• *غزل 47 *

به کویِ مَیکَده هر سالِکی که رَه دانست

        دری دِگَـر زدن انـدیـشـه ای تـَبَـه دانست

1-به کویِ مَیکَده هر سالِکی که رَه دانست

        دری دِگَـر زدن انـدیـشـة تـَبَـه دانست

2- زمانه اَفسَـــرِ رنـدی نداد، جز به کسی

        که سرفـــرازیِ عالَم در این کُلَه دانست

3-بـر آستــانة مَیخـانه هر که یافت رَهی

        ز فِیضِ جـامِ مَی اسرارِ خانِقَه دانست

4-هر آنکه رازِ دو عالم زِ خَطِّ ساغَر خواند

        رُمـوزِ جامِ جَم از نقشِ خاکِ ره دانست

5-وَرایِ طاعـتِ دیـوانگـان ز ما مـطلب

        که شیخِ مــذهبِ ما عاقِلی گُنَه دانست

6-دلم ز نرگسِ ساقی اَمان نَخواست به جان

        چرا که، شیـوة آن تـُرکِ دل سیَه دانست

7-ز جـورِ کُوکَبِ طالِع سَحَـرگَـهان چشمم

        چُنان گَریست که ناهید دید و مَه دانست

حدیـثِ حافظ و ساغَـر کَشیدَنِ پنهان

        چه جایِ مُحتَسِب و شَحنه ،پادشه دانست

8-حدیـثِ حافظ و ساغـر که می زند پنهان

        چه جایِ مُحتَسِب و شَحنه ،پادشه دانست

*خوش آن نظر که لَبِ جام و رویِ ساقی را

                     هِلالِ یک شبه و ماهِ چاردَه دانست

9-بُلَند مرتبه شاهی که، نُه رَواقِ سپهر

        نـِمونه ای زِخَـمِ طــاقِ بارگَه دانست

               *****************

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1-به کویِ مَیکَده هر سالِکی که رَه دانست

        دری دِگَـر زدن انـدیـشـة تـَبَـه دانست

موضوع بیت: سالک (راه سالک به کوی وصل منتهی می شود)

مضمون بیت: سالک و ميخانه ي عشق

معنی واژگان:کوي ميکده: کوچه ي ميخانه ی «عشق»/ سالک: راه رونده ي طريق تصوّف و عرفان حقيقي/ تبه: مخفف تباه، فاسد و بيهوده.

قواعد: اندیشۀ تبه: موصوف و صفت

آرایه ها: تناسب ميان کوي و راه و سالک و در زدن

واج آرایی: تکرار حرف «ک» و«د»و«ن»

معنی بیت: خواجه ي شيراز معتقد است که معشوق را نه در خانقاه، بلکه در ميکده و خرابات بايد جست؛ به همين سبب مي فرمايد: هر سالکي که به کوي ميخانه راه يافت و ارزش و مقام آن را فهميد، درمي يابد که در راه رسيدن به يار، دري جز درِ ميکده را زدن، فکري بي حاصل و باطل است

محصول بيت ـ هر عاشق رندى كه به محل ميكده ره يافت، يعنى در مى‌فروش را شناخت، به در ديگر  يا به در شخص ديگر رفتن را فكر فاسد دانست. حاصل مقصود، به در ديگر يا به در كس ديگر رفتن را يك فكر نادرست و بيهوده دانست.

2- زمانه اَفسَـــرِ رنـدی نداد، جز به کسی

        که سرفـــرازیِ عالَم در این کُلَه دانست

 موضوع بیت: معرفت (مقام رندی از آن عارفان است )(رندان پادشاهان سرافراز عالم معنایند)

مضمون بیت: رندي و قدر آن را دانستن

معنی واژگان:زمانه: روزگار/ افسر: تاج/ رندي: ظاهري نادرست و باطني درست داشتن و اغتنام فرصت براي رسيدن به حق و حقيقت/ سرفرازي: افتخار (با توجه به سر در اين ترکيب و کلاه در بيت) /کله: مخفف کلاه به معني تاج

آرایه ها: تناسب در افسر و سرفرازي و کلاه

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و«ن»و«س»

معنی بیت: روزگار دیهیم قلندری و وارستگی بر تارک کسی می نهد که سربلندی در جهان را به این تاج افتخار وابسته دانست

 3-بـر آستــانة مَیخـانه هر که یافت رَهی

        ز فِیضِ جـامِ مَی اسرارِ خانِقَه دانست

موضوع بیت: رازدانی (رندان رازدان)

مضمون بیت: جام مي و رازداني

معنی واژگان:آستانه: قسمت پايين درگاه، جناب/ رهي يافت: رخنه کرد، دست يافت/ فيض: برکت، پرتو، بخشش/ اسرار: جمع سِرّ، رازها/ خانقه: مخفف خانقاه، از نظر حافظ محلِ صوفيان رياکار

آرایه ها: تضاد در ميخانه و خانقاه / تناسب در ميخانه و جام مي/ تناسب در اسرار و جام می/ جناس در بر و هر  /تضاد لفظی در هر و ره

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ن»

معنی بیت: هرکس به درگاه میکده ی معرفت راه جست، با بهره یابی از جام باده به رازهای خانقاه که همان میخانه ی عارفان است پی برد.

4-هر آنکه رازِ دو عالم زِ خَطِّ ساغَر خواند

        رُمـوزِ جامِ جَم از نقشِ خاکِ ره دانست

موضوع بیت:رازدانی

مضمون بیت: مست جام عشق به همه ي رموز جهان آشنا است

معنی واژگان:خطّ ساغر: خطوطي که در دل هر جام شرابي بود از بالا به پايين عبارت بود از خطّ جور، خط بغداد، خط بصره، خط ازرق (يا سبز يا سياه يا شب)، خط ورشکر (يا اشک يا خطيره يا خطر)، خط کاسه گر، خط فرودينه، البته با اشاره به خطوط اسرارآميز جام جم/ رموز: جمع رمز، نوشته يا گفته يا خط اسرارآميز/ جام جم: جامي که در اختيار جمشيد بوده است و از خطوط آن اسرار جهان را درک مي کرد/ نقش خاک ره: نقش نابساماني که بر روي خاک راه از سر بيکاري و بيکارگي کشيده اند

آرایه ها: تناسب در راز و رمز /تناسب در خط و نقش/تناسب در ساغر و جام

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«م»

معنی بیت: کسی که به اسرار دو جهان از هفت خط جام معرفت پی برد، می تواند از نقش و نگار خاک راه نیز رازهای جام جهان بین جم را کشف کند.

5-وَرایِ طاعـتِ دیـوانگـان ز ما مـطلب

        که شیخِ مــذهبِ ما عاقِلی گُنَه دانست

موضوع بیت: عقل و دیوانگی در برابر هم

مضمون بیت: دعواي عقل و عشق

معنی واژگان:وراي: بالاتر از، غير از، جز/ طاعت: عبادت/ شيخ مذهب ما: پيشواي ديني ما، پير طريقت

آرایه ها: تناسب در طاعت و شيخ و مذهب و گناه /  تضاد در ديوانه و عاقل /تضاد در طاعت و گناه

واج آرایی:تکرار حرف«م» و«ن»وآوای«t»

معنی بیت: از ما مخواه که جز به شیوه ی دیوانگان و از خود بیخود گشتگان طریق محبت طاعت و فرمانبرداری کنیم چه پیر آیین عشق سودجویی و مصلحت اندیشی عاقلانه را گناه شمرده است.

6-دلم ز نرگسِ ساقی اَمان نَخواست به جان

        چرا که، شیـوة آن تـُرکِ دل سیَه دانست

موضوع بیت: تجلی(تجلی جلالی معشوق از راه چشم)

مضمون بیت: چشمِ معشوقِ ساقي و دلِ عاشق

معنی واژگان: امان خواستن: زنهار خواستن، پناه آوردن/ به جان: براي حفظ جان/ چرا که: زيرا که/ شيوه: روش، سبک، کرشمه و گردش دل انگيز چشم، ناز/ ترک: زيبا/ دل سيه: براي چشم يعني چشمي که وسطش سياه است و براي خود ساقي «و چشم او» قسئ القلب، سنگدل

آرایه ها: نرگس: استعاره است از چشم/ تناسب در نرگس و شيوه و دل سيه/تناسب در دل و جان /تکرار ملیح دل/ ترک دل سیه : به استعاره مراد چشم یار

واج آرایی: تکرار حرف «س»و«ن»و«ت»

معنی بیت: دل من از نرگس چشم ساقی برای پاس جان خود ایمنی نخواست، چه رسم و آیین آن چشمان سیاه زیبا را که بر عاشق خود رحمی نمی آورد بازشناخته است.

7-ز جـورِ کُوکَبِ طالِع سَحَـرگَـهان چشمم

        چُنان گَریست که ناهید دید و مَه دانست

موضوع بیت: گریۀ سحری(گریۀ سحری عاشق)

مضمون بیت: طالع نامساعد

معنی واژگان:جور: ظلم، ستم/ کوکب: ستاره/ طالع: بخت، اقبال، طلوع کننده/ سحرگهان: در وقت سحر/ ناهيد: سياره ي زهره، مظهر شادي و طرب و موسيقي

آرایه ها: تناسب درکوکب و طالع و سحرگهان و ناهيد و مه /تناسب در چشم و گريستن و سحرگهان/جناس در ناهید و دید

واج آرایی:تکرار حرف «د»و«ن»وآوای«t»

معنی بیت: به هنگام سحر، آن چنان از بخت سياه و شوريده ي خويش گريستم که ستاره ي ناهيد گريه ام را ديد و ماه از آن آگاه شد.

محصول بيت ـ چشمم هنگام سحر از جور ستاره اقبالم چنان گريست كه حتى گريستن مرا ستاره زهره ديد و ماه هم از آن باخبر گشت. يعنى گريه و بكا من از عناصر تجاوز كرده به اجرام علوى يعنى به افلاك و نجوم رسيده است، خواجه در اين بيت از نحوست طالع شكوه دارد.

8-حدیـثِ حافظ و ساغـر که می زند پنهان

        چه جایِ مُحتَسِب و شَحنه ،پادشه دانست

موضوع بیت:کتمان سِرّ

مضمون بیت: رياکاران و کارهاي پنهاني و دانستن همگان آن را

معنی واژگان:حديث: گفتگو، ماجري/ ساغر: جام شراب/ زدن: نوشيدن/ چه جاي: مهم نيست، اهميتي ندارد/ محتسب: کسي که عهده دار امر به معروف و نهي از منکر هر شهري است/ شحنه: داروغه، رئيس پاسبانان

آرایه ها: تضاد در ساغر زدن و محتسب /تناسب در محتسب و شحنه و پادشاه

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z» و تکرار حرف«ح»و«ن»

معنی بیت: از ماجراي عشق و رندي هاي حافظ و ساغر زدن پنهاني او، پادشاه آگاه است. ديگر از دانستن محتسب و شحنه باکي نيست،

محصول بيت ـ داستان حافظ و پنهانى ساغر زدنش يعنى باده خوردنش را نه‌تنها محتسب وشحنه فهميده است بلكه شخص شاه هم از آن خبر دارد.

حاصل مقصود ــ از كارهاى نهانى حافظ علاوه بر آن كه اعيان ناس اطلاع دارند پادشاه هم باخبر است، از فحواى اين كلام چنين معلوم مى‌شود كه خواجه با سلاطين عهد خود اختلاط داشته است.

9-بُلَند مرتبه شاهی که، نُه رَواقِ سپهر

        نـِمونه ای زِخَـمِ طــاقِ بارگَه دانست

موضوع بیت: خداوند و مالکیت او-اولیای الهی و قدرت آنها

مضمون بیت: مدح شاه

معنی واژگان:بلندمرتبه: والامقام/ نه رواق سپهر: مقصود نُه فلک است که قدما به آن معتقد بودند و از بالا به پايين عبارت است از: فلک الافلاک، فلک البروج، فلک زحل، مشتري، مريخ، خورشيد، زهره، عطارد، ماه.

آرایه ها: تناسب در بلند و رواق و سپهر و خم و طاق و بارگه

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ن»و«ه»

معنی بیت: شهریاری والا مقام که نه آسمان تو بر تو را نموداری از انحنای سقف کاخ عظمت خداوندی می داند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا