• * غزل 117*

1- دلِ ما بِدورِ رویَت ز چمن فَراغ دارد

که چو سَرو پای بَندَ ست و چو لاله داغ دارد

به جُزآن کمانِ ابرو نَکشیددل به هیچَم

که درونِ گوشه گیران ز جهان فَراغ دارد

2- سرِ ما فرو نیاید به کمانِ ابرویِ کس

که درونِ گوشه گیران ز جهان فَراغ دارد

3- ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زَنَد دم

تو سیاهِ کَم بَها بین که چه در دِماغ دارد

4- به چمن خُرام و بنگر، برِ تختِ گل که لاله

به نَدیمِ شاه مانَد که به کف اَیاغ دارد

5- شبِ ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن

مگر آن که شمعِ رویت به رَهم، چِراغ دارد

شَبِ تیره چون سَرآرام رَهِ پیچ پیچِ زُلفَش

مَگَرآن که عکسِ رویَش به رَهَم چراغ دارد

من و شمعِ صبحگاهی سِزَد اَر به خودبگرییم

که بسوختیم و از ما بُتِ ما فَراغ دارد

6- من و شمعِ صبحگاهی سِزَد اَر به هم بگرییم

که بسوختیم و از ما بُتِ ما فَراغ دارد

7- سَزَدم چو ابرِ بهمن که بر این چمن بگریم

طَرَب آشیانِ بلبل بنگر که زاغ دارد

*به فُروغِ چِهره زُلفَت رَهِ دِل زَنَد همه شب

چه دلاوراست دزدی که به شب چراغ دارد

 8 – سَرِ درسِ عشق دارد دلِ دردمندِ حافظ

که نه خاطِرِ تماشا نه هَوایِ باغ دارد

*******************************

وزن غزل: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن( بحر رمل مثمن مشکول)

1- دلِ ما بِدورِ رویَت ز چمن فَراغ دارد

         که چو سَرو پای بَندَ ست و چو لاله داغ دارد موضوع بیت: آزادگی(اولیاء خوف و حزن ندارند)

مضمون بیت:دل عاشق و چهره ي معشوق و بي نيازي عاشق به تفرج در باغ

معنی واژگان:دور رويت: زماني که چهره ي تو جلوه گر است با ايهام به اين که معني آن اطراف چهره و قرص صورت است،و به معنای دوران نیز هست / چمن: باغ/ فراق دارد: آسوده و راحت است و احتياجي به آن ندارد/ پاي بند: پا در گل/ داغ دارد: شعرا به جهت سرخي شديد وسط لاله آن را داغدار مي نامند

آرایه ها:تناسب در چمن و سرو و لاله /تضاد در چمن و سرو / نوعی تضاد در روی و پای /تضاد در سرو و لاله /ایهام جناس در فراغ و داغ /تضاد در فراغ و پای بندی

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«چ»و«د»و آوای«آ»

معنی بیت: دل ما در دوران تجلی حسن تو از باغ و گلشن بی نیاز است و به چمن نمی رود چه مانند سرو لب جوی پای بند غم عشق است و چون لاله داغ هوای تو بر دل دارد.

………………………………………………………………..

2- سرِ ما فرو نیاید به کمانِ ابرویِ کس

که درونِ گوشه گیران ز جهان فَراغ دارد

 موضوع بیت: آزادگی (نیازمند معشوق از دو جهان بی نیاز است  )

مضمون بیت: عشق وفادار.

معنای واژگان: فراغ: آسودگي، عدم پاي بندي

قواعد: کمان ابرو: اضافه ي تشبيهي است که ابرو به کمان تشبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در ابرو و گوشه /تناسب در سر و ابرو /تناسب در  درون و فراغ /تناسب در گوشه و جهان /ایهام جناس در کمان و جهان /نوعی تضاد در درون و جهان

واج آرایی:تکرار حروف«ی»و«گ»وآوای«an»

معنی بیت: ما سر تسلیم در برابر خم ابرو و چین پیشانی کسان فرود نمی آوردیم،چه دل خلوت نشینان کوی محبت از عالم و عالمیان پرداخته است و نیاز خود را تنها به در گاه بی نیازی عرضه می کند.

…………………………………………………………………..

3- ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زَنَد دم

تو سیاهِ کَم بَها بین که چه در دِماغ دارد

موضوع بیت: ترجیح صفات معشوق ازلی بر معشوقان مجازی

مضمون بیت: زلف معشوق و بنفشه.

معنی واژگان:تاب دارم: خشمگين هستم/ زند دم: سخن مي گويد/ سياه کم بها: غلام سياهي که ارزش او کم است (منظور همان بنفشه است)/ دماغ: مغز، سر، جاي تفکر و انديشه/

قواعد:

آرایه ها:تناسب در بنفشه و زلف سياه و تاب / در کلمه ي «تاب» به معني خشم و هم به معني پيچ و تاب زلف (ايهام) است

واج آرایی:تکرار حروف«د»و«ز»و«ب»

معنی بیت: از دست بنفشه خشمگینم و بر خود می پیچم که ادعای همانندی با زلف یار را دارد.بنگر که این سیه چهرۀ ارزان بها چه غرور و سودای باطلی در سر می پرورد.

…………………………………………………………………..

4- به چمن خُرام و بنگر، برِ تختِ گل که لاله

به نَدیمِ شاه مانَد که به کف اَیاغ دارد

موضوع بیت: تجلی (تماشای تجلی محبوب)

مضمون بیت: لاله و تشبيه آن به جام شراب.

معنی واژگان:چمن: باغ/ خرام: برو، قدم بزن/ نديم: همنشين، مصاحب/ ماند: شبيه است/ اياغ: جام شراب، ساغر

قواعد:. تخت گل: تخت پادشاهي مانند گل، گل به شاه تشبيه شده است ( استعارۀ مکنیه)

آرایه ها:تناسب در چمن و گل و لاله / تصوير زيبايي که لاله به جام شراب تشبيه شده است.

واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«خ»و«گ»

معنی بیت: نازان و خرامان به گلزار برو و ببین که در پیش سلطان گل لاله جام بر دست مانند حریف مجلس بزم یا هم پیاله ای ایستاده است.

…………………………………………………………………..

5- شبِ ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن

مگر آن که شمعِ رویت به رَهم، چِراغ دارد

موضوع بیت: هدایت (طلب هدایت از فروغ تجلی الهی )

مضمون بیت: انتظار ديدن چهره ي معشوق.

معنی واژگان:ظلمت: تاريکي، مقصود از شب ظلمت، فراق معشوق است که مانند شبي تاريک است.

قواعد: شمع رويت: اضافه ي تشبيهي است که چهره ي معشوق به شمع نوراني تشبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در شب و ظلمت و شمع و چراغ /تناسب در بيابان و رسيدن و راه /تضاد در ظلمت و شمع /تضاد در  شب و چراغ  /تضاد در شب و شمع /ایهام جناس در بیابان و توان

واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«ر»

معنی بیت: در اين شب تاريک و بياباني که در پيش است، به کجا مي توان رسيد؟ مگر آنکه اي معشوق، چهره ي زيبا و درخشان تو چراغ راهم بشود و مرا به مقصد برساند.

شبِ تار است و رهِ واديِ اَيمن در پيش

آتشِ طور کجا؟ مَوعدِ ديدار کجاست؟

(غزل 2 / 19)

در اين شبِ سياهم گم گشت راهِ مقصود

از گوشه اي برون آي اي کوکبِ هدايت

(غزل 6 / 94)

محصول بيت ــ شب تاريك و راه در بيابان، به كجا مى‌شود راه برد، يعنى شب تاريك هجران و در بيابان فراق جانان به كجا مى‌توان رسيد. يعنى با اين وضع كى مى‌شود به مقصد رسيد مگر اين‌كه شمع روى جانان سر راهم چراغ وصال بدارد، يعنى آن وقت وصول به مراد امكان دارد كه شمع رويش تجلى كند و چراغ وصال سر راهم بگيرد و هدايتم نمايد.

…………………………………………………………………..

6- من و شمعِ صبحگاهی سِزَد اَر به هم بگرییم

که بسوختیم و از ما بُتِ ما فَراغ دارد

 موضوع بیت: حدیث فراق

مضمون بیت: عاشق و شمع صبحگاهي و بي اعتنايي معشوق.

معنی واژگان:شمع صبحگاهي: شمعي که از سر شب تا صبح سوخته است و اکنون که صبح شده است ديگر به او اعتنايي نمي شود، يعني به او احتياجي نيست/ سزد: شايسته است/ به هم: با هم/ بت ما: محبوب ما/ فراغ دارد: آسوده خاطر است، بي خبر است، اعتنايي ندارد

آرایه ها:تناسب در شمع و گريستن و سوختن /تناسب در شمع و صبحگاه /تضاد در گریه و فراغت /تکرار ملیح ما

واج آرایی:تکرارآوای«s»و حرف«گ»و«ب»و«م»

معنی بیت: خواجه در اين بيت به دردي اشاره دارد که بي خود و شمع مشترک است و آن درد فراق از معشوق زيباروي خود است. امّا بت شمع کيست؟ بايد گفت که در قديم شمع را از موم مي ساختند و سپس آن را از عسل که بت شيرينش بود، جدا مي کردند و بعد از اين جدايي بود که شمع پيوسته در فراق مي سوخت و اشک مي ريخت. خواجه در جاي ديگر مي فرمايد:

جدا شد يارِ شيرينت، کنون تنها نشين اي شمع

که حکمِ آسمان اين است، اگر سازي وگر سوزي

(غزل 10 / 454)

شايسته است که من و شمع سحري از فراق معشوق به حال خود گريه کنيم، زيرا در اين درد عشق سوختيم و يار هم چنان به ما بي توجّه است.

محصول بيت ــ اگر من و شمع سحرى با هم گريه كنيم خيلى بجا و شايسته است زيرا سوختيم اما بتمان از ما بى‌خبر است يعنى به سوختن ما اهميت نمى‌دهد و سر آسوده دارد.

………………………………………………………………….

7- سَزَدم چو ابرِ بهمن که بر این چمن بگریم

طَرَب آشیانِ بلبل بنگر که زاغ دارد

موضوع بیت: غیرت (غیرت عاشقی به خاطر اینکه زاغ جای بلبل نشسته است)

مضمون بیت: (ناشايستگان به جاي شايستگان).

معنی واژگان: سزدم: براي من شايسته است/ چمن: باغ، مقصود اين دنياست/ طرب آشيان: آشياني که در آن شادابي و نشاط کم است.

قواعد: طرب آشیان: اسم مرکب

آرایه ها:تضاد در بلبل و زاغ / تناسب در ابر و چمن و گريستن و آشيان و بلبل /تضاد در طرب و گریه /نوعی جناس در بهمن و چمن

واج آرایی:تکرار حرف «ب» و«ن»و«م»

معنی بیت: سزاوار است که مانند ابر بهمنی برین گلزار سرشک افشانم چه لانۀ شادی هزار نغمه سرا به دست زاغ ناخوش آوا افتاده است و به استعاره مقصود آنست که مشتی ناسزایان بر مسند شایستگان تکیه زده اند.

…………………………………………………………………..

 8 – سَرِ درسِ عشق دارد دلِ دردمندِ حافظ

که نه خاطِرِ تماشا نه هَوایِ باغ دارد

موضوع بیت: عشق(عاشق تنها تمنای خلوت معشوق دارد)

مضمون بیت: حافظ و درس عشق.

معنی واژگان:سر، قصد/ خاطر: فکر/ تماشا: گردش/ هوي: هوس، عشق

آرایه ها: تناسب در سر و خاطر و هوي و عشق /تناسب در عشق و دل و دردمند/تکرارملیح نه/تناسب در دل و هوی

واج آرایی:تکرار حروف «ر»و«د»و«س»وتکرارآوای«آ»در مصرع دوم

معنی بیت: دل عاشق و دردمند حافظ آرزوي آن دارد که درس عشق بخواند و عاشق شود، زيرا ديگر خيال رفتن به باغ و گردش در آن را که آشيانه ي کلاغان شده است، ندارد.

محصول بيت ــ دل دردمند حافظ آرزوى درس عشق دارد، يعنى آرزوى خواندن درس عشق مى‌كند. خلاصه در آرزوى عاشق شدن مى‌باشد. به همين جهت است كه نه به فكر تماشا و گردش است و نه هوس باغ مى‌كند زيرا درس عشق تماشاى باغ و بوستان لازم ندارد بلكه باغ و بوستان عاشق، كوى جانان است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا