- * غزل 78 *
دیدی که یار جُز سرِ جور و ستم نداشت
بِشکَست عَهد و از غمِ ما هیچ غـم نداشت
1- دیدی که یار جُز سرِ جور و ستم نداشت
بِشکَست عَهد و ز غمِ ما هیچ غـم نداشت
یا رَب مَگیرش، ار چه دِلِ چـون کبوتَـرَم
افکند و کُشت و حُرمَتِ صیدِ حَـرَم نداشت
2- یا رَب مَگیرش، ار چه دِلِ چـون کبوتَـرَم
افکند و کُشت و عِزَّتِ صیدِ حَـرَم نداشت
3- بـر من جَـفا ز بـَختِ مـن آمد وگَرنه یار
حاشا که رَسمِ لُطف و طَریقِ کَرَم نداشت
4- با این هَمه هر آن که نه خواری کَشید از او
هر جا که رَفت هیچ کَسَش مُحتَـرَم نداشت
5- سـاقی بـیــار بـاده و با مُحـتَسِـب بـگو
اِنکارِ ما مکن که چنین جام جَم نداشت
سـاقی بـیــار بـاده و با مُدَّعی بـگوی
اِنکارِ ما مکن که چنین جام جَم نداشت
6- هـر راهـرو کـه ره به حَـریمِ دَرَش نَـبُرد
مِسکین بُرید وادی و ره در حَرَم نداشت
*خوش وقت رندِ مست که دنیا و آخرت
بر باد داد و هیچ غَمِ بیش و کَم نداشت
حافظ بِبـَر تو گـویِ سَعادت که مُدَّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
7- حافظ بِبـَر تو گـویِ فَصاحَت که مُدَّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
******************************
وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات ( بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور )
1- دیدی که یار جُز سرِ جور و ستم نداشت
بِشکَست عَهد و ز غمِ ما هیچ غـم نداشت
موضوع بیت:ادب(بی ادبی عاشق باعث پنهان شدن معشوق می شود)-تربیت(گاهی برای تشنگی سالک در فیض بسته می شود)
مضمون بیت: يار جفاکار عهدشکن
معنی واژگان:سر… نداشت: قصدِ … نداشت/ عهد: پيمان/ غم نداشت: براي او اهميّتي نداشت
قواعد: هیچ قید تأکید است
آرایه ها: تکرار ملیح غم / غم و هیچ غم تضاد دارند/ترادف ملیح جور و ستم
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ش»و«س»و«ت»و«م»
معنی بیت: ديدي که معشوق کاري جز ظلم و ستم در سر نداشت و عهد و پيماني را که با ما بسته بود، شکسته و از غم ما غمي به دل خود راه نداد.
محصول بيت ـ ديدى، يا آيا ديدى كه يار غير از جور و ستم آرزو و هواى ديگر نداشت. يعنى جز از جور و ستم هواى ديگر ندارد، عهد را شكست، پيمان را بههم زد و از غم ما هيچ غمگين نشد، يعنى از غمناك بودن ما غمى نشد.
……………………
2- یا رَب مَگیرش، ار چه دِلِ چـون کبوتَـرَم
افکند و کُشت و عِزَّتِ صیدِ حَـرَم نداشت
موضوع بیت: ادب(بی ادبی عاشق باعث پنهان شدن معشوق می شود)-تربیت(گاهی برای تشنگی سالک در فیض بسته می شود)
مضمون بیت: دعا به معشوق جفاکار
معنی واژگان:مگيرش: او را مؤاخذه مکن/ ارچه: اگرچه/عزّت: احترام/ صيد حرم: يکي از چيزهايي که در اسلام حرام است شکار کردن در حريم خانه ي خدا و نيز در حال احرام است و دل عاشق به کبوتر حرم تشبيه شده است که معشوق آن را صيد کرده است و حرمت او را نگه نداشته است.
آرایه ها: صنعت استخدام و تناسب در کبوتر و افکند و کُشت و صيد / تشبيه دل به کبوتر از جهت لرزان و نگران بودن آن و طپيدن و بال و پر زدن آن است.
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک» و «ت» و «د »
معنی بیت: پروردگارا ، یار را بدین ستم مؤاخذه مکن ، اگر چه دل مرا که کبوتر حرم عشق است ، به تیر جفا به خاک هلاک افکند و حرمت صید حرم را پاس نداشت .
………………………..
3- بـر من جَـفا ز بـَختِ مـن آمد وگَرنه یار
حاشا که رَسمِ لُطف و طَریقِ کَرَم نداشت
موضوع بیت: فاعلیت و قابلیت (فاعلیت حق تمام است مشکل از قابلیت ماست)
مضمون بیت: تقصير بخت عاشق و مبرّا دانستن يار از بيوفايي
معنی واژگان:حاشا: غيرممکن است، امکان ندارد، انکار مي کنم. رسم: شيوه/ لطف: ملاطفت و مهرباني/ طريق: راه و رسم/ کرم: بخشش و بزرگواري.
قواعد: حاشا : در سیاق فارسی به معنی هرگز و ابداً و هرگز چنین مباد و از اصوات یا شبه جمله است . برای تحذیر و تنزیه و مأخوذ است از حاشاکَ و حاشالَکَ و حاشَ لِلّهِ عربی به معنی دور باد از تو و دور باد.
آرایه ها:تضاد در جفا با لطف و کرم /تناسب در لطف و کرم / تکرار ملیح من
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ر» و «ن»وآوای«t»
معنی بیت ستم بر من از دست بخت بد رفت و هرگز چنین نیست که یار شیوۀ مهربانی و آئین جوانمردی را فاقد باشد ، شاعر می گوید :
از بخت بد منست بی مهری تو
من عادت بخت خویشتن میدانم
……………………………
4- با این هَمه هر آن که نه خواری کَشید از او
هر جا که رَفت هیچ کَسَش مُحتَـرَم نداشت
موضوع بیت: تواضع و فروتنی (عزت عاشق با ذلّتِ در برابر معشوق تأمین می شود)
مضمون بیت: خواري از يار باعث احترام است
آرایه ها:تضاد در خوار و محترم /ایهام تضاد در هرآنکه و هیچکس /تکرار ملیح هر
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک»و«ت»و«ن»وآوای«h»
معنی بیت: با وجود این هرکس که تحمل جفا و سرزنش یار را نکرد ، به هر جا که روی آورد ، حرمتی نیافت .
………………………..
5- سـاقی بـیــار بـاده و با مُحـتَسِـب بـگو
اِنکارِ ما مکن که چنین جام جَم نداشت
موضوع بیت: تجلی(تجلی بادۀ محبت برای عارف)
مضمون بیت: مدح مي و ميخواران و طعنه به محتسب
معنی واژگان:محتسب: کسي که در شهر امور حسبیه را به دست دارد و امر و نهي شرعي مي کند و مخصوصاً شرابخواران را مجازات مي کند، حافظ در بعضي از اشعار خود لقب محتسب را به امير مبارزالدين مظفري مي دهد که شايد در اين غزل نيز مراد او باشد/ انکار ما مکن: کار ما را بد و منکر مشمار/ جم: جمشيد، صاحب جام جهان نما (مقصود اين است که اين جام شراب بهتر از جام جهان نماست)
آرایه ها: تناسب در ساقي و باده و جام/تناسب در جام و جم/نوعی جناس در جام و جم / تضاد در محتسب و ساقی
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ک» و «ن» و«م»وآوای«آ»
معنی بیت: ای ساقی ، باده بده و به نهی کننده از منکرات پیام ما را برسان که باده گساری ما را ناپسند مشمار که جمشید جامی جهان نما چون جام باده نداشت .
…………………………
6- هـر راهـرو کـه ره به حَـریمِ دَرَش نَـبُرد
مِسکین بُرید وادی و ره در حَرَم نداشت
موضوع بیت: توفیق(توفیق الهی اگر نباشد کسی راه به جایی نمی برد)
مضمون بیت: سالک محروم
معنی واژگان:راه رو: سالک، کسي که در راه تصوف و عرفان قدم برمي دارد/ حريم: اطراف/ راه بردن: راه پيدا کردن/ مسکين: بيچاره/ وادي: در اصل به معني درّه ي پرآب و علف است امّا گاهي در فارسي به جاي باديه به کار مي رود يعني يابان و وقتي با کعبه و مکّه و حرم مي آيد مقصود بيابانهاي حجاز است/ حرم: مقصود مکه و کعبه و مسجدالحرام است
آرایه ها: تناسب در راه رو و حريم و وادي و حرم / نوعی جناس در حرم و حريم / نوعی جناس در راه رو و ره
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «د»و«ی»وآوای«h»
معنی بیت: سالکی که به حرم آستان یار راه نیافت، درمانده ایست که قطع مراحل راه خانۀ خدا را کرد و سرانجام به مقصد نرسید .
………………………..
7- حافظ بِبـَر تو گـویِ فَصاحَت که مُدَّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
موضوع بیت: مدعی فصاحت در برابر حافظ خوش سخن (سخن رندانه ی حافظ در خور فهم مدعی نیست.)
مضمون بیت: حافظ پيروز و مدّعي بي هنر بي خبر
معنی واژگان:فصاحت: روشني گفتار، زبان آوري/ گوي بُردن: مسابقه رابردن، سبقت گرفتن/ مدّعي: کسي که ادّعاي کاري را دارد ولي آن کار از دستش برنمي آيد و در اينجا مقصود ناتوان در شعر و شاعري و سخنوري است.
قواعد: گوی فصاحت اضافه ی تشبیهی است.
آرایه ها: ایهام جناس در هنر و خبر و ببر / تناسب در فصاحت و هنر / ایهام تضاد در مدعی با هنر / ایهام تضاد در
مدعی با خبر / تضاد در حافظ و مدعی
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و«ب»و«ن»وآوای «h»
معنی بیت: ای حافظ در میدان سخنوری گوی شیوائی بربای و بر همه پیشی گیر ، چه آن که به باطل دعوی فصاحت سخن میکرد ، با تو برابری نتواند که هیچ هنری ندارد و از اهل هنر هم خبری به او نرسیده است .