• * غزل 27 *

1- در دِیــرِ مـُغـان آمـد یـارم قَـدَحـی در دسـت

  مَست از مَی و مَیخواران از نرگِسِ مَستَش مست

2-  در نَعلِ سَمَندِ او، شکلِ مَهِ نو پیدا

                      وز قـدِّ بلند او، بالایِ صِنوبَر پست

 آخِر زِ چه گویم هست از خود خَبَرم چون نیست

 وز بَـهرِ چـه گویم نیست با وِی نَظَرم، چون هست

3- آخِر به چه گویم هست از خود خَبَرم چون نیست

 وز بَـهرِ چـه گویم نیست با وِی نَظَرم، چون هست

4-  شمعِ دلِ دَمسازم بنشست، چو او برخاست

    و افغان ز نظربازان برخاست، چو او بِنشَست

5- گـَر غالیه خـوش بو شُـد، در گیسویِ او پیچید

      ور وَسمه کَمانکش گشت، در ابرویِ او پیوست

بـازآی کـه بـازآیَـد عُـمــرِ شـدة حـافـظ

           هر چند که نیاید باز تیری که بِشُد از شَست

6- بـازآی کـه بـازآیَـد عُـمــرِ شـدة حـافـظ

           هر چند که ناید باز تیری که بِشُد از شَست

*********************************

وزن غزل : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلان ( بحر هزج مثمن اخرب مسبغ )

1- در دِیــرِ مـُغـان آمـد یـارم قَـدَحـی در دسـت

  مَست از مَی و مَیخواران از نرگِسِ مَستَش مست

موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی معشوق و تأثیر آن در عاشق)-عهدالست(تصویری از روز الست)

معنی واژگان:دير مغان: ميخانه، ميکده، خرابات/ قدح: جام شراب.

قواعد:نرگس مست:اضافۀ توصیفی

آرایه ها: نرگس: کنايه از چشم معشوق/تناسب در می و میخواری و نرگس مست و قدح در دست و دیر مغان /جناس در می و میخواران /تکرار ملیح مست/جناس در مست و دست

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «س» و «م»و«ت»و«ی»

معنی بیت : يارم در حالي که قدح در دست داشت، آن چنان مستانه به ميخانه آمد که شراب خواران از ديدن چشمان زيبا و خمارآلود او مست و بي خويش شدند.

محصول بيت ـ يارم به كليساى مغان آمد در حالى كه مست بود و قدحى باده در دست داشت، و باده‌پرستان از چشم مست او مست گشتند، يعنى جانان يك قدح باده به‌دست گرفته مستانه آمد و مصاحبان باده‌نوشش از چشم مستانه او مست گشتند..

………………………………………………………………….

2-  در نَعلِ سَمَندِ او، شکلِ مَهِ نو پیدا

                      وز قـدِّ بلند او، بالایِ صِنوبَر پست

 موضوع بیت:ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی

مضمون بیت: (بلندمرتبه بودن باطني معشوق و بلندقد بودن ظاهري او)

معنی واژگان:سمند: اسب زرد./ صنوبر: درختي است همچون سرو

آرایه ها: تشبيه ماه نو به نعل اسب در ادب فارسي سابقه دارد و نشانه ي بالانشيني محبوب يا ممدوح است که در آسمانها اسب مي تازد / صنوبر: قد معشوق را با آن مقايسه مي کنند که در اينجا تشبيه تفضيل است يعني قد معشوق بلندتر از صنوبر دانسته شده است/ تناسب در نعل و سمند و مه نو/تناسب در قد و بلند و بالا و صنوبر/تضاد یا مطابقه در بلند و پست

واج آرایی: تکرار حرف «ل» و «د»و«ن»و«ب»آوای«s»

معنی بیت: خواجه در ادامه ي بيت قبل مي فرمايد: در حالي که معشوق سواره به ميخانه آمده بود، نعل اسب او همانند هلال ماه نو مي درخشيد و زيبا بود و قامت بلند صنوبر در مقابل قامت زيبا و بلند معشوق پست و ناچيز بود.

محصول بيت ـ در نعل سمند جانان شكل ماه نو ظاهر و باهر است و نسبت به قد بلند او قامت صنوبر پست و كوتاه است، به اين بيت معناى حكايت حال ماضى دادن ظاهرآ مخالف است.

………………………………………………………………………….

3- آخِر به چه گویم هست از خود خَبَرم چون نیست

 وز بَـهرِ چـه گویم نیست با وِی نَظَرم، چون هست

موضوع بیت: مقام محو و مستی-عنایت (طلب عنایت از معشوق)

مضمون بیت: (بيخبري عاشق از خويشتن خويش، و افشاي عاشق راز عشق خود را.)

معنی واژگان:آخر: کلمه اي براي اعتراض.

آرایه ها: تضاد يا مطابقه در هست و نيست /جناس در «از» ،«وز» /تکرار ملیح گویم / تکرار چون و چه

واج آرایی:تکرار حرف«خ»و «چ»و«ب»و«م»و«ی»

معنی بیت: اين بيت ادامه ي مضمون ابيات قبل است که سخن از آمدن معشوق بود و در اين بيت مي گويد: وقتي از عشق چنان مست و بي خويشم و از خود خبر ندارم، چگونه دم از هوشياري بزنم و وقتي به يار و عشق بازي با او مشغولم و به او نظر دارم، چگونه بگويم که اين گونه نيست و به او توجّهي ندارم.

محصول بيت ـ به چه سبب و به چه وجه مى‌توانم بگويم كه از خود خبر دارم وقتى كه از خود بى‌خبرم، يعنى چگونه مى‌توانم ادعاى من عرف نفسه بكنم در حالى كه فاقد آن هستم، همچنين چگونه مى‌توانم بگويم كه به او نظر ندارم در حالى كه نظرم با او است، يعنى چه‌طور مى‌توانم بگويم كه نظرى به جانان ندارم در جايى كه چشم و دلم ناظر او است.

………………………………………………………………….

4-  شمعِ دلِ دَمسازم بنشست، چو او برخاست

    و افغان ز نظربازان برخاست، چو او بِنشَست

موضوع بیت:وصل و هجران(تأثیر وصل و هجران در عاشق)

مضمون بیت: (معشوق و نشستن و برخاستن او)

معنی واژگان:شمع: روشني، مظهر روشني/ دمساز: موافق، دلنواز/ بنشست: خاموش شد/ افغان: در اينجا فرياد شادي/ نظربازان: صورت پرستان و زيبادوستان، خوشگل پسندان/ برخاست: بلند شد (صدا، فرياد، افغان).

آرایه ها: تضاد یا مطابقه در  بنشست و برخاست / ایهام میان  بنشست ها و برخاست ها

واج آرایی:تکرار حرف«س» و «د» و«ت»و«ن»و آوای«ž»

معنی بیت: همینکه یار از میان انجمن برخاست تا برود ، چراغ دلم خاموش شد و چون در محفل در آمد ، مهرورزان از شوق خروش شادی بر آوردند

……………………………………………………………….

5- گـَر غالیه خـوش بو شُـد، در گیسویِ او پیچید

      ور وَسمه کَمانکش گشت، در ابرویِ او پیوست

موضوع بیت:تجلی(تأثیر صفات جمالی معشوق حقیقی در مظاهرطبیعت)

مضمون بیت: (وصف گيسو و ابروي يار.)

معنی واژگان:غاليه: مجموعه اي از موادِ خوشبوي قديمي مانند مشک و عنبر و .. /وسمه: مادّه اي سياه رنگ که با آن ابرو را پررنگ و منظم مي کردند/ کمانکش: آن که مي تواند شکل کمان را بکشد

آرایه ها: رنگ غاليه سياه است و تناسبي با گيسو دارد/ کمانکش :سه معني مي دهد يکي پهلواني که در کشيدن کمان و تيراندازي مهارت دارد و ديگر آن که بالاي سر مريض (در اينجا چشم بيماريار) کمان را مي کشيدند تا بيماري او تخفيف يابد؛و سه دیگر معنی ای که در بالا شد، در اينجا بيشتر معني سوم مراد است و مقصود تشبيه تفضيل است يعني (در مصراع اوّل) غاليه خوشبويي خود را از گيسوي يار گرفته است، (و در مصراع دوم) وسمه، کشيدنِ کمان را از ابروي او فرا گرفته است.

واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «گ» و «ش» و «س»

معنی بیت: اگر مشک و عنبر….بویا گشت از آنست که بر گرد چین زلف او گذشت و اگر وسمه کمان رسم کرد سبب آن است که با ابروی کمانی یار پیوستگی یافت ( از کشیدن در اینجا معنی بعید آن رسم کردن مراد است ).

…………………………………………………………………

6- بـازآی کـه بـازآیَـد عُـمــرِ شـدة حـافـظ

           هر چند که ناید باز تیری که بِشُد از شَست

موضوع بیت:وصل و هجران(تمنّای وصال و تأثیر آن)

مضمون بیت: (تقاضاي بازگشت معشوق که برتر از عمرِ حافظ است)

معنی واژگان:بازآي: برگرد/ شده: رفته/ شست: انگشت بزرگ دست و نيز انگشتري مانندي- از استخوان – که در انگشت ابهام مي کردند و زه کمان را با آن مي کشيدند.

آرایه ها: در اينجا معشوق به عمر تشبيه شده است امّا تشبيه تفضيل است يعني عمر معمولي بازگشت ندارد ولي معشوق عمري است که بازگشت دارد/تضاد درآید و ناید /جناس در بازآی و بازآید /تکرارملیح باز

واج آرایی: تکرار حرف «ی»و«ب»و«ش»وآوای«z»

معنی بیت: برگرد که بازگشت تو زندگانی تازه ای بحافظ می بخشد ، اگر چه گفته اند که تیری که از شست جست به کمان باز نیاید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا