• *غزل 44*

1- کُنون که بر کَفِ گُل جامِ بادة صاف است

               به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است

2-  بـِخـواه دفـترِ اشـعـار و راهِ صَـحـرا گـیـر

           چه وقتِ مدرسه و بَحثِ کَشفِ کَشّاف است؟

3-  فَقیهِ مدرسه دی مَست بود و فَتوی داد

               که مَی حَـرام، ولی به ز مالِ اوقاف است

به دُرد و صاف تو را حُکم نیست، خوش دَرکَش

       کـه هـر چـه ساقـیِ ما داد عینِ الطاف است

4-  به دُرد و صاف تو را حُکم نیست، خوش دَرکَش

       کـه هـر چـه ساقـیِ ما کـرد عینِ الطاف است

کـه هـر چـه ساقـیِ ما ریخت عینِ الطاف است

بـِبُر ز خَـلق و ز عَنـقا قـیاسِ کار بـگیر

              که صیتِ گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

5-  بـِبُر ز خَـلق و چـو عَنـقا قـیاسِ کار بـگیر

              که صیتِ گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

6-  حـدیثِ مـُدَّعیان و خـیالِ هَـمکاران

                    همان حکایتِ زردوز و بوریاباف است

7-  خَموش حافظ و این نکته‌هایِ چون زرِ سرخ

           نـگـاه دار کـه قُـلّابِ شـهـر صـَرّاف اسـت

*******************************

وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1- کُنون که بر کَفِ گُل جامِ بادة صاف است

               به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است

موضوع بیت: فراهم آمدن شرایط وصل

مضمون بیت: فصل بهار و گل و بلبل و کارِ معقول و کارِ نامعقول

معنی واژگان:کف: دست، کفِ دست/ گل: در اينجا درخت گل سُرخ/ (به درخت گل شخصيت انساني داده شده است که در دست او جام شراب صاف شده است که اشاره اي است به خود گل سرخ که تشبيه به جام شراب شده و مقصود از باده ي صاف شبنم هايي است که بر روي گلبرگهاي آن نشسته است)/ مصراع دوم در حقيقت عطف به مصراع اوّل است که حرف «و» از وسط آنها افتاده است/ در اوصاف است: يعني مشغول وصف اوست.

آرایه ها: تناسب درکف و جام و باده/تناسب در گل و بلبل

واج آرایی:تکرار حرف«ک» و «ب»و«ف»وآوای«s»

معنی بیت: خواجه به آمدن بهار و شکفتن گل و نغمه سرايي بلبل اشاره مي کند و مي فرمايد: اکنون که بر دست گل، جام شراب صاف است و بلبل، او را با صد هزار زبان ستايش مي کند،

محصول بيت ـ اكنون كه بر كف گل جام باده صافى است، يعنى جامى پر از باده است. بلبل با صدهزار زبان در اوصاف آن است، از قرار معلوم خواجه وقتى اين غزل را سروده كه فصل بهار بوده، يعنى زمانى بوده كه گل‌ها شكفته و بلبل فرياد و فغان مى‌كرده.

2-  بـِخـواه دفـترِ اشـعـار و راهِ صَـحـرا گـیـر

           چه وقتِ مدرسه و بَحثِ کَشفِ کَشّاف است؟

موضوع بیت: علم حصولی و شهودی در برابر هم(رهاکردن علم حصولی)

مضمون بیت: فصل بهار و گل و بلبل و کارِ معقول و کارِ نامعقول

دفتر اشعار: در زمان قديم به جهت نبودن فن چاپ و کمياب بودن کاغذ (که تهيه ي ديوانهاي شعر از عهده ي هر کسي ساخته نبود) هرکسي براي خود دفتري از اشعار زيباي شعرا تهيه و در مواقع مقتضي از آن استفاده مي کرد/ کشف کشّاف: اشاره است به کتاب کشف الکشّاف سراج از شاگردان خواجه قوام الدين عبدالله که از معاصران خواجه است و حاشيه اي است بر «الکشّاف» زمخشري.

