* غزل 33 *

 1-خـلوت گـُزیـده را بـه تـَماشـا چـه حاجَـت است؟

چون کویِ دوست هست، به صَحرا چه حاجَت است؟

جانا بـه حاجَتی که تـو می خواهی از خدای

       آخِر دَمی بِپُرس که ما را چه حاجت است؟

2-جانا بـه حاجَتی که تـو را هسـت با خـدا

       کاخِر دَمی بِپُرس که ما را چه حاجت است؟

3-  ای پـادشـاهِ حُسـن، خـدا را بـسوخـتیم

       آخِر سؤال کن که گِدا را چه حاجت است؟

4- اَربابِ حاجَـتیـم و زبانِ سـؤال نـیسـت

               در حَضرتِ کریم تَمَنّا چه حاجت است؟

5-  مُحتاجِ قـِصّه نـیست، گَرَت قَـصد خونِ ماست

چون رَخت از آنِ توست، به یَغما چه حاجت است؟

مُحتاجِ فَصد نـیست، گَرَت قَـصدِ خونِ ماست

چون رَخت از آنِ توست، به یَغما چه حاجت است؟

6- جامِ جهـان نُمـاست، ضَـمیرِ مُنـیرِ دوست

        اظهارِ احتیاج خود آن جا چه حاجت است؟

7-  آن شُـد، کـه  بـارِ  مِـنـَّتِ  مـَلّاح  بُـردَمـی

      گوهر چو دست داد،به دریا چه حاجت است؟

8-  ای مـُدَّعـی بـرو که مرا با تو کار نیست

           اَحباب حاضِرَند، به اَعدا چه حاجت است؟

9- ای عاشقِ گـدا، چو لـبِ روح بـخـشِ یار

            می‌دانَدَت وَظیفه، تَقاضا چه حاجت است؟

10- حافظ تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود

         با مـُدَّعی نِـزاع و مُـحاکا چه حاجت است؟

*********************************

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات ( بحر مثمن اخرب مکفوف مقصور )

1-خـلوت گـُزیـده را بـه تـَماشـا چـه حاجَـت است؟

چون کویِ دوست هست، به صَحرا چه حاجَت است؟

موضوع بیت: یار برای ما و نعمت فردوس برای شما

مضمون بیت: (خلوت گزيدن در کوي دوست حقيقي بودن است و تماشاي دشت و دمن جدايي از اين مرتبه است و با آن قابل قياس نيست).

معنی واژگان:خلوت گزيده: کسي که گوشه نشيني اختيار کرده است/ تماشا: سير و گردش، گشت و گذار/ صحرا: سبزه زار، دشت و دمن سرسبز

قواعد: خلوت گزيده: صفت مفعولي به جاي فاعلي

آرایه ها: تضاد درخلوت گزيدن و تماشا / تناسب در صحرا و تماشا

واج آرایی: تکرار حرف «ت»و«چ»وآوای«s»و«h»

معنی بیت : خلوت نشین که ذکر و ریاضت پسندیده است ، بسیر و تفرج نیازی ندارد ، چه مقیم کوی دوست را بگشت باغ و دشت حاجتی نیست .

…………………………………………………………………………

2-جانا بـه حاجَتی که تـو را هسـت با خـدا

       کاخِر دَمی بِپُرس که ما را چه حاجت است؟

موضوع بیت: عنایت(طلب عنایت از محبوب)

مضمون بیت: (روا کردن حاجت عاشق باعث نظر لطف خدا مي شود.)

معنی واژگان:حاجت: نياز، درخواست/ آخر: عاقبت، سرانجام/ دم: لحظه، زمان (مي توان آخر دم را يک کلمه ي مرکب دانست، به معني در پايان عمر عاشق).

قواعد: را: علامت فکّ اضافه (حاجتِ ما چيست)

آرایه ها:تناسب حاجت با خدا / تکرار ملیح حاجت /تناسب در پرسیدن و حاجت

واج آرایی:تکرار آوای «آ»و«h»حروف«ج»و«ر»

معنی بیت : اي معشوق، به واسطه ي نيازي که به خدا داري و مي خواهي که او حاجت تو را برآورده سازد، لحظه اي از ما بپرس که چه نيازي داري؟

محصول بيت ـ اى جانان محض برآورده شدن آن حاجتى كه از خدا مى‌طلبى يك كلام از حاجت ما بپرس، يعنى سؤال كن كه شما چه حاجت داريد، يعنى تو از خدا اميدى دارى، براى برآورده شدن آن اميد و آرزويت از احتياج ما سؤال كن. حاصل سخن، اگر تو حاجت ما را حاصل كنى قاضى‌الحاجات هم حاجت و مراد تو را قضا مى‌كند.

………………………………………………………………………..

3-  ای پـادشـاهِ حُسـن، خـدا را بـسوخـتیم

       آخِر سؤال کن که گِدا را چه حاجت است؟

موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت از محبوب)(توسل و تمنا به درگاه محبوب)

مضمون بیت: (معشوق زيبا و گداي سوخته ي عشق او و تمنّاي نظر لطف و مرحمت او).

معنی واژگان:حُسن: زيبايي/ خدا را: به خدا (با ايهامي ظريف اگر آن را براي خدا معني کنيم) /بسوختيم: دو تعبير دارد؛ يکي: ما سوختيم و ديگري مرا سوزاندي، که چون فضاي غزل با ضميرِ جمع است تعبير اولي درست تر است.

آرایه ها: تضاد در پادشاه و گدا / تناسب درسؤال و گدا /تناسب در حاجت و خدا

واج آرایی: تکرار حروف «خ»و «س»و آوای «آ»و«h»

معنی بیت : اي پادشاه کشور حسن و جمال، به خاطر خدا آخر از من گداي عاشق، يک بار هم سؤال کن که چه نيازي داري؟

محصول بيت ـ اى پادشاه حسن، ما سوختيم محض رضاى خدا از گدا بپرس كه چه احتياج دارد، يا به‌حق خدا سوختيم سؤال كن كه چه حاجت داريد.

………………………………………………………………………..

4- اَربابِ حاجَـتیـم و زبانِ سـؤال نـیسـت

               در حَضرتِ کریم تَمَنّا چه حاجت است؟

موضوع بیت: خداوند(خداوندعلیم)

مضمون بیت: (من چه گويم خود تو مي داني نهان).

معنی واژگان:ارباب: جمع رب به معني صاحبِ صاحبان/ ارباب حاجت: به معني حاجتمندان و نيازمندان است/ سؤال: گدايي، درخواست حاجت/ حضرت: بارگاه، درگاه/ کريم: بخشنده و بزرگوار/ تمنّا: خواهش، درخواست، گدايي.

آرایه ها: تناسب در ارباب و حاجت و سؤال و کريم و تمنّا /تکرار ملیح حاجت

واج آرایی:تکرار حروف«ب»و«ت»و«ر»وآوای«آ»

معنی بیت : ما نیازمندانیم و زبان درخواست نداریم ، بلی در پیشگاه راد خویان دل آگاه نیازی به عرض حاجت نیست .

…………………………………………………………………………

5-  مُحتاجِ قـِصّه نـیست، گَرَت قَـصد خونِ ماست

چون رَخت از آنِ توست، به یَغما چه حاجت است؟

موضوع بیت: خداوندو مالکیت مطلقۀ او(عاشق و هر چه دارد از آن معشوق است)

مضمون بیت: (جان و خون عاشق از آنِ معشوق است).

معنی واژگان:قصّه: زمينه چيني، ايرادگيري، دعوا و مرافعه/ قصد خون: نيّت قتل و خون ريزي/ رخت: وسايل و ساز و سامان، کالا/ از آنِ: مال/ يغما: غارت کردن.

آرایه ها: نوعی جناس درقصّه و قصد / تناسب در رخت و آن و يغما و حاجت

واج آرایی: تکرار حرف «ت»و«س»

معنی بیت : اگر تو به قصد کشتن ما آمده ای ، حاجت بدراز کشیدن سخن نیست ، چون رخت هستی و سامان زندگی ما تراست ، پس دیگر نیازی نیست که تاراج فرمائی .

………………………………………………………………………..

6- جامِ جهـان نُمـاست، ضَـمیرِ مُنـیرِ دوست

        اظهارِ احتیاج خود آن جا چه حاجت است؟

موضوع بیت: خداوند(خداوندعلیم)

مضمون بیت: (دلِ دوست چون جام جهان نما روشن و روشنگر است؛ پس عاشق احتياجي به اظهار عشق ندارد – بيت 4).

معنی واژگان:جام جهان نما: جامي افسانه اي که گويند جمشيد و کيخسرو داشته اند و با نگاه در آن، همه ي جهان را مي ديده اند/ ضمير: دل، باطن/ مُنير: روشن/ اظهار: بيان، گفتن، شرح دادن.

قواعد: خود: مي تواند مضافٌ اليه احتياج باشد (احتياج خود) و مي تواند قيد (= واقعاً، به درستي) باشد.

آرایه ها: تناسب در جهان نما و منير و اظهار

واج آرایی: تکرار حرف «م» و«ج» و«ن»و«م»و«ت»

معنی بیت : دل روشن یار جام جهان بین است که نقش هر چیز را در خود تواند دید و از نیاز عاشقان آگاه است و به گفتن حاجتی نیست ، حافظ در غزل دیگر فرماید :

هوا خواه توأم جانا و میدانم که میدانی

      که هم نادیده می بینی و هم ننوشته میخوانی

 ……………………………………………………………..

7-  آن شُـد، کـه  بـارِ  مِـنـَّتِ  مـَلّاح  بُـردَمـی

      گوهر چو دست داد،به دریا چه حاجت است؟

موضوع بیت: سالک (به مقصدرسیدگان عشق)

مضمون بیت: (گذشتن از عشق مجازي و وصول به سر منزل عشق حقيقي).

معنی واژگان:شد: رفت، سپري شد/ بار بردمي: تحمّل مي کردم، زير بار مي بودم/ منّت: شکر و سپاس، تشکّر، سپاسگزار بودن/ ملّاح: کشتيبان/ گوهر: در اينجا درّ و مرواريد/ دست داد: به دست آمد./ استخدام کلمه ي ملّاح در اينجا از ظرافتهاي شعري حافظ است که اشاره به زيبايي و ملاحت دارد، و دريا اشاره اي است به عشق مجازي و گوهر همان عشق حقيقي است

آرایه ها: تناسب در ملّاح و دريا و گوهر /تناسب در بار و بردن و ملّاح

واج آرایی: تکرار «م» و«د»و«ت»وآوای«h»

معنی بیت : آن روزگار که بار منّت ملّاح را مي کشيدم، گذشت. وقتي مرواريد به دست آمد، ديگر چه نيازي به منّت کشيدن از اوست؟

محصول بيت ـ آن حال گذشت كه بار منت ملاح را مى‌كشيديم، يعنى به من منت‌ها مى‌گذاشت وقتى با كشتى‌اش در دريا در جست‌وجوى گوهر بودم. حالا ديگر گوهر به دستم رسيد و از اين به بعد احتياج به دريا ندارم كه محتاج كشتى شوم و بار منت ملاح را بكشم.

در اين بيت استعاره غريب به‌كار برده، يعنى كوى جانان را به دريا تشبيه كرده و در ضمير خود براى آن دريا يك كشتى و يك كشيبان استعاره نموده است با اين تفسير كه كشتيبان به معناى حارس، يعنى پاسبان محله وكشتى به منزله اذن و اجازه آن نگهبان است، يعنى وقتى رفت‌وآمد با اجازه او باشد با نهايت امنيت صورت مى‌گيرد، و مراد از گوهر، وصلت جانان و يا خود جانان است، حاصل اين‌كه شاعر گويد، وصلت جانان سبب بود كه بار منت ملاح را مى‌كشيديم يعنى براى رفت‌وآمد به كويش و رسيدن به وصال جانان بار منت ملاح را تحمل مى‌كرديم. حالا كه وصلت جانان دست داده پس از اين به‌بعد ملازمت كوى او را به‌عهده مى‌گيريم و از كشيدن بار منت پاسبان راحت مى‌شويم.

…………………………………………………………………………

8-  ای مـُدَّعـی بـرو که مرا با تو کار نیست

           اَحباب حاضِرَند، به اَعدا چه حاجت است؟

موضوع بیت: مدعی ریایی و احباب در برابر هم

مضمون بیت: (عاشق دروغين و صوفيان و زاهدان ريايي جزو دشمنان عشق و عاشقانند).

معنی واژگان:مدّعي: آن کس که به دروغ ادّعاي عشق و عاشقي دارد، صوفيان و زاهدان ريايي، شيطان/ احباب: جمع حبيب، دوستان، عاشقان حقيقي/ اعدا: جمع عدو، صوفيان و زاهدان ريايي، عاشقان دروغين، شياطين

آرایه ها: تضاد در احباب با اعداو مدعی /مراعات نظیر در مدعی و مرا در مصرع اول ، احباب و اعدا در مصرع دوم

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ب»وتکرار آوای«اَ»

معنی بیت : اي مدّعي لاف زن، برو که مرا با تو کاري نيست. وقتي دوستان حاضرند، ديگر چه نيازي به دشمنان است؟

محصول بيت ـ اى مدعى برو كه من با تو كارى ندارم حاضران دوستان‌اند، يعنى وقتى دوستان حاضر باشند به دشمنان چه حاجت.

……………………………………………………………………..

9- ای عاشقِ گـدا، چو لـبِ روح بـخـشِ یار

            می‌دانَدَت وَظیفه، تَقاضا چه حاجت است؟

موضوع بیت: خداوند(خداوندعلیم)

مضمون بیت: (سکوت در برابر معشوق روشن ضمير – ابيات 4 و 6).

معنی واژگان:گدا: در اينجا گداي عشق و محتاج لبخند و سخن و بوسه ي معشوق/ روح بخش: بخشنده ي جان و روان/ وظيفه: مقرّري، مستمري

آرایه ها: تناسب در گدایی با تقاضا و وظیفه/تناسب عاشق با یار

واج آرایی:تکرار حرف«ت»وآوای«ž»

معنی بیت : ای بیدل تهی دست ، از آنجا که لب جان بخش دوست رزق و مقرری تو را که بوسه است تشخیص داده نیازی به درخواست کردن نیست .

……………………………………………………………………..

10- حافظ تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود

         با مـُدَّعی نِـزاع و مُـحاکا چه حاجت است؟

موضوع بیت: هنر(هنرخود را عیان می کند)

مضمون بیت: (مشک آن است که ببويد نه آن که عطّار بگويد).

معنی واژگان:ختم کن: سخن را کوتاه کن و به پايان بر/ عيان: آشکار/. مدّعي: بي هنري که ادعاي هنر دارد/ محاکا: (در عربي محاکاة) بحث و جدل.

آرایه ها:ترادف ملیح در نزاع و محاکا

واج آرایی:تکرارحرف«ن»وآوای«h»

معنی بیت : ای حافظ ، با منکران سخن از هنر بیش مگوی که هنر خود پنهان نماند و به ستیزه و گفتگو با مدعی برای اثبات کمال آن نیازی نباشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا