- * غزل 29 *
1- مـا را ز خـیالِ تـو چـه پـَروایِ شَـراب است
خُم گو سر خود گیر که خُمخانه خراب است
2- گر خَمرِ بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَت ِعَذبَم که دهی عینِ عذاب است
3- افسوس که شد دلبر و در دیدةگریان
تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است
4- بیـدار شـو ای دیـده که ایـمِن نـتـوان بـود
زین سیلِ دَمادَم که در این منزلِ خواب است
مـعشوقه عـَیان میگـذرد بر تو ولیکِن
اَغیار، همیبیند از آن بسته نِقاب است
5- مـعشوق عـَیان میگـذرد بر تو ولیکِن
اَغیار، همیبیند از آن بسته نِقاب است
گل بـر رُخِ رنگیـن تو، تا لطف ِعـرق دید
در آتشِ رَشک از غمِ دل غَرقِ گُلاب است
6- گل بـر رُخِ رنگیـن تو، تا لطف ِعـرق دید
در آتشِ شوق از غمِ دل غَرقِ گُلاب است
7- سـبـز اسـت دَر و دشـت بـیـا تـا نَـگُذاریـم
دست از سَرِ آبی که جهان جمله سَراب است
8- در کُنـجِ دِماغَـم مَـطَلَـب جـایِ نصـیـحت
کاین گوشه پر از زَمزَمة چَنگ و رَباب است
در کُنـجِ دِماغَـم مَـطَلَـب جـایِ نصـیـحت
کاین حُجره پر از زَمزَمة چَنگ و رَباب است
*راهِ تو چه راهی است که از غایَتِ تَعظیم
دریایِ مُحیطِ فَلَکَش عین سَرابست
9-حافظ چه شد ار عاشق و رِند است و نظرباز؟
بـس طـَورِ عـجـب لازمِ ایّام شـبـاب است *********************************
وزن غزل : مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل ( بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور )
1- مـا را ز خـیالِ تـو چـه پـَروایِ شَـراب است
خُم گو سر خود گیر که خُمخانه خراب است
موضوع بیت: تجلی(تجلی جمالی )
مضمون بیت: (خيال و تصوير ذهني معشوق عاشق را مست و سرمست مي کند)
معنی واژگان: خيال: که در زبان عربي به فتح حرف «خ» است به معني تصوير ذهني است/پروا: ميل، رغبت، توجّه، ملاحظه/ سرِ خود گرفتن: به دنبال کار خود رفتن، و با ايهامي که دارد يعني دربسته و سربسته باقي ماندن خمره ي شراب /خمخانه: در اينجا مقصود سر شرابخوار است که روزگاري خمره هاي شراب را يکي پس از ديگري خالي مي کرده است و اکنون سرمست و خراب از عشق و خيال معشوق است (خمخانه است کاسه ي سر پيل مست را)
قواعد: (گو+فعل امر= بايد + مضارع التزامي: گو+سر خود گير= بايد سر خود گيرد).
آرایه ها:تناسب در خم و خمخانه و شراب و خراب /جناس درخم و خمخانه جناس/جناس در خراب و شراب
واج آرایی: تکرار حرف «خ» و «ر»
معنی بیت : ای دوست ، خیال تو مستی افزاتر از باده است و با آن ما را ببادۀ انگوری توجه و عنایتی نباشد . بخم بگو که دور شو و در اندیشه کار خود باش چه با وجود خیال مستی آور یار کسی به میخانه روی نمی آورد.
……………………………………………………………………
2- گر خَمرِ بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَت ِعَذبَم که دهی عینِ عذاب است
موضوع بیت:دوست ما را و همه نعمت فردوس شمارا
مضمون بیت: (عيش و عشرت تنها در کنار دوست ميسّر است.)
معنی واژگان:بريزيد: دور بريزيد/ عذب: گوارا، خوشگوار/ عين: اصلِ، خودِ/ عذاب: ناراحتي، شکنجه، زجر/ خَمر بهشت: شراباً طهورا؟
آرایه ها: جناس در عذاب و عذب /تناسب در بهشت و عين و شربت
واج آرایی:تکرار حرف«ب»و«ت»وآوای«z»
معنی بیت : اگر باده بهشتی هم باشد ، بر خاک بیفشانید ، چه بی حضور یار هر نوشیدنی خوشگوار که به من دهید ، شکنجۀ صرف است . ………………………………………………………………….
3- افسوس که شد دلبر و در دیدةگریان
تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است
موضوع بیت:حدیث فراق( فراق و تأثیر آن بر عاشق)
مضمون بیت: (دور شدن معشوق و گريه ي عاشق/ خيال معشوق جاي حضور او را نمي گيرد.)
معنی واژگان:افسوس: دريغ و درد/ شد: رفت/ تحرير: کشيدن (نقاشي)، نوشتن، رسم کردن/ خيال: تصوير ذهني/ خط: مقصود خط و خال و زيباييهاي معشوق است/ نقش بر آب: نقاشي بر روي آب که کاري غيرممکن و بيهوده است
آرایه ها: تناسب در ديده ي گريان با آب/ تناسب در تحرير و خط و نقش
واج آرایی: در مصراع اوّل تکرار حرف «د» و «ر»
معنی بیت : دریغا که دلستان رفت و در چشم اشک افشان من نگاشتن صورت خیالی او نقش بر آب کشیدن است که حاصلی ندارد .
…………………………………………………………………….
4- بیـدار شـو ای دیـده که ایـمِن نـتـوان بـود
زین سیلِ دَمادَم که در این منزلِ خواب است
موضوع بیت:مقام یقظه(بیداری )
مضمون بیت: (اشک عاشق چون سيل پياپي است.)
معنی واژگان:ديده: مقصود آن قسمت از چشم است که با آن اشياء و اشخاصي را مي بينيم/ ايمن: مُمالِ آمِن است يعني در امنيت و آسايش/ منزل خواب: يعني چشم امّا مقصود کاسه ي چشم است که قسمتهاي ديگر چشم که به مردمک کمک مي کنند تا ببيند قرار دارد؛ و همان جاست که محل اشک است/ اشاره اي است به اين که در مسير سيل خانه ساختن و خوابيدن کار عاقلان نيست
آرایه ها: تضاد يا تطابق در بيدار و خواب /ايهام لطيفي در اين بيت وجود دارد که مي توان سيل دمادم را سيل اشکي گرفت که خود عاشق را تهديد مي کند و عاشق بيداري چشم را طلب مي کند/ ایهام تضاد در سیل و ایمنی
واج آرایی:تکرار حرف«د»و «ن»
معنی بیت : ای چشم خواب آلود از سیلاب سرشک که هر دم از منزلگاه تو روان است ، غافل مشو که در امان بودنت میسر نیست .
………………………………………………………………………
5- مـعشوق عـَیان میگـذرد بر تو ولیکِن
اَغیار، همیبیند از آن بسته نِقاب است
موضوع بیت: یارواغیاردر برابر هم(اغیار مانع دیدن یار)
مضمون بیت: (غالباً معشوق در جوار ماست امّا ما او را نمي بينيم چون با عشق حقيقي بيگانه ايم.)
معنی واژگان:عيان: آشکار، آشکارا/ اغيار: جمعِ غير، بيگانگان، ناآشنايان/ بسته نقاب: کسي که چهره ي خود را پوشانده است.
آرایه ها: اغيار در اينجا ايهام لطيفي دارد. معني نزديک آن بيگانگاني غير از عاشق است و معني دور آن همه را بيگانه و ناآشنا مي بيند حتي عاشق را و در حقيقت عشق اين عاشق را حقيقي نمي داند./ تضاد در عيان و بسته نقاب /تناسب در گذشتن و اغيار و بسته نقاب / تضاد و تقابل در معشوق و اغیار
واج آرایی: تکرار آوايي «hG» و «ــَ» وحروف«ن»و«ب»
معنی بیت : یار آشکارا بر تو گذار می کند و چون آشنایان عشق را در میان نمی بیند ، چهره در روی بند نهان کرده و ناشناس میرود ، سعدی گوید : حق عیان است ولی طایفه ای بی بصرند ……………………………………………………………………..
6- گل بـر رُخِ رنگیـن تو، تا لطف ِعـرق دید
در آتشِ شوق از غمِ دل غَرقِ گُلاب است
موضوع بیت: ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی
مضمون بیت: (چهره ي معشوق از گل برتر و عرق چهره ي او از گلاب لطيف تر است./ گل، عاشق چهره ي معشوق است و يا بر او حسادت مي کند.)
معنی واژگان:گل: مقصود گل سرخ محمدي است که از آن گلاب مي گيرند/ رنگين: در اينجا خوش آب و رنگ/ لطف: لطافت و زيبايي/ عرق: در اينجا مقصود قطره هاي عرقي است که بر چهره ي معشوق نشسته است/ آتش شوق: آتش عشق/ غم دل: غمي که از عشق معشوق حاصل شده باشد/ براي گرفتن گلاب از آتش استفاده مي کنند و قطره هاي گلاب مانند قطره هاي عرق بر چهره ي محبوب زيبارو حاصل مي شود./ خجالت گل نيز در اينجا منظور نظر است که گل غرق آب و عرق است/ چهره ي معشوق از گل برتر و عرق چهره ي او از گلاب لطيف تر است./ گل، عاشق چهره ي معشوق است و يا بر او حسادت مي کند.
آرایه ها: جناس در عرق و غرق / تشبيه تفضيل: برتري عرق چهره ي محبوب بر گلاب/ تناسب در گل و آتش و گلاب /آب در گلاب اشاره به آب و رنگ معشوق دارد و با رنگين متناسب است/جناس درگل و گلاب /(درمصرع دوم مي توان ايهامي تصور کرد و آن را به حسادت نيز تعبير کرد.)
واج آرایی: تکرار حرف «گ»و«د»و«ر»وآوای«t»و«hg»
معنی بیت : همینکه گل لطف و پاکی خوی ( عرق ) را بر چهرۀ نگارین زیبای تو دید در آتش حسد به حسرت گداخت و در عرق خود که همان گلاب باشد غرقه شد ( در اینجا ازگلاب گیری به شیوۀ شاعرانه مضمونی لطیف انگیخته است ) .
…………………………………………………………………….
7- سـبـز اسـت دَر و دشـت بـیـا تـا نَـگُذاریـم
دست از سَرِ آبی که جهان جمله سَراب است
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: (اغتنام فرصت و خوشباشي.)
معنی واژگان:در: درّه (ترکيب در با دشت حالت جمعي را تفهيم مي کند)/ دست از سر گذاشتن: صرف نظر کردن، دست برداشتن از/ آب: چشمه، جويِ آب، شراب/ سراب: زمين شوره که از دور درياي آب جلوه کند.
آرایه ها: جناس در دشت و دست/جناس در سر آب و سراب / تناسب در سبز و در و دشت و سر آب / تناسب و ترادف ملیح در درودشت
واج آرایی: تکرار آواي «س»و «z»وحروف«ب»و«ت»
معنی بیت : دره و صحرا همه سبز و خرم است . ای دوست بیا تا از کنار چشمۀ روشن می دور نشویم که دنیا همه شوره زاری آب نما است که تشنگان را فریب میدهد.
……………………………………………………………………
8- در کُنـجِ دِماغَـم مَـطَلَـب جـایِ نصـیـحت
کاین گوشه پر از زَمزَمة چَنگ و رَباب است
موضوع بیت: زاهدان ریایی و رندان خراباتی در برابر هم
مضمون بیت: (نصيحت پذير نبودن خوشباشان و رندان، بي فايده بودن نصيحت.)
معنی واژگان:کنج: گوشه/ دماغ: مغز/ زمزمه: صداي ملايم و موزون/ چنگ و رباب: نام دو آلت موسيقي است
آرایه ها: ترادف در کنج و گوشه /تناسب در گوشه و زمزمه و چنگ و رباب
واج آرایی:تکرارحرف«ن»
معنی بیت : اي ناصح، مرا پند مده که در سر من جايي براي پند و اندرز نيست، زيرا اين گوشه پر از زمزمه ي چنگ و رباب و شور عاشقي و مستي است.
محصول بيت ـ در كنج سر من جايى براى نصيحت مطلب، زيرا اين حجره يعنى «كنج دماغ» پر از زمزمه چنگ و رباب است، يعنى من نصيحتپذير نيستم و اين كار را از من انتظار نداشته باش، چون كه دماغم به آواز چنگ و رباب معتاد شده و از پند و اندرز حظ نمىبرد، حاصل كلام، جايى كه نصيحت در آن بگنجد در مغزم باقى نمانده زيرا كه با انواع سازها و آوازها پر شده است.
………………………………………………………………….
9-حافظ چه شد ار عاشق و رِند است و نظرباز؟
بـس طـَورِ عـجـب لازمِ ایّام شـبـاب است
موضوع بیت: جوانی و دگرگونی احوال
مضمون بیت: (جواني و لازمه ي آن، حافظ و جواني)
معنی واژگان:رند: آن که ظاهري گناهکار و باطني با خدا دارد/ نظرباز: دوستدار زيبايي و زيبايان/ چه شد: چطور شد، مفهوم عبارت «چندان عجيب نيست.»/ طور: قِسم، گونه، دگرگوني/ عجب: عجيب، شگفتي انگيز/ لازم: لازمه، ملازم، پيونديافته/ ايّام: روزگار، زمان/ شباب: جواني
آرایه ها: تناسب در طور و ایام و شباب/ تناسب درعاشقی و رندی و نظربازی
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «ب»وآوای«z»
معنی بیت : حافظ اگر عاشق و رند و نظرباز است، باکي نيست؛ زيرا اين کارهاي شگفت و عجيب لازمه ي دوران جواني است.
محصول بيت ـ اگر حافظ عاشق و بادهنوش و نظرباز شده است چه اهميت دارد يعنى مهم نيست، مصرع ثانى در حكم تعليل واقع شده، زيرا ايام جوانى اطوار و عادات و اسلوب زيادى را اقتضا مىكند، يعنى جوانى و عنفوان آن خيلى اطوار غريب و اوضاع عجيب لازم دارد. پس حالا اگر حافظ به انواع تلون متلون شده است عجيب نيست كه جوان است و هر كار كه مىكند به مقتضاى جوانى است.