- *غزل 136*
1- دست در حَلقة آن زلفِ دوتا نتوان کرد
تَکـیه بر عَهـدِ تـو و بادِ صبا نتوان کرد
2- آن چه سعی است من اندر طَلَبَت بِنمایم
این قَـدَر هسـت که تغییرِ قَضا نتوان کرد
دامنِ دوست به صَد خونِ دل افتاد به دَست
بـه فُسـونی که دمد خَصم، رها نتوان کرد
3- دامنِ دوست به صَد خونِ دل افتاد به دَست
بـه فُسـوسی که کـند خَصم، رها نتوان کرد
عارِضَـش را بـه مـَثَل ماهِ فلک نتوان گفت
نسبتِ یار به هر بی سر و پا نتوان کرد
4- عارِضَـش را بـه مـَثَل ماهِ فلک نتوان گفت
نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد
5- سَرو،بالای من آن گه که درآید به سَماع
چه مَحَل جامة جان را که قَبا نتوان کرد؟
6- نَـظَـرِ پاک تـوانـد رُخِ جـانـان دیـدن
که در آیینه نَظَر جز به صفا نتوان کرد
7- مشکلِ عشق نه در حوصلة دانشِ ماست
حلِّ این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد
8- غـیرتم کُشـت که محبوبِ جهانی لیکَن
روز و شب عَربده با خلقِ خدا نتوان کرد
چه بگویم که تو را نازکیِ طَبعِ لطیف
تا به حـدّیست که آهسته دعا نتوان کرد
9- من چه گویم که تو را نازکیِ طَبعِ لطیف
تا به حـدّیست که آهسته دعا نتوان کرد
10- بجز اَبرویِ تو محرابِ دلِ حافظ نیست
طاعتِ غیـر تو در مَذهَبِ ما نتوان کرد
************************************ وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان(بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1- دست در حَلقة آن زلفِ دوتا نتوان کرد
تَکـیه بر عَهـدِ تـو و بادِ صبا نتوان کرد
موضوع بیت: وصل و هجران(وصال دوراز دسترس)
در راه عشق نومیدی از وصال محبوب حالت قبض است. (کسی را به غیب هویت راه نیست.)
مضمون بیت: نوميدي در رسيدن به معشوق و عدم اعتماد بر پيمان او.
معنی واژگان:حلقه: پيچ و تاب زلف/ زلف دوتا: زلف خميده، زلف پرپيچ و تاب، گيسويي که در دو طرف چهره ي معشوق قرار دارد/ تکيه کردن: اعتماد کردن/ عهد: پيمان، قرار/ باد صبا: بادي که از شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر عاشقان است/ اشاره اي دارد به يکي از ابيات منسوب به علي عليه السلام: دَع ذِکرَهُنَّ فَما لَهُنَّ وَفاءُ- ريحُ الصّبا و عُهُودُهُنَّ سِواءِ (از زيبارويان ياد مکن که در آنها وفاداري نيست. باد صبا و پيمانهاي آنان يکسان است)
آرایه ها: تناسب در حلقه و زلف دو تا / صنعت جمع در مصراع دوم هست که عهد يار و باد صبا در يک خصلت مشترکند (عدم اعتماد بر آنها)
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها. حرف «ل» در مصراع اول
معنی بیت: دست ما بچنبر آن گیسوی شکن برشکن و خم یافته نتواند رسید، بر پیمان تو و باد بهاری اعتماد نشاید، مقصود آنست که عهد تو چون باد صبا ثبات و قراری ندارد.
…………………………………………………………………..
2- آن چه سعی است من اندر طَلَبَت بِنمایم
این قَـدَر هسـت که تغییرِ قَضا نتوان کرد
موضوع بیت: توفیق(بی توفیق سالک به هیج جا نمی رسد)
مضمون بیت: کوشش در مقابل قضا و قدر.
معنی واژگان:سعي: کوشش/ طلب: جستجو، خواستن/ اين قدر هست: آنچه مسلم است با اشاره به قدر که اجراي حکم خدايي (= قضا) است/ قضا: حکم خدايي
آرایه ها: تناسب در سعي و طلب /تناسب در قدر و قضا
واج آرایی: تکرار حروف «ت» و «ن»
معنی بیت: هر کوششی که باشد برای رسیدن به وصال تو خواهم کرد، اما این مقدار مسلم است که احکام کلی آسمان(مانند حکم مرگ و زندگی) تغییر پذیر نتواند بود و بر همه یکسان جاری میگردد.
…………………………………………………………………
3- دامنِ دوست به صَد خونِ دل افتاد به دَست
بـه فُسـوسی که کـند خَصم، رها نتوان کرد
موضوع بیت: وصل و هجران (پایداری در راه وصال.)
مضمون بیت: وصال دوست و اصرار در دوام اين وصال.
معنی واژگان: خون دل: غم و غصه و اندوه و رنج/ فسوس: مخفف افسوس؛ استهزا و ريشخند، جور و جفا/ خصم: دشمن، رقيب (به معني امروزي)
آرایه ها: تناسب در دامن و به دست افتادن / نوعی تضاد در به دست افتادن و رها کردن / نوعی جناس در دوست و دست / تضاد در دوست و خصم /دامن به دست افتادن کنایه از وصال.
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ک» و «ن» و آواي «s»
معنی بیت: با رنج بسيار دست ما به دامن دوست رسيد و آن را با تمسخر و سرزنش دشمن رها نمي کنيم.
محصول بيت ــ دامن وصل دوست با صد خون دل يعنى با صد گونه مشقت بهدست افتاد. پس در اثر ظلم خصم يعنى رقيب نمىشود از دست رها كرد. يعنى وقتى دامن وصال دوست بهدست آمده ديگر با جفاى رقيب نمىشود آن را ترك كرد. زيرا با آسانى كه بهدست نيامده بلكه با سعى و جديت و صد خون جگر بهدست آمده است.
…………………………………………………………………..
4- عارِضَـش را بـه مـَثَل ماهِ فلک نتوان گفت
نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد
موضوع بیت:خداوند بی مثل و مانند
مضمون بیت: چهره ي دوست.
معنی واژگان: عارض: صورت، چهره/ به مثل: براي مثال، مثلاً/ بي سر و پا: يکي به معني فرد بي ارزش و پست و ديگري آنچه سر و پا ندارد مثلاً ماه که مدوّر است يعني نه سري دارد و نه پايي.
آرایه ها: تشبيه تفضيل و مضمر در برتري دادن معشوق و چهره ي او بر ماه/ تناسب در عارض و ماه / تناسب در ماه و فلک/تناسب در ماه و بی سر و پایی /تضاد در ماه و سرو پا /تکرار ملیح نتوان/ ایهام در بي سر و پا
واج آرایی: تکرار آواهاي «s» و حروف «ب» و «م»
معنی بیت: چهرة وی را همتای ماه آسمان نتوان خواند، چه جمال یار والاتر از آنست که با هر خوار و زبونی سنجیده شود.
……………………………………………………………….
5- سَرو،بالای من آن گه که درآید به سَماع
چه مَحَل جامة جان را که قَبا نتوان کرد؟
موضوع بیت: تجلی(تجلی جمال محبوب و مقام فنا برای عارف.)
مضمون بیت: رقص معشوق و بي ارزشي جان عاشق در اين هنگامه.
معنی واژگان: سرو بالا: معشوقي که قدش چون سرو بلند و موزون است/ سماع: رقص و آواز و پايکوبي، رسمي در ادب صوفيان، در اين ادب صوفيانه گاهي صوفيان که به هيجان مي آمدند جامه ي خود را از گريبان به پايين مي دريدند و اين عمل را جامه قبا کردن مي گفتند، زيرا قبا جامه اي است که جلو آن باز است و با دکمه هايي بسته مي شود/ چه محل: محلي ندارد، جايگاهي ندارد، ارزشي ندارد.
قواعد: جامه ي جان: اضافه ي تشبيهي است که جان به جامه تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در سرو بالا و سماع /تناسب در جامه و قبا/تناسب در سرو بالا و قبا.
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ج» در مصرع دوم و «س»
معنی بیت: آن زمان که یار سهی قامتم دست افشانی و پای کوبی آغازد پیراهن جان چه قدر و بهایی دارد که آن را از وجد چاک چاک نمیکنی، مقصود آنکه باید جامة جان را در حال سماع دوست چاک زد و پاره کرد.
………………………………………………………………..
6- نَـظَـرِ پاک تـوانـد رُخِ جـانـان دیـدن
که در آیینه نَظَر جز به صفا نتوان کرد
موضوع بیت: پاکی و آلودگی در برابر هم(برای دیدن پاک باید پاک بود)
مضمون بیت: مقصود از آيينه همان دل است. دل باصفا و جلوه ي يار.
معنی واژگان: مقصود از اين نظر پاک: نظر دل است نه نظر عاشق/ جانان: معشوق/ صفا: صاف و بي غبار و کدورت.
آرایه ها: تناسب در نظر و ديدن /تناسب در آيينه و صفا / تناسب در پاک و صفا و آيينه/تناسب در رخ با آیینه /تناسب در نظر با رخ/ ترادف در نظر و دیدن /تکرارملیح « نظر»
واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ر» و آوای «z»
معنی بیت: چشمی که از آلایش دور باشد شایستة دیدار چهرة یارست، چه در آیینة رخسار جانان جز با صفای دل و پاکی جان نگاه نتوان کرد.
……………………………………………………………….
7- مشکلِ عشق نه در حوصلة دانشِ ماست
حلِّ این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد
موضوع بیت: علم حصولی و شهودی در برابر هم
مضمون بیت: عشق و دانش.
معنی واژگان: حوصله: در اصل چينه دان مرغ است، اما معني دوم آن حيطه فکري و قدرت انديشه است.
آرایه ها: مقصود از فکر خطا همان دانش است که در مقابل عشق که انديشه درست است حالت تضاد دارد و مقصود از نکته هم مشکل عشق است/ تناسب در دانش و فکر خطا
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ش»
معنی بیت: مسئلة دشوار عشق از وسع و تاب علم محدود ما افزون است حل این مشکل با اندیشة ناصواب ما امکان پذیر نتواند بود.
…………………………………………………………………
8- غـیرتم کُشـت که محبوبِ جهانی لیکَن
روز و شب عَربده با خلقِ خدا نتوان کرد
موضوع بیت: غیرت(غیرت عاشقی.)
مضمون بیت: غيرت محدود.
معنی واژگان: غيرت: احساس بيگانگي معشوق با عاشق از ديدگاه عاشق، حميّت/ محبوب: معشوق، مورد حبّ و دوستي/ عربده کردن: نزاع و جنگ و دعوا کردن/ جهان و خلق خدا: جهانيان
آرایه ها:تضاد در روز و شب /تناسب در کشتن و عربده زدن / تناسب در جهان و خلق
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «خ»
معنی بیت: رشک عاشقانه مرا هلاک کرد که ترا همة جهانیان دوست دارند. اما چه کنم که برای فرو نشاندن آتش غیرت نمیتوان با یکایک آفریدگان خدا به ستیزه برخاست.
……………………………………………………………….
9- من چه گویم که تو را نازکیِ طَبعِ لطیف
تا به حـدّیست که آهسته دعا نتوان کرد
موضوع بیت: عشق (معشوق و طبع نازک او )-ادب(ادب عاشق در برابر معشوق.)
مضمون بیت: سکوت عاشق و دليل آن.
معنی واژگان:طبع لطيف: سرشت بالطافت و ظرافت/ تا به حدّي است: به اندازه اي است.
قواعد: من چه گويم: استفهامي در معني منفي است (استفهام انکاری) يعني من نمي توانم سخني بگويم.
آرایه ها: تضاد در دعا و آهسته
واج آرایی:تکرار آواي «t» و حروف «ک» و «گ» و «س» در مصراع دوم.
معنی بیت: سخنی بر زبان نمی آورم، چه لطافت طبع نازک تو چندان است که تحمل شنیدن دعای آهسته مرا نداری تا چه رسد بسر گذشت من.
…………………………………………………………………..
10- بجز اَبرویِ تو محرابِ دلِ حافظ نیست
طاعتِ غیـر تو در مَذهَبِ ما نتوان کرد
موضوع بیت: اولیای الهی(اولیای الهی تنها به او توجه دارند)
معنی واژگان: محراب: جايگاه عبادت در مساجد که شعرا ابروي يار را به خميدگي بالاي آن تشبيه مي کنند/ مذهب: مقصود مذهب رندي و عاشقي است.
آرایه ها: ابرو و محراب تشبيه مضمر دارند/ تناسب در محراب و طاعت و مذهب
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آوای «t»
معنی بیت: قبلة دل حافظ تنها محراب ابروی هلالی تست، در آیین ما عاشقان بکاری جز پرستش محبوب نشاید پرداخت