- *غزل 134*
بُلبُلی خونِ جِگَر خورد و گُلی حاصِل کرد
بادِ غیرت به صَدَش خار پَریشان دل کرد
1- بُلبُلی خونِ دلی خورد و گُلی حاصِل کرد
بادِ غیرت به صَدَش خار پَریشان دل کرد
2- طوطی ای را به خیالِ شَکَری دل خوش بود
ناگَهَـش سِیـلِ فَنا نقـشِ اَمَـل بـاطـل کرد
قُـرَّهُ العـِینِ من آن میـوة دل یادَش باد
که خود آسان بِشُد و کارِ مرا مُشکِل کرد
3- قُـرَّهُ العـِینِ من آن میـوة دل یادَش باد
که چه آسان بِشُد و کارِ مرا مُشکِل کرد
4- سـاروان بارِ مَن افتاد خـُدا را مَدَدی
که امیدِ کرمم همره این مَحمِل کرد
5- رویِ خاکـیّ و نَمِ چَشمِ مـرا خوار مَدار
چرخِ فیروزه طَربخانه از این کَهگِل کرد
6- آه و فریاد که از چَشمِ حَسودِ مَهِ چرخ
در لَحد ماهِ کمان ابرویِ من منزل کرد
7- نَزَدی شاه رُخ و، فوت شد امکان حافظ
چـه کُنَـم؟ بازی ایـّام مـرا غـافـل کرد
*******************************
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان(بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1- بُلبُلی خونِ دلی خورد و گُلی حاصِل کرد
بادِ غیرت به صَدَش خار پَریشان دل کرد
موضوع بیت: غیرت (غیرت معشوقی)
مضمون بیت: تأثر از مرگ فرزند/ باد غيرت حق.
معنی واژگان:بلبل: يکي به معني حقيقي آن است، و ديگري استعاره است براي شاعر يعني حافظ/ خون دل خوردن: رنج و زحمت کشيدن/ گل: يکي به معني حقيقي خود يعني گل سرخ، و ديگري استعاره است از فرزند شاعر که در نوجواني ناکام از جهان رفته است و اين غزل را حافظ در مرگ او سروده است/ حاصل کرد: به دست آورد، پرورش داد/ باد غيرت: غيرت در اينجا مقصود غيرت حق است که دلبندي شاعر به فرزند را برنتابيده است و فرزند را از دست او گرفته است/ صد: علامت کثرت/ خار: مقصود رنج و مصيبت است/ پريشان دل: ناراحت و غصه دار/ استعمال ترکيب پريشان دل بسيار ظريف و زيرکانه است يکي اشاره به پريشان شدن گل با باد است ولي قسمت دوم ترکيب نشان مي دهد که اين پريشان دلي مربوط به بلبل است
قواعد: باد غیرت اضافه ی تشبیهی است.
آرایه ها :تناسب در بلبل و گل و باد / تضاد در گل و خار /تناسب در خار و پریشان /ایهام در بلبل/ ایهام در گل
واج آرایی: تکرار حرف «ي» و «ب»و «د»
معنی بیت: بلبلی رنج بسیار کشید و گلی بدست آورد. تندباد قهر و رشک روزگار با نیش صد خار محنت دل او را خسته و مشوش کرد؛ گویا حافظ این غزل را در مرثیة فرزند ناکام خود ساخته است.
…………………………………………………………………..
2- طوطی ای را به خیالِ شَکَری دل خوش بود
ناگَهَـش سِیـلِ فَنا نقـشِ اَمَـل بـاطـل کرد
موضوع بیت: غیرت (غیرت معشوقی)
عارف به هرچه خدا بخواهد تن در می دهد. «خدا کشتی آن جا که خواهد برد/مگر ناخدا جامه بر تن دهد »(سعدی)
مضمون بیت: شاعر و فناي آرزوها.
معنی واژگان: شکر: يکي از خوراکهاي دلپذير طوطي شکر است / نقش امل: تصوير آرزو/ باطل کرد: از ميان برد.
قواعد: سيل فنا: فنا و نيستي به سيل تشبيه شده است.(اضافه تشبیهی) همچنین است نقش امل .
آرایه ها: طوطيي: استعاره است از خود شاعر به علت سخنگوئي او/ تناسب در طوطي و شکر / شکر: استعاره است از فرزند شاعر.
واج آرایی: تکرار حروف «ل» و «ش» و «ش» و «خ» و «ن»
معنی بیت: دل طوطی ای به تصور رسیدن به شکر شاد بود، ناگهان سیل نیستی نقش آرزوی وی را ناچیز کرد.
…………………………………………………………………..
3- قُـرَّهُ العـِینِ من آن میـوة دل یادَش باد
که چه آسان بِشُد و کارِ مرا مُشکِل کرد
موضوع بیت: حافظ(حافظ در غم مرگ فرزند )
مضمون بیت: مرگ فرزند و رنج شاعر.
معنی واژگان: قرة العين: نور چشم/ ميوه ي دل: ثمره ي دل و جان/ يادش باد: يادش به خير باد/ بشد: رفت، از دست رفت.
آرایه ها: قرة العين: استعاره است از فرزند عزيز/تضاد در آسان و مشکل /جناس در ياد و باد
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ک» و «م»
معنی بیت: نور چشم من ثمرة دلم خاطره اش فراموش مباد که سخت آسان بسرای جاوید رفت و به راحت رسید و مرا گرفتار رنج جدایی ساخت.
…………………………………………………………………..
4- سـاروان بارِ مَن افتاد خـُدا را مَدَدی
که امیدِ کرمم همره این مَحمِل کرد
موضوع بیت: عنایت (انتظار عنایت از پیران راه برای رسیدن به مقصود)
مضمون بیت: توسّل به ساربان کاروان زندگي.
معنی واژگان: ساروان: ساربان، راهنماي کاروان/ مدد: کمک/ کرم: بخشش و بزرگواري/ محمل: کجاوه
آرایه ها: تناسب در ساروان و بار و افتادن و همره و محمل /تناسب در خدا و اميد و کرم
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «د» و «ک» و «م» در مصرع دوم آوای «آ»
معنی بیت: ای نگاهبان کاروان بارم بر زمین افتاد، برای رضای خدا مرا یاری کن، چه امید کرم و بزرگواری تو مرا با این کاروان، همسفر کرد؛سعدی گوید:
یار بار افتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران و بر بستند بار خویش را
…………………………………………………………………..
5- رویِ خاکـیّ و نَمِ چَشمِ مـرا خوار مَدار
چرخِ فیروزه طَربخانه از این کَهگِل کرد
موضوع بیت: گریۀ عاشق(خمیر مایۀ عالم از گریۀ عاشق است)
مضمون بیت: شادي فلک بنيانش غم و اندوه ماست.
معنی واژگان: روي خاکي: چهره ي گردآلود/ نم چشم: اشک/ خوار مدار: حقير مشمار/چرخ فيروزه: فلک آبي رنگ/ طربخانه: خانه ي شادي و مجلس شادماني/ کهگل: کاه گل، يکي از مصالح ساختماني در زمان قديم، براي ساختن خانه.
آرایه ها: در بيت پارادوکس هست/ تناسب در خاک و خانه و کهگل/ تناسب در مدار و چرخ فيروزه /تضاد در خاک و نم /تضاد در نم و کهگل /تضاد در خاک و کهگل با چشم/تناسب در فیروزه با نم چشم /ایهام جناس در خوار با مدار
واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «م» و «ر»
معنی بیت: در چهرة غبار آلوده و اشک دیدة من بخواری منگر که فلک لاجوردی خانة شادی را در آسمان از این کاهگل که از نم چشم و گرد رخسار منست، ساخته است.
…………………………………………………………………..
6- آه و فریاد که از چَشمِ حَسودِ مَهِ چرخ
در لَحد ماهِ کمان ابرویِ من منزل کرد
موضوع بیت: حافظ(حافظ و غم مرگ فرزند.)
مضمون بیت: تأسف از مرگ فرزند.
معنی واژگان: آه: نشانه ي افسوس است/ فرياد: نشانه ي اعتراض است/ از چشم: از چشم زخم/ حسود: رشک برنده، حاسد (البته در بيت حسود صفت چشم است و معني حقيقي اين است که از چشم زخم حسودانه ي ماه فلک)/ چرخ: فلک/ لحد :(که در عربي لَحد تلفظ مي شود)، قسمت تنگ قبر و اصطلاحاً به کلّ قبر گفته مي شود/ ماه کمان ابرو: مقصود فرزند زيبا و کمان ابروي شاعر است.
آرایه ها: تناسب در چشم و کمان ابرو / نوعی تناسب و تضاد د ر مه چرخ و ماه … من/ترادف ملیح در آه و فریاد /نوعی جناس در مه و ماه/ایهام جناس در من و منزل
واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ن» و آوای «ـِـ»
معنی بیت: دریغ و درد که از چشم زخم و آسیب ماه فلک مه رخسار هلال ابروی من در نهانخانه خاک نهان گردید و جای گزید.
…………………………………………………………………..
7- نَزَدی شاه رُخ و، فوت شد امکان حافظ
چـه کُنَـم؟ بازی ایـّام مـرا غـافـل کرد
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: افسوس به جهت از دست رفتن امکانات.
معنی واژگان: شاه رخ زدن: از موقعيت استفاده کردن (اصطلاح بازي شطرنج)/ فوت شدن امکان: از دست رفتن امکانات/ بازي: اشاره است به بازي شطرنج، با معني اصلي که بازي روزگار براي بي خبر نگاه داشتن بشر است/ غافل: بيخبر، عافلگير
آرایه ها: تناسب در شاه رخ زدن و بازي
واج آرایی:تکرار حرف «م» و آوای «z»
معنی بیت: ای حافظ، با کشت دادن بحریف رخ او را در بازی نزدی و مجال از دست رفت، چه می توان کرد نیرنگ روزگار مرا بغفلت و بیخبری گرفتار ساخت؛ در این بیت صنعت التفات از مخاطب(نزدی) بمتکلم (چکنم) مراعات شده و مرجع هر دو ضمیر حافظ است.