیست.
…………………………………………………………………..
6- جان نَقدِ مُحَقَّرست حافظ
از بَهــرِ نـِثار خوش نباشد
موضوع بیت: مولا و بنده (فدا کردن جان عاشق در برابر معشوق چیزی به حساب نمی آید.)
مضمون بیت: (جان دادن در راه معشوق).
معنی واژگان: نقد: پول، وجه، دارايي/ محقّر: ناچيز/ نثار: به پاي کسي ريختن
قواعد: محقر: اسم مفعول از تحقیر، صفت نقد و نقد بمعنی زر و سیم خالص در اینجا مراد سرمایه
آرایه ها: تناسب در نقد و نثار
واج آرایی: تکرار حرف «ن»و«ر»و«ق»وآوای«h»
معنی بیت: اي حافظ، جان سرمايه ي بي ارزشي است ک براي نثار کردن در راه معشوق خوش و دل پذير نيست.
محصول بيت ــ اى حافظ جان يك نقد حقير و ذليل يعنى يك نقد بىاعتبار است، يعنى براى نثار در راه جانان ارزش ندارد. پس براى نثار راه جانان چيزى عزيزتر از جان لازم است. زيراكه جان شيئى حقير است و لايق نثار نيست.