قواعد: کشاف: بفتح اول و تشدید دوم صیغة مبالغه است از کشف

آرایه ها: تناسب در دفتر و مدرسه و بحث و کشفِ کشّاف /جناس درکشف و کشاف

واج آرایی:تکرار حرف«ر»وآوای«s»

معنی بیت: اینک هنگام به مدرسه رفتن و پژوهش «کشف کشاف» نیست؛ مرحوم قزوینی در حاشیة صفحة 397 دیوان حافظ ضمن فهرست اسامی کتب نوشته اند کشف کشاف نام شرحی بوده است بر کشاف زمخشری.(مصراع دوم)

اي حافظ، دفتر اشعار را بردار و به صحرا برو ديگر چه جاي نشستن در مدرسه و بحث درباره ي کشفِ کشّاف است؟

محصول بيت ـ چون فصل بهار است و ايام گل، پس حالا ديوان غزل به‌دست آر و راه صحرا و بستان را پيش گير يعنى به جانب باغ و بستان روان شو، چون حالا نه وقت مدرسه است و نه زمان بحث كشف كشاف، حاصل كلام زمان عيش و نوش است.

. 3-  فَقیهِ مدرسه دی مَست بود و فَتوی داد

               که مَی حَـرام، ولی به ز مالِ اوقاف است

موضوع بیت: فقیه ریاکارو باده در برابر هم

مضمون بیت: کنايه اي به فقيهان رياکار زمان، حُرمت شراب و درجه ي آن

معنی واژگان:فقيه: دانشمند، کسي که علم فقه مي داند/ دي: ديروز، ديشب/ فتوي: حکم شرعي و مذهبي/ مال اوقاف: مالي که ثروتمندان در راه مصالح مردم صرف مي کنند و معمولاً فقها مأمور دخل و تصرّف در آنها مي شوند/ (تفسیر مختصر بیت:دو طنز و کنايه در اين بيت به فقيهان رياکار هست. يکي مست بودن او و ديگري اشاره به خوردن مال وقف به وسيله ي همين فقيهان رياکار)

آرایه ها: تناسب است ميان فقيه، مدرسه، فتوي، حرام، مال اوقاف /تناسب در مست و مي و حرام/ تضادّ ميان فقيه و مست

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: دانشمند دین دیروز به مستی رأی داد که باده نوشی نارواست، لیکن از خوردن اموال موقوفه که تجاوز به حق محرومان به شمار می آید بهتر است (چه گناه باده گساری که ستم بر نفس خود باشد، شاید که به آب توبه پاک شود)

 4-  به دُرد و صاف تو را حُکم نیست، خوش دَرکَش

       کـه هـر چـه ساقـیِ ما کـرد عینِ الطاف است

موضوع بیت: مقام تسلیم و رضا(رضا دادن به داده)

مضمون بیت: جبر، رضا دادن به داده

معنی واژگان:دُرد: شراب ناصاف، لردهايي که در جام شراب ته نشين مي شود/ صاف: شراب صاف شده و بدون درد/ تو را حکم نيست: اختياري نداري/ خوش درکش: با گشاده رويي بنوش/ ساقي ما: اشاره است به ساقي ازلي يعني خداي متعال/ عين: اصل، نشانه ي کامل، خود/الطاف: جمع لطف، مهرباني، توجه

آرایه ها: تناسب عین(با اشاره به معني ديگر عين، يعني چشمه) با ساقي و سقايت/ تناسب ميان درد، صاف، درکشيدن، ساقي، عين/ تضاد میان درد و صاف

واج آرایی: تکرار حرف «ک»وآوای «t»و«s»

معنی بیت: در پیمانة عمر تو هر چه ریزند چه پالوده و چه ناپالوده به خوشی و گشاده رویی بنوش که ساقی ازل هر چه فرماید، جز لطف و عنایت نباشد.

5-  بـِبُر ز خَـلق و چـو عَنـقا قـیاسِ کار بـگیر

              که صیتِ گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

موضوع بیت:مقام تجرد-اولیای الهی

مضمون بیت: توصيه به گوشه نشيني و دوري از خلق برخلاف رياکاران

معنی واژگان:ببر ز خلق: گوشه نشيني اختيار کن/ عنقا: سيمرغ، اشاره است به انسان کامل که برخلاف رياکاران با گوشه نشيني شهرت جهانگير پيدا مي کند/ قياس کار بگير: مقايسه کن، بسنج/ صيت: شهرت/ قاف: کوهي افسانه اي که گويند در اطراف ربع مسکون کشيده شده است، بنابراين از قاف تا قاف يعني همه ي رُبع مسکون.

آرایه ها: تناسب در عنقا و گوشه نشينان و قاف /تکرارملیح قاف

واج آرایی: تکرار حرف «ق» و «ش»و«ت»وآوای«s»

معنی بیت: از مردمان جدایی جوی و مانند سیمرغ کار زندگی را به میزان بصیرت سنج که آوازة گوشه گیران کوی محبت مانند عنقا از قاف تا قاف گرد جهان را فرا گرفته است.

6-  حـدیثِ مـُدَّعیان و خـیالِ هَـمکاران

                    همان حکایتِ زردوز و بوریاباف است

موضوع بیت: معرفت (معرفت حقیقی خداو اولیاء امکان ناپذیر است)-قیاس(کار نیکان را نباید قیاس از خود گرفت)

مضمون بیت: کنايه زدن به مدّعيان و حريفان

معنی واژگان: حديث: سخن، گفتگو/ مدّعي: کسي که ادّعاي باطل دارد/ خيال: تصور باطل/ همکار: حريف (اشاره به شاعران يا صوفيان يا عارفان است)/ زردوز: کسي که پارچه هاي زربفت مي بافد يا مي دوزد/ بورياباف: حصيرباف.( پادشاهي زردوزان را احضار کرد و بوريابافي نيز با اين نظر که او نيز بافنده است جزو آنان به دربار پادشاه رفت و رسوا شد.)

قواعد:تشبيه ادعاکنندگان و حريفان به بورياباف و تشبيه خود به زردوز

آرایه ها: تناسب زردوز با بوریا باف /تناسب در حدیث و حکایت /تضاد در زر و بوریا /تضاد در مدعی و همکار

واج آرایی: تکرار آوای «آ»و«h»وحرف«ی»

معنی بیت: سخن اهل ادعا و تصورهای باطل حریفان عرصة فضل و میدان فصاحت در قیاس با من داستان مقایسة زری باف با حصیرسازست، سعدی گوید:

بوریاباف اگرچه بافنده است

                              نبرندش بکارگاه حریر

7-  خَموش حافظ و این نکته‌هایِ چون زرِ سرخ

           نـگـاه دار کـه قُـلّابِ شـهـر صـَرّاف اسـت

موضوع بیت: کتمان سرّ(پنهان کردن کلام نغز در پیش نا اهل)

مضمون بیت: سخن باارزش حافظ و دوران او

معنی واژگان:نکته: سخن لطيف/ زر سرخ: طلاي احمر/ نگاه دار: از دست مده/ قلاب: قلب زن، آن که سکّه ی قلب و تقلبی بزند، متقلّب (فرهنگ معين)/ صرّاف: خوب و بد کننده ي سکّه و طلا، نقّاد.

آرایه ها: تناسب ميان زر سرخ و قلاب و صرّاف و نگاه داشتن/ایهام تضاد در زرسرخ با قلاب / زر سرخ: به کنایه مراد زر خالص.

واج آرایی:تکرار حرف«ر»

معنی بیت: حافظ خاموشی گزین و این لطیفه های نغز چون زر پاک و گرانبها را از دست مده و عرضه مکن که بر جای ناقد و صراف سخن درین بازار آشفته نیرنگ سازی نشسته و زر خالص سخن تو را مغشوش و قلب وانمود می کند و دزدانه بنام خود نشر می دهد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا