• غزل 35 *

1-  برو به کارِ خود، ای واعظ، این چه فریادَست ؟

       مـرا فُتـاد دل از رَه تـو را چـه اُفـتـادسـت؟

2-  میانِ او که خـدا آفریـده اسـت از هیچ

                دَقیقه‌ایست که هیچ آفریده نَگشادَست

3- به کام تا نَـرَسانَـد مرا لَـبَش چـون نای

                نَصیحتِ همه عالَم به گوشِ من بادست

گدایِ کویِ تو از هشت خُلد مُستَغنیست

          اسیـرِ بندِ تـو از هـر دو عـالَم آزادست

4-  گدایِ کویِ تو از هشت خُلد مُستَغنیست

          اسیـرِ عشـقِ تـو از هـر دو عـالَم آزادست

اگر چه مستیِ عشقم خَراب کرد، ولی

                 اساسِ هستیِ من، زان خَرابی، آبادست

5-  اگر چه مستیِ عشقم خَراب کرد، ولی

                 اساسِ هستیِ من، زان خَراب آبادست

6-  دِلا مَنـال زِ بـیـداد و جـُورِ یـار ،کـه یـار

      تو را نَصیب همین کرد و این از آن دادست

دِلا مَنـال زِ بـیـداد و جـُورِ یـار ،کـه یـار

      تو را نَصیب همین کرده است و ،این،داد است

7- بـرو فَسانه مَخـوان و فُسون مَدَم حافظ

              کز این فَسانه و اَفسون مَرا بَسی یادَست

*********************************

وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان ( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ )

1-  برو به کارِ خود، ای واعظ، این چه فریادَست ؟

       مـرا فُتـاد دل از رَه تـو را چـه اُفـتـادسـت؟

موضوع بیت: واعظ و عارف در برابر هم

مضمون بیت: (فرياد واعظ/ اين عاشق است که بايد فرياد بزند)

معنی واژگان: برو به کار خود: به دنبال کار خودت برو/ واعظ: کسي که پند مي دهد، کسي که بر روي منبر مي رود و مردم را به راه راست هدايت مي کند/ دل از ره افتادن: عاشق شدن، دل از دست دادن.

آرایه ها: تناسب در واعظ و فرياد و از راه افتادن (چون واعظ از راه افتادگان را به راه راست هدايت مي کند)/نوعی جناس در فتاد و افتاد

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «د»و«ت»

معنی بیت : ای نصیحت گو ، به کار خود بپرداز . این بانگ و فریاد تو از چیست . دل من از راه زهد و صلاح روی برتافت و شیوۀ عاشقی و رسوائی برگزید ، برای تو که چیزی پیش نیامده است .

…………………………………………………………………………

2-  میانِ او که خـدا آفریـده اسـت از هیچ

                دَقیقه‌ایست که هیچ آفریده نَگشادَست

موضوع بیت: خداوند و توحید ذاتی او (توحید ذاتی مشهود هیچ عارفی نیست)

مضمون بیت: (وصف کمر معشوق، معشوقي که دست هيچ کس به او نرسيده است)

معنی واژگان:ميان: کمر/ دقيقه: نکته ي باريک/ آفريده: مخلوق./ نگشادست: باز نکرده است، حل نکرده است (نسبت به دقيقه که بايد حل شود.)

آرایه ها: جناس تام در آفريده (در آفريده است) و آفريده (به معني مخلوق) / جناس تام در هيچ و هيچ (يکي ضمير مبهم و ديگري صفت مبهم)/ تناسب در دقيقه و نگشادست /تکرارملیح آفریده /تکرارملیح هیچ

واج آرایی:تکرارحروف«د»و«س»

معنی بیت : کمرگاه وی از باریکی چنان است که گوئی خداوند آن را از عدم محض آفریده است در این گونه آفرینش نکتۀ  باریک و مسألۀ پیچیده ایست که فکر کس بحل آن نرسد ، سعدی گوید :

دیدم دهنی و رفتم از هوش

                               دیدی که به هیچ مرده بودم

………………………………………………………………………..

3- به کام تا نَـرَسانَـد مرا لَـبَش چـون نای

                نَصیحتِ همه عالَم به گوشِ من بادست

موضوع بیت: وصال (تمنای وصال) – پند ناپذیری عاشق

مضمون بیت: (آرزوي بوسه/ عاشق پندپذير نيست)

معنی واژگان: به کام رساندن: به آرزو رساندن (با اشاره به معني ديگر کام يعني دهان)/ ناي: ني (که لب بر لب او مي گذارند و در آن مي نوازند .

آرایه ها: تناسب در کام و لب/تناسب در لب و ناي/تناسب در نای و باد /تناسب در نصیحت و گوش

واج آرایی: دمیدن حرف «ح» در نصيحت و «هـ» در همه آوايي مناسبِ وزیدن باد ايجاد مي کند/ تکرار حرف «ن»و«م»و«ب»

معنی بیت : تا چون نی بر لب یار بوسه نزنم و به وصل وی نرسم ، خیر خواهی و اندرز گوئی همه جهانیان را در منع خویش از این کار بیهوده می شمارم و نمی پذیرم .

……………………………………………………………………..

4-  گدایِ کویِ تو از هشت خُلد مُستَغنیست

          اسیـرِ عشـقِ تـو از هـر دو عـالَم آزادست

موضوع بیت: مقام استغنا (عاشق با داشتن عشق از دو عالم مستغنی است)

مضمون بیت: (عشق مظهر آزادي و بهشت است، محضر معشوق بهشت عاشق است)

معنی واژگان: خُلد: بهشت جاودان. (بهشت داراي هشت باب يا هشت بخش است)/ مستغني: بي نياز.

آرایه ها: تضاد در گدا و مستغني/تضاد در اسير و آزاد / آوردن اعداد هشت و دو

واج آرایی: تکرار دو حرف قريب المخرج «د» و «ت»

معنی بیت : سائل درگاه تو بهشت بهشت نیازی ندارد و جز تو از چیزی نخواهد ، چه آنکه در بند عشق گرفتار باشد ، از قید تعلق این جهان و آن جهان رسته است

………………………………………………………………………

5-  اگر چه مستیِ عشقم خَراب کرد، ولی

                 اساسِ هستیِ من، زان خَراب آبادست

 موضوع بیت: عشق (عشق شخصیت تازه ای از عارف می سازد )

مضمون بیت: (عشق به ظاهر خراب مي کند و در حقيقت آبادکننده ي اساس هستي است)

معنی واژگان: خراب: مست از پا افتاده/ اساس: پايه، بنياد/ خراب: خرابي.

قواعد: خراب: صفت جانشين اسم.

آرایه ها:  تضاد در خراب و آباد / تناسب در خراب و آباد و اساس /ایهام جناس تام در خراب و خراب / تکرارملیح  خراب

واج آرایی:تکرار حرف«س»و«ب»

معنی بیت : اگر چه سرمستی از بادۀ عشق بنیاد خود پرستی و انانیّت مرا ویران کرد ، لیکن بقای جاودانی من از این ویرانی است که به حقیقت عین آبادی و جاودانگی میباشد .

……………………………………………………………………

6-  دِلا مَنـال زِ بـیـداد و جـُورِ یـار ،کـه یـار

      تو را نَصیب همین کرد و این از آن دادست

موضوع بیت:  مقام تسلیم و رضا

مضمون بیت: (هرچه از دوست مي رسد عدل و نيکوست)

معنی واژگان: دلا: اي دل/ بيداد: ظلم/ نصيب: بهره، قسمت/ داد: عدل/ «از آن» دو معني دارد يکي: از آن جهت، ديگري: از طرف يار.

آرایه ها: تضاد در بيداد و داد / تکرار ملیح «يار» و «يار» و «همين» و «اين»

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ي»و«ن»

معنی بیت : ای دل، از ستم یار شکوه مکن که دوست بلاکشی را قسمت تو کرد و این جفا و بیداد از آن معشوق عین مهر و عدل است ، مولوی گوید :

عاشقم بر قهر و برلطفش به جد

                         بلعجب من عاشق این هر دو ضد

…………………………………………………………………….

7- بـرو فَسانه مَخـوان و فُسون مَدَم حافظ

              کز این فَسانه و اَفسون مَرا بَسی یادَست

موضوع بیت:  معشوق و استغنای او از عاشق

مضمون بیت: (معشوق سخن حافظ را به افسانه و افسون تشبيه کرده است و آن را در خود بي تأثير مي داند)

معنی واژگان: فَسانه: مخفف افسانه، داستان و قصه ي سرگرم کننده که حقيقتي ندارد/ فسون: مخفف افسون، وردي که ساحران مي خوانند/ بسي: بسيار/ فُسون دميدن: همچون جادوگران الفاظ موهوم و بي معني رديف کردن و بر زبان آوردن.

آرایه ها: نوعی جناس در فسانه و فسون / تکرار فسانه و فسون زیبایی لطیفی به شعر داده است/ترادف ملیح در فسانه و افسون /تناسب در دمیدن و خواندن

واج آرایی: تکرار حروف «ف» و «س» و «ن»

معنی بیت : اي حافظ، برو و افسانه سرايي و حيله بازي مکن، زيرا من از اين افسانه ها و نيرنگ ها بسيار در خاطر دارم.

محصول بيت ـ برو اى حافظ افسانه‌هاى زايد مخوان و شعبده‌بازى درنياور و افسون مدم يعنى به كارهاى غيرضرورى مرتكب مشو، زيرا از اين قبيل افسانه و افسون در خاطرم بسيار است.

كسانى كه نمى‌دانند از «ازين» معناى تشبيه مستفاد مى‌شود مسلمآ معناى اين قبيل ابيات را خلاف واقع تفسير خواهند كرد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا