• *غزل 114*

1-  هُمایِ اوجِ سعادت به دامِ ما اُفتَد

                         اگـر تـو را گُذَری، بر مُقامِ ما افتد

هُمایِ بُرجِ سعادت به دامِ ما اُفتَد

                         اگـر تـو را گُذَری، بر مُقامِ ما افتد

2-  حُـباب وار بَـراَنـدازَم از نَشـاط کُلاه

                      اگر زِ رویِ تو عَکسی به جامِ ما افتد

شبی که ماهِ مُراد از اُفُق طلوع کُنَد

                       بـُوَد که پَـرتُوِ نـوری به بامِ ما افتد

3-  شبی که ماهِ مُراد از اُفُق شود طالِع

                       بـُوَد که پَـرتُوِ نـوری به بامِ ما افتد

4-  به بارگاهِ تو چون باد را نَباشد بار

                      کـِـی اتّفـاق، مـَجالِ سلامِ ما افتد

مُلوک را چو رَهِ خاکبوسِ این در نیست

                      کـِـی اتّفـاقِ مـَجالِ سلامِ ما افتد

چو جان فِدای لَبَت شد، خیال می‌بستم

             کـه قطـره‌ای زِ زُلالَـش بـه کام ِما افتد

5-  چو جان فِدای لبش شد، خیال می‌بستم

             کـه قطـره‌ای زِ زُلالَـش بـه کام ِما افتد

6-  خیالِ زلفِ تو گفتا که جان وَسیله مَساز

              کـز ایـن شِـکار فَـراوان بـه دامِ ما افتد

7-  به ناامیدی از این در مَرو بِزَن فالی

                      بـُوَد که قُـرعة دولَت به نامِ ما افتد

زِ خاکِ کویِ تو هَر دَم که دم زند حافظ

                     نسیـمِ گُلشَـنِ جـان در مَشـامِ مـا افتد

8-  زِ خاکِ کویِ تو هَر گه که دم زند حافظ

                     نسیـمِ گُلشَـنِ جـان در مَشـامِ مـا افتد

*******************************

وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن(بحرمجتث مثمن مخبون اصلم)

1-  هُمایِ اوجِ سعادت به دامِ ما اُفتَد

                        اگـر تـو را گُذَری، بر مُقامِ ما افتد موضوع بیت:عنایت (عاشق و تمنای عنایت معشوق)

مضمون بیت: گذر معشوق بر عاشق.

 معنی واژگان:هما: مرغي که نشانه ي سعادت و خوشبختي است و گويند سايه ي اين مرغ بر سر هرکس بيفتد خوشبخت مي شود/ هماي اوج سعادت: مرغ همايي که در بلندترين نقطه ي سعادت و خوشبختي پرواز مي کند/ گذر: عبور/ تراگذري … افتد: عبور کني/ مقام: جا، مکان/ اوج سعادت:بلندی فلک نیک بختی

قواعد: اوج سعادت: استعارۀ مکنیه.

آرایه ها: تناسب در هما و اوج و سعادت و دام /تناسب در  گذر افتادن و مقام /نوعی جناس در دام و مقام

واج آرایی:تکرار و آوای «آ» و «م» و «د» و «ر» و مصوت «ـِـ»

معنی بیت: اگر بر کوي ما گذر کني، چنان احساس خوشبختي مي کنيم که گويي آن مرغ هما که سايه اش موجب سعادت است، در دام ما گرفتار شده است؛ يعني با عبور کردن تو از جايگاه ما، پيوسته به خوشبختي و سعادت مي رسيم.

محصول بيت ــ هماى اوج سعادت به دام ما افتد. يعنى سعادت از آن ما خواهد شد. يعنى اگر بر مقام ما گذر كنى ما سعادتمند مى‌شويم. كسى كه گويد: در مصرع ثانى خطاب به خداست خطاى فاحش كرده است و تا اين‌جا صد هزار بار اين خطا را مرتكب شده است.

…………………………………………………………………..

2-  حُـباب وار بَـراَنـدازَم از نَشـاط کُلاه

                      اگر زِ رویِ تو عَکسی به جامِ ما افتد

 موضوع بیت: وصل و هجران(تمنای وصال)

مضمون بیت: نشاط عاشق از ديدن عکس معشوق.

معنی واژگان:حباب: قبّه هاي کوچکي که بر سطح مايع در موقع ريختن مايع در ظرف پيدا مي شود که معمولاً به شکل کلاه کوچک است/ حباب وار: مانند حباب/ براندازم: به سوي بالا پرتاب مي کنم/ نشاط: شادي و شعف.

قواعد: حباب وار: قید وصف و روش

آرایه ها:حباب به کلاه تشبيه شده است و برانداختن کلاه منظور ترکيدن اين حبابهاست.

واج آرایی: تکرارحروف «ب» و «ز»

معنی بیت: اگر از چهرۀ تو،ای شاهدحقیقت عکسی درجام دل ما بیفتد همچون حباب کلاه خودرا ازفخربه آسمان برمی افکنم و شادی می کنم،کلاه برانداختن کنایه از کمال ذوق کردن و شادشدن.

حکیم خاقانی:

دل به سودات سردراندازد

                              سرز عشقت کله براندازد

(نقل از فرهنگ آنندراج)

…………………………………………………………………..

3-  شبی که ماهِ مُراد از اُفُق شود طالِع

                       بـُوَد که پَـرتُوِ نـوری به بامِ ما افتد

 موضوع بیت: وصل و هجران(تمنای وصال)

مضمون بیت: آرزوي ديدن گوشه اي از چهره ي يار.

 معنی واژگان: افق: کرانه ي آسمان./ طالع: طلوع کننده با اشاره به ستاره ي بخت و خود بخت/ پرتو: شعاع، جلوه.

قواعد: ماه مراد: اضافه ي تشبيهي است که مراد يعني آرزو به ماه تشبيه شده است.

آرایه ها: تناسب در شب و ماه و افق و طالع و پرتو و نور و بام / بام:مجازاً مقصود خانه و کلبه است مجاز مرسل به علاقه جزء و کل.

واج آرایی:تکرار حروف «ب» و «م» و «ر»

معنی بیت: شبي که ماه مراد و آرزو از افق طلوع کند، اميد است که فروغ نوري نيز به خانه ي ما افتد و يا آيا اميد اين هست که فروغ نوري نيز به خانه ي ما افتد؟

محصول بيت ــ شبى كه ماه مراد از افق كوى جانان طلوع كند. يعنى شبى كه ماه مراد از كوى جانان ظاهر و هويدا شود. شود كه پرتو نورش به بام ما افتد خلاصه شبى كه جانان از افق كويش ظاهر گردد بود كه خانه ما را مشرف سازد، بام ذكر كرده در صورتى‌كه مرادش خانه بوده، اين طرز سخن از قبيل مجاز مرسل مى‌باشد.

…………………………………………………………………..

4-  به بارگاهِ تو چون باد را نَباشد بار

                      کـِـی اتّفـاق، مـَجالِ سلامِ ما افتد

موضوع بیت: عشق(عزّت معشوق)

مضمون بیت: نااميدي از رسيدن به محضر معشوق.

معنی واژگان:بارگاه: محضر، حضرت، درگاه، جايي که وارد شدن به آن موکول به اجازه است/ بار: اجازه ي ورود/ اتفاق افتادن: عملي شدن/ مجال: ميدان، فرصت.

آرایه ها:تناسب در بارگاه و بار و سلام / جناس در باد و بار /جناس در  بار و بارگاه

واج آرایی:تکرار حرف «ب» در مصراع اول و تکرار آواي «آ» در مصراع دوم قابل توجه است وحرف «ل» و «د»

معنی بیت: به درگاه تو چون بادراه ندارد،فرصت آن که ما بتوانیم بدان آستان راه یابیم و سلامی کنیم دست نخواهد داد.

…………………………………………………………………..

5-  چو جان فِدای لبش شد، خیال می‌بستم

             کـه قطـره‌ای زِ زُلالَـش بـه کام ِما افتد

موضوع بیت: وصل و هجران(تمنای وصال در باختن جان در راه معشوق)

مضمون بیت: جان دادن در راه معشوق به اميد توجّه کمي از سوي او.

معنی واژگان:خيال بستن: تصوّر کردن/ زلال: آب صاف و پاک/ کام: دهان/ معمولاً کسي که در لحظات آخر حيات و در حال جان دادن است کمي آب در دهانش مي ريزند که تشنه کام از جهان نرود

آرایه ها:تناسب در لب و کام و قطره و زلال

واج آرایی:تکرار حرف«ل»

 معنی بیت: آنگاه که جانم فدا و برخی جانان شد،امید داشتم که با دادن جان یک چکره(یک قطره)اززلال چشمۀ نوشین لبت به کام من برسد ولی نرسید.

…………………………………………………………………..

6-  خیالِ زلفِ تو گفتا که جان وَسیله مَساز

              کـز ایـن شِـکار فَـراوان بـه دامِ ما افتد

 موضوع بیت: عشق(عزّت معشوق)

مضمون بیت: زلف و دام جان.

معنی واژگان:خيال: تصوير ذهني/ وسيله مساز: واسطه قرار مده

آرایه ها: تناسب در زلف و دام و شکار و وسيله

واج آرایی: تکرار حرف «س» و «ت» و «ز»

معنی بیت: صورت خیالی گیسوی تو با من به سخن آمدوگفت:جان را واسطۀ رسیدن به زلال لب من مکن که چندان اعتباری ندارد و ازاین گونه صید بسی در دام ماست.

…………………………………………………………………..

7-  به ناامیدی از این در مَرو بِزَن فالی

                      بـُوَد که قُـرعة دولَت به نامِ ما افتد

موضوع بیت: وصل و هجران(عاشق در امید وصل معشوق.)

 مضمون بیت: اميد به خوشبختي.

 معنی واژگان:فال زدن: از خدا خواستن که عاقبت کار را به انسان بنماياند/ قرعه: قسمت، نصيب، تقدير/ دولت: خوشبختي.

آرایه ها: تناسب در نااميدي و فال زدن و قرعه و به نام افتادن / تضاد در نااميدي و دولت

واج آرایی:تکرار آواي «د» و «ی»

معنی بیت: ازآستان جانان مأیوس بازمگرد،فالی بگیر،شاید قرعۀ دولت وصال به نام ما درآید.

………………………………

8-  زِ خاکِ کویِ تو هَر گه که دم زند حافظ

                     نسیـمِ گُلشَـنِ جـان در مَشـامِ مـا افتد

موضوع بیت: نفحات ربانی(نفحات ربانی زنده کننده ی جان عاشق و یاد معشوق زنده کننده ی جان عاشق.)

مضمون بیت: کوي معشوق.

معنی واژگان:دم زدن: سخن گفتن/ نسيم: بو/ گلشن: باغ، گلستان/ مشام: مرکز نيروي بويايي.

قواعد: گلشن جان: اضافه ي تشبيهي است يعني جان به گلشن تشبيه شده است.

واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «ن» و «ش»

معنی بیت: هر زمان که حافظ از خاک کوي تو سخن بگويد يا عطر خاکي را که تو بر آن قدم گذاري، هم چون نفس فرودهد، بوي خوشي از باغ جان (بهشت) به مشامش خواهد رسيد.

محصول بيت ــ هر وقت كه حافظ از سر كوى تو صحبت به ميان آرد و تعريفى نمايد نسيم گلشن جان در مشام ما مى‌افتد، يعنى دماغ‌مان از بوى خوش جانان پر مى‌شود، زيراكه خاك كوى تو مشك و عبير است و ذكر آنها براى معطر ساختن دماغ‌مان كفايت مى‌كند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا