• *غزل 148*

1-  یارم چو قَدَح به دست گیرد

                             بازارِ بُـتـان شِـکـَست گیرد

2- هر کس که بِدید چَشمِ او گفت

                       کـو مُحـتَسِبی که مَست گیـرد

3- در بَحر فُتاده‌ام چو ماهی

                                 تا یار مَرا به شَست گیرد

4-در پاش فُتاده‌ام بـه زاری

                              آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

در پاش فُتاده‌ام بـه زاری

                            تا دوست مرا به دست گیرد

خُرّم دلِ او که همچو حافظ

                            جامـی ز مـَیِ اَلَـست گـیرد

5- خُرّم دلِ آن که همچو حافظ

                            جامـی ز مـَیِ اَلَـست گـیرد

*************************

وزن غزل: مفعول مفاعلن فعولن ( بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

1-  یارم چو قَدَح به دست گیرد

                             بازارِ بُـتـان شِـکـَست گیرد

 موضوع بيت: تجلی(تجلی محبوب حقیقی از رونق انداختن تمام جلوه هاست )

مضمون بيت: (معشوق مست).

معني واژگان: قدح: جام شراب/ بازار … شکست گيرد: رونق و جلوه ي … از ميان مي رود/ بُتان: زيبارويان

آرايه ها:نوعی تضاد در قدح و شکست / تناسب در بازار و شکست/ تناسب در بتان و شکست

واج آرايي:تکرار حروف «ب» و «د» و «ت»

معني بيت: هنگامي که معشوق من جام شراب به دست مي گيرد، بازار زيبارويان شکسته مي شود و از رونق و اعتبار مي افتد.

محصول بيت ــ وقتى يارم دست به قدح بزند يا قدح را به دست بگيرد بازار بتان شكست پيدا مى‌كند. يعنى بازار محبوبان ديگر رونق ندارد. يعنى محبوبان در مقابل يارم شكست مى‌خورند. خلاصه وقتى جانان ما شروع به باده‌نوشى مى‌كند، به قدرى حركات مقبول و مطبوع از خود نشان مى‌دهد كه محبوبان ديگر در مقابل او چون بتان ناتراشيده مى‌مانند كه هيچ‌كس اعتبارشان نمى‌كند.

………………………………………………………………..

2- هر کس که بِدید چَشمِ او گفت

                       کـو مُحـتَسِبی که مَست گیـرد

موضوع بيت: تجلی(تجلی جمالی چشم محبوب و تأثیر بر دیگران  )

مضمون بيت: (چشمان يار).

معني واژگان: محتسب: کسي که در شهرها امر به معروف و نهي از منکر کرده و بيش از همه افراد مست را مي گرفته و حد شرعي مي زده است.

آرايه ها: تناسب در چشم و مست /تضاد در  محتسب و مست

واج آرايي:تکرارحرف«ک»و«س»و«م»

معني بيت: هر بیننده که نگاه بر چشم مست یار افکند، گفت: نهی کنندة از منکر کجاست تا این مست را بازداشت کند.

………………………………………………………………

3- در بَحر فُتاده‌ام چو ماهی

                                 تا یار مَرا به شَست گیرد

موضوع بيت: عنایت (امید عنایت وصال)

مضمون بيت: (عاشق طالب اسارت معشوق).

معني واژگان: بحر: مقصود درياي عشق و شيفتگي است/ ماهي: مقصود عاشق حقيقي است (هر که جز ماهي ز آبش سير شد)/ شست: يکي به معني دام و ديگري به معني انگشت (با ذکر جزء و اراده ي کل يعني دست) و مقصود دام زيبايي يار است

آرايه ها: تناسب  در بحر و ماهي و شست / تناسب در بشست گیرد و فتاده ام /ایهام در شست

واج آرايي: تکرار آواي «h»و«آ»

معني بيت: خواجه خود را به ماهي و معشوق را به صيّاد و ماهي گير تشبيه کرده است و مي فرمايد: به اميد آنکه معشوق، مرا صيد کند و به دام اندازد، خود را هم چون ماهي در دريا انداخته ام؛ يعني براي جلب توجّه او به هر کاري دست زده ام.

محصول بيت ــ به پاى يار افتاده‌ام به زارى كه مرا با دست خود بگيرد و بلند كند. عادت بر اين است وقتى كسى به پاى شخصى بيفتد، آن شخص با دو دست خود سر او را كه به پايش افتاده است مى‌گيرد و بلندش مى‌كند. غرض خواجه هم از جمله تا يار مرا به دست گيرد همين است.

……………………………………………………………..

4-در پاش فُتاده‌ام بـه زاری

                              آیا بُوَد آن که دست گیرد؟

موضوع بيت: عنایت (امید عنایت وصال)

مضمون بيت: (خاکساري عاشق به اميد لطف معشوق).

معني واژگان: زاري: حالت زار و نزار/ بود آن که: ممکن است/ دست گيرد: کمک کند

آرايه ها:تضاد در پا و دست / تناسب در افتادن و زاري

واج آرايي:تکرار«د»

معني بيت: در پاي معشوق به گريه و زاري افتاده ام، به اين اميد که مرا ياري کند.

محصول بيت ــ به پاى يار افتاده‌ام به زارى كه مرا با دست خود بگيرد و بلند كند. عادت بر اين است وقتى كسى به پاى شخصى بيفتد، آن شخص با دو دست خود سر او را كه به پايش افتاده است مى‌گيرد و بلندش مى‌كند. غرض خواجه هم از جمله تا يار مرا به دست گيرد همين است.

…………………………………………………………….

5- خُرّم دلِ آن که همچو حافظ

                            جامـی ز مـَیِ اَلَـست گـیرد

موضوع بيت: حافظ و نوشیدن جام الستی

مضمون بيت: (حافظ مست الست).

معني واژگان: الست: روزي که ارواح موجودات در برابر حق صف کشيدند و خطاب «اَلستُ بِرَبِّکم» (= آيا من خداي شما نيستم) از جانب حق به گوش آنان رسيد و همگي پاسخ «بلي» (=بله) را دادند/ آن روز جام بلا (مي عشق سرمدي) را انسان نوشيد که آن را مي الست مي نامند/ خرّم: شاد و بانشاط

قواعد: می الست: اضافة تخصیصی،

آرايه ها:تناسب در خرم و دل /تناسب در جام و می و الست

واج آرايي: تکرار حرف «م»و«ی»

معني بيت: شاد دل آنکس باد که مانند حافظ پیاله ای از می عشق که روز ازل به آدمی دادند، بنوشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا