*غزل 152*
1- در اَزَل پَـرتوِ حُسـنَت ز تَجَلّـی دَم زد
عِشق پیدا شد و آتَش به هَمه عالَم زد
جلوهای کرد، رُخَت، دید مَلَک، تاب نداشت
عِیـن آتـش شـد از این غِیرَت و بَرآدم زد
2- جلوهای کرد، رُخَت، دید مَلَک، عشق نداشت
عِیـن آتـش شـد از این غِیرَت و بَرآدم زد
3- عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
بـرقِ غیـرت بِدَرَخشـید و جهان بـَرهم زد
4- مُدّعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دستِ غیب آمد و بر سینة نامحرم زد
5- دیگران قُرعة قِسمَت همه بر عِیش زدند
دلِ غمـدیـدة ما بـود، که هـم بَرغَم زد
6- جانِ عِلویِ هوسِ چاهِ زَنخدانِ توداشت
دست در حلقة آن زلفِ خَم اندرخَم زد
*نَظَری کردکه بیندبه جهان صورتِ خویش
خیمه در آب و گِلِ مَزرعۀ آدم زد
7- حافِظ آن روز طَرب نامة عشقِ تو نِوِشت
کـه قَلَـم بـَر سَـرِ اسبابِ دلِ خُرّم زد
*****************************
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن ( بحر رمل مثمن مخبون اصلم )
1- در اَزَل پَـرتوِ حُسـنَت ز تَجَلّـی دَم زد
عِشق پیدا شد و آتَش به هَمه عالَم زد
موضوع بیت:عالم الست (عشق وحُسن ازلی و ابدی است )- تجلی (تجلی جمالی حسن یار)
مضمون بیت: (ظهور عشق).
معنی واژگان:ازل: روز آغاز جهان که خود بي آغاز است، روز الست/ پرتو: نور، فروغ، جلوه/ حسن: زيبايي/ تجلّي: جلوه گري، ظاهر و هویدا شدن و جلوه کردن / دم زد: اراده کرد، کمي اظهار تمايل کرد/ آتش زد: سوزانيد/ پيدا شدن عشق نشانه ي تجلّي فروغ زيبايي حق است/ عشق ازلي است/ راست گويم عشق خوبان آتش است – سخت مي سوزاند اما دلکش است
قواعد: تجلی : مصدر باب تفعل .
آرایه ها: تناسب در حسن و تجلّي و عشق و آتش /تناسب در پرتو و تجلّي/ تضاد درپرتو و آتش
واج آرایی: تکرار حروف «ل»و«ز»و«ش»و«ت»و«د»
معنی بیت: در روز نخست فروغ حسن تو ای محبوب ازلی آهنگ ظهور و جلوه گری کرد ، از این نمایش جمال عشق پدید آمد و چون عشق زادۀ حسن است ، جهان را در شور افکند و همه را در آتش خود سوخت
………………………………………………………………..
2- جلوهای کرد، رُخَت، دید مَلَک، عشق نداشت
عِیـن آتـش شـد از این غِیرَت و بَرآدم زد
موضوع بیت: عشق (ملک عشق ندارد-عشق مخصوص انسان است که اهل درد است.)
مضمون بیت: (انسان و فرشته و عشق).
معنی واژگان: جلوه اي کرد: لحظه اي خود را نشان داد/ ملک: فرشته/ عين: مثل، مانند/ غيرت: احساس بيگانگي/ آدم: مقصود ابوالبشر است/ فرشته عشق نداند که چيست اي ساقي- بخواه جام و گلابي به خاک آدم ريز
آرایه ها:تناسب در جلوه و رخ و عشق و آتش و غيرت
واج آرایی: تکرار آواي «t» و «d»وحرف«ش»
معنی بیت: جمال تو نمایان شد ، ابلیس دید ، چون در فطرتش عشق نبود تا تو را عاشقانه بپرستد ، از شدت رشک مانند آتش سوزان شد و راه بر دل آدم زد و به گمراه کردنش پرداخت ؛ تلمیحی دارد به آیۀ 16 سورۀ اعراف (7) .
……………………………………………………………………
3- عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
بـرقِ غیـرت بِدَرَخشـید و جهان بـَرهم زد
موضوع بیت: عقل و عشق در برابر هم (تجلی عشق مجال به خود نمایی عقل جزیی نمی دهد)
مضمون بیت: (ستيز عقل و عشق).
معنی واژگان: افروزد: روشن کند/ برق: آذرخش/ غيرت: احساس بيگانگي/ مقابله ي عشق و عقل که عارفان پاي عقل را لنگ و بال عشق را شاهبال و شاهپر مي دانند/ (عقل در شرحش چو خر در گل بخفت // شرح عشق و عاشقي هم عشق گفت)/ بر هم زدن جهان از اين روست که کارهايي که عاقلانه به نظر مي رسد با ناکامي به پايان مي رسد، اما عشق همه ي موانع را از سر راه برمي دارد و به مقصد مي رسد
آرایه ها: تناسب در شعله و چراغ و افروزد /تناسب در برق و درخشيدن/ ایهام تضاد در عقل و غیرت /تناسب در شعله و چراغ با برق
واج آرایی:تکرار حرف «ر»و«د»و«ز»و آوای«gh»
معنی بیت: خرد مصلحت جو مایل بود که از آن درخش ایزدی چراغ خود را فروغی بخشد و سودی جوید ، برق رشک عشق تابان شد و شوری به پا کرد و جهان را دگرگون ساخت .
…………………………………………………………………….
4- مُدّعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دستِ غیب آمد و بر سینة نامحرم زد
موضوع بیت:شیطان (شیاطین با تیر شهاب از آسمان رانده می شوند)
مضمون بیت: (ابليس و عشق).
معنی واژگان: مدّعي: مقصود فرشته اي است که ادعا داشت که او از آتش است و آدم از خاک که رانده ي درگاه حق شد و «ابليس» و «شيطان» نام گرفت/ (بعضي مدعي را همان عقل مي دانند که در بيت قبل مطرح شد)/ تماشاگه راز: جايي که بتوان به «راز» پي برد/ مقصود از اين راز «عشق» است/ نامحرم: آن که رازدار نيست و نبايد از راز اطلاعي حاصل کند.
آرایه ها: تضاد در راز و نامحرم / دست بر سينه زدن کنایه از راندن و دور کردن/تناسب در دست و سینه /ترادف در غیب و راز /تناسب در مدعی و نامحرم
واج آرایی:تکرار آواي «t» و «d»وحروف«س»و«ر»
معنی بیت: عقل مصلحت اندیش به ادّعای رقابت با عشق خواست که در معرض اسرار غیب گام نهد ، دست نهان حق نمایان شد و بر سینۀ خرد که راز دار غیب نمی توانست باشد ، کوفت و او را دور کرد .
…………………………………………………………………
5- دیگران قُرعة قِسمَت همه بر عِیش زدند
دلِ غمـدیـدة ما بـود، که هـم بَرغَم زد
موضوع بیت:غم و شادی (عیش دنیا در برابر غم عشق قرار دارد)
مضمون بیت: (انسان و غم عشق).
معنی واژگان: ديگران: مقصود موجودات ديگر بجز انسان است/ قرعه زدن: نصيب شدن، قسمت شدن/ دل غمديده: دلي که دچار غم عشق شده بود/ هم: همچنين، باز هم، (بعضي «هم» را به معني غم مي دانند که با توجه به دل غمديده معلوم است که «هم» ادات تکرار و تأکيد است)./ غم عشق که غمي شيرين است به دنبال خود غمهاي ديگر مي آورد اما شيرين غم عشق همه ي آن غمها را محو مي کند/ غم عشق آمد و غمهاي دگر پاک ببرد – سوزني بايد کز پاي درآرد خاري
آرایه ها:جناس درغمدیده و غم /تضاد در عیش و غم
واج آرایی: تکرار حرف «د»و«ر»و «م»آوای«gh»
معنی بیت: جزدل محنت کشیدۀ ما که غم عشق را برگزید در صف عاشقان بلاکش در آمد ، دیگران بهرة مطلوب خود را در زندگی خوش و آسوده جستند .
……………………………………………………………….
6- جانِ عِلویِ هوسِ چاهِ زَنخدانِ توداشت
دست در حلقة آن زلفِ خَم اندرخَم زد
موضوع بیت:مشکلات راه سلوک (سالک از راه مشکلات به مقصد می رسد)
مضمون بیت: (رسيدن از کثرت به وحدت).
معنی واژگان: علوی : برین منسوب به علو ( به کسر اول و سکون دوم ) به معنی بلندی /
جان علوي: جاني که از عالم بالاست/ چاه زنخدان: فرورفتگي زيباي ميان چانه معشوق که مظهر زيبايي است و به علت کلمه ي «چاه» مناسبت دارد که با دست زدن به زلف درون اين چاه برود/ حلقه: متناسب با ريسماني است که با آن به قعر چاه مي روند و ضمناً «جعد» زلف را به ذهن متبادر مي کند/ خم اندر خم: پرپيچ و تاب.
آرایه ها: تناسب در زلف و حلقه و خم اندر خم / نوعی تضاد در چاه و علوي /تناسب در چاه و حلقه و خم اندر خم
واج آرایی: تکرار آواي» «t» و «d»وحروف«ن»و«ر»و«ل»و«خ»
معنی بیت: روح قدسی یا جان پاک می خواست که چاه ذقن تو را ببیند به کنایه یعنی خواستار وصال تو بود ، ناگزیر در چنبر گیسوی دراز شکن بر شکن تو دست آویخت ، مقصود آن که جان از جهان برین به جهان فرودین یا عالم کثرت آمد ، چه جان را در قالب تن برای عشق ورزی با تو آفریده اند .
………………………………………………………………..
7- حافِظ آن روز طَرب نامة عشقِ تو نِوِشت
کـه قَلَـم بـَر سَـرِ اسبابِ دلِ خُرّم زد
موضوع بیت: مشکلات راه سلوک (سالک از راه مشکلات به مقصد می رسد)
مضمون بیت: (غم عشق و شاديهاي ظاهري).
معنی واژگان: طربنامه: کتاب شادي/ قلم بر چيزي زدن: آن را از ميان بردن و محو کردن، از آن صرف نظر کردن/ اسباب: سببها، علتها، وسايل/ دل خرّم: دل شاد و مسرور
آرایه ها: تناسب در طربنامه و نوشتن و قلم زدن /تناسب در طرب نامه و دل خرّم./تناسب در سر و دل
واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ش»وآوای «t»و«ž»
معنی بیت: حافظ آن زمان نامۀ شادی فزای عشق تو را به نگارش آورد که بر سر و سامان دل شاد خود قلم محو کشید و به غم تو دل خوش کرد